"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
چه کسی مقصر است؟ انسان فقیر یا جامعه؟
برخلاف تصور عموم مردم فقر یک اتفاق نیست فقر حاصل یک چرخه است. چرخهای ناقص که هرلحظه انسان را به انحطاط بیشتر فرومیبرد. اما این چرخه چطور شکل میگیرد؟
یکی از مهمترین ارکان دنیای لیبرال و مدرنیته آزادی است. عدهای تصور میکنند این آزادی تحفهایست که ادیان نمیتوانستند به انسان اعطا کنند اما این آزادی یک موهبت نیست. این آزادی از آن جهت به انسان اعطا میشود که او را مسئول کارهای خود قلمداد کند. در این دنیا انسان فقیر از آن جهت فقیر میشود که خود خواسته. فقر انسانها نه برآمده از موقعیت نابرابر اجتماعی که از انتخابهای اشتباه خود فرد است.
حاکم در حکومت لیبرال میگوید ما به تو همه چیز دادیم و تو را آزاد گذاشتیم که رشد کنی. در مسابقه شرکت کن و پیروز شو. در ادامه نیز موفقیت معدود شرکت کنندگانی را که کیلومترها پیش از شروع مسابقه پشت خط ایستاده بودند در چشم مخاطب فرومیکند تا به او القا کند که این کار غیرممکن نیست. اما در حقیقت چه میشود؟ انسان فقیر، فقیر میماند. اما اتفاقی که در ادامه رخ میدهد از اهمیت بالاتری برخوردار است. این انسان فقیر دیگر نمیتواند کسی را مقصر قلمداد کند. جامعه، حکومت و حتی خود فرد، خودش را مقصر این اوضاع میداند. در نهایت نیز به خاطر این حماقت و این ناتوانی، نه تنها از لحاظ مالی بلکه از لحاظ روانی دچار فروپاشی میشود. دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر در انسان مدرن همین است.
عمده مصرف تریاک در ایران توسط افراد فقیری است که کار سنگینی میکنند. میتوان با قطعیت بالایی گفت که کشاورزان و کارگران ساختمانی عمدتا به تریاک اعتیاد دارند. چرا؟ آیا استفاده از تریاک انتخاب آنها بوده است؟ آیا آنها با میل و علاقه و با علم به اثرات مخرب این ماده به سمت آن گرایش پیدا کردند؟
کارگری که مجبور است 10 ساعت کار بدنی سخت و فوقالعاده سنگین در شرایطی به شدت ناعادلانه داشته باشد چگونه میتواند بدون استفاده از مواد مخدر زنده بماند؟ درد عضلات، خستگی و کوفتگی مفرط و در نهایت کاهش قوای بدنی است که این افراد را به سمت استفاده از تریاک سوق میدهد. (تریاک و مشتقات آن میتواند در تسکین دردهای عضلانی و جلوگیری از گرفتگی عضلات کمک کند. ورزشکاران حرفه ای در بعضی رشتههای ورزشی حق استفاده از دزهای مشخصی از مشتقات دارویی که از تریاک گرفته میشود را دارند)
برخلاف تصور عموم مردم و جامعه، فرد فقیر نه انگل اجتماع است، نه احمق است و نه حاصل اشتباهاتش در تصمیمگیری، فرد فقیر تنها فقیر است و برای رهایی وی تنها کافیست به او پول بدهید. اینکه طبقه فقیر بیشترین مصرف مشروبات الکلی، مواد مخدر و سیگار را دارند. از ذات کثیف آنها نیست بلکه از زندگی فقیرانه آنهاست. اکثر تحقیقات نشان میدهد که افراد با افزایش درآمدهایشان به سمت تفریحات سالمتر سوق پیدا میکنند اما دنیای لیبرال نمیخواهد شما باور کنید که فقرا به خاطر فقرشان فقیرند.
هنگامی که فقر از موضوعیت خارج شد. باید دنبال جایگزینی برای دلیل فقر بگردیم. همانطور که گفته شد یکی از این دلایل میتواند مشکلات ذاتی و ژنتیکی باشد، یکی از این دلایل میتواند مشکلات خانوادگی باشد، یکی میتواند روحیه عدم ریسک پذیری باشد. هنگامی که شما موضوع اصلی را خارج کردید و به مسائل فرعی پرداختید در یافتن راهحل نیز دچار خطا خواهید شد. انسان فقیر نیاز به همایشهای در ده ثانیه ثروتمند شوید ندارد. انسان فقیر نیاز به درمانهای ژنتیکی ندارد. انسان فقیر نیاز به مشاوره خانوادگی ندارد، انسان فقیر ریسک گریز نیست بلکه توانایی ریسک ندارد. انسان فقیر اگر ریسک کند و شکست بخورد زنده نمیماند. کما اینکه بودهاند افرادی که ریسک کردند و زنده نماندند.
دلیل نوشتن این مقاله دو واقعهای بود که در توییتر با آنها مواجه شدم. اولین آنها سخنان شاذ امیرحسین سیاح، کاندیدای به ظاهر انقلابی که خوشبختانه بعد از واکنشهای منفی مردم خودش انصراف داد. هرچند تفکر سمی و خطرناکی که ایشان داشت قطعا بسیاری از کاندیداهای دیگر انقلابی نیز دارند.
ایشان میگوید هرکس نتواند فلان قدر درآمد در تهران داشته باشد بیعرضه است. این حرف دقیقا همان حرف لیبرالهاست که میگویند اگر شما نتوانید پول و درآمد داشته باشید مقصر خودتانید. اگر در یک خانواده فقیر به دنیا آمدید اگر تحصیلات خوب نداشتید، اگر سرمایه کافی نداشتید، اگر سواد خواندن و نوشتن نداشتید. اینها به ما مربوط نیست. اگر نتوانید کار پیدا کنید اگر نتوانید درآمد داشته باشید مشکل خودتان هستید. در شاذ بودن این صحبتها همین بس که حتی یک نمونه نمیتوانید از مسئولین یک کشور لیبرال بیاورید که چنین صحبتی کرده باشد اگرچه آنها نیز در عمل چنین میکنند. اما به زبان نمیآورند چرا که با اعتراف به این امر فلسفه وجودی خودشان نیز زیر سوال میرود. اما در کشور زیبای ما فردی که ادعای انقلابیگری میکند نیز به همین راحتی چنین حرفهایی ایراد میکند.
نکته دوم اینکه لیبرالیسم شریعت نیست. در شریعت شما توانایی توبه از گناهتان را دارید اما در لیبرالیسم شما تا ابد مقصر گناهتان یعنی فقر هستید و هیچ راهی برای کاهش این بار گناه نیست و این امر روح انسان را فرسوده میکند. در فیلم بسیار زیبای پاراسایت به خوبی این امر به نمایش درآمده است. جایی که پدر و مادر فقیر باوجود استعدادهایی که داشتند به مرور به خاطر شماتت خودشان در مورد فقر، خودشان را فرسوده میدیدند.
واقعه دوم دیدن توییتی بود که به موفقیت چشمگیر برادر 15 ساله یکی از کاربرها پرداخته بود:
کسی که به نظر میرسد در سن و سال کم توانسته است به خوبی از پس زندگیاش بربیاید و کامنتهای مختلفی هم از افراد مختلف گرفته. اما گذشته از تمام حرف و حدیثهایی که میشود مبنی براینکه این شخص خودش توانسته به این نقطه برسد یا با کمک خانواده، میتوان به قدرت سرمایه در هرکجا که هست اشاره کرد. سرمایه، ثروت و پول نیست. سرمایه تمام امکاناتی است که به شما توانایی یک انتخاب را میدهد و یا انتخاب های شما را وسعت میبخشد. خانواده، تحصیلات، تغذیه، شهر، امکانات و... هرکدام به نوبه خود میتوانند برای افراد سرمایه باشند.
اگر علی آقا در زاهدان بود میتوانست چنین کند؟ یا اگر یک کودک زاهدانی جای علی آقا بود نمیتوانست؟ البته که جواب دادن به این سادگی نیست اما نمیتوان منکر تاثیر امکاناتی که علی آقا داشته است شد. یک خانواده فقیر و بی سواد، در یک شهر فقیر، با امکانات کم که حتی اینترنت ندارد، با تغذیه نامناسب به احتمال بسیار زیادی یک کودک فقیر به جامعه تحویل میدهد. این همان چرخهی فقری است که در ابتدای متن به آن اشاره کردم. علی آقا که میتواند در تهران بنشید، با مک بوکش در اینترنت بگردد، از مزایای خانواده ثروتمند یا حداقل متوسط برخوردار باشد، که دغدغه نان نداشته باشد. احتمالا با همکلاسیهای باهوشش همفکری کند و در نهایت بتواند از مزیت حضور در یک شهر بزرگ استفاده کند تا خدمتی را به فروش برساند که احتمالا در 90 درصد شهرهای ایران به این حجم بازار ندارد. تنها از هوش و ذکاوت خود استفاده نکرده است بلکه از امکانات بیشمار حکومت و دولت نیز استفاده کرده. امکاناتی که علی القاعده متعلق به آحاد ملت است. پس نسبت دادن تمام این موفقیتها به شخص وی و سرزنش کسانی که نتوانستند چنین کنند بیانصافی است.
در سمت مقابل سرزنش فردی که در خانوادهای فقیر به دنیا آمده است، فرصت تحصیل نداشته است، مجبور بوده برای زنده ماندن به کار کارگری یا کارمندی تن بدهد، هیچ نوع لینک و پارتی و حتی معرفی برای پیدا کردن یک کار مناسب نداشته، سرمایه مادی یا معنوی برای شروع یک کسب و کار و حتی داشتن وقت برای پیدا کردن کار مناسب نداشته است نه تنها دور از انصاف بلکه دور از انسانیت است.
در پایان باید گفت بنده مخالف این نیستم که انسان باید تلاش کند. اما مخالف این هستم که انسان فقیر را به چشم یک انگل ببینیم. فقر انسان فقیر برآمده از نابرابری اجتماعی است نه چیز دیگر. هنگامی که جامعه را به دو قسمت فقیر و غنی تبدیل کردیم که انسان غنی چیزی از حال انسان فقیر نمیداند و انسان فقیر با هزینه کردن اندک سرمایههایی که دارد در راستای خرید محصولات مصرفی، خود را فقیرتر میکند تا اندکی شبیه انسانهای غنی به نظر بیاید این چرخه معیوب اجتماعی ادامه پیدا میکند.
نکته تکمیلی: این نوشته در دو اسفند 98 تکمیل شد. از همه شما میخوام که فردا برید و رای بدید حتی اگه شده رای سفید. مشارکت پایین باعث فرصت به ترامپ و اروپا برای افزایش فشارهای خارجی میشه.
نوشته های قبلی:
مطلبی دیگر از این انتشارات
همه باید ادبیات بخوانیم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا هنرها و فرهنگ کالای عمومی اند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سقوط... هواپیما یا ما؟ | در حاشیۀ وحشیصفتیهای ما