کافه‌ی خیابان گوته☕?

? یکی ویژگی‌های نثر آقای شاه‌آبادی این است که در همان خطوط اول خواننده را پای داستان نگه می‌دارد.
《خانواده‌های خوشبخت کمابیش شبیه یکدیگرند، اما هر خانواده‌ی نگون‌بخت به نوعی نگون‌بخت است.
در واقع نگون‌بختی یک شکل ندارد. مثلاً خانواده‌ی کیانوش مستوفی که من اولین بار او را در فرانکفورت دیدم نگون‌بختی خاص خودش را داشت یا بهتر بگویم هر کدام از اعضای این خانواده به شکل خاصی نگون‌بخت بود.》

?قبلاً "لالایی برای دختر مرده" را از این نویسنده معرفی‌ کرده‌ام. کتابی که یک ساعته خواندم. نویسنده قصه‌گویی را به خوبی بلد است. نثرش تکلف و بیهوده‌گویی ندارد و تعلیق را از همان خط اول تا خط آخر داستان حفظ می‌کند. تعلیق عنصر مهمی در داستان است که خواننده را مشتاقانه خط به خط با خودش می‌کشاند. نویسنده تاریخ‌خوانده و می‌داند چگونه از خوانده‌ها و دانسته‌هایش در داستان‌هایش بهره ببرد. از ویژگی‌های مشترک بین این کتاب و لالایی برای دختر مرده، وجود نویسنده‌ای ماجراجو و پژوهشگر است که لا‌به‌لای تونل تاریخ را می‌گردد تا تحقیقاتش را تکمیل کند و همچنین روایتگری متنوع و در یک خط صاف حرکت‌ نکردن داستان.
منِ راوی، نویسنده‌ای است که برای تکمیل تحقیقاتش درباره‌ی کتاب پیتر شلخته از هاینریش هافمن پزشکی که برای هدیه کریسمس پسرش شروع به نوشتن کتابی کودکانه با تصاویر کمیک می‌کند، به آلمان سفر کرده است.

در چند پخش میان روایت‌های داستان، بعضی از اشعار سادیسمی این پزشک آورده شده است. این فرا‌متن‌ها به جذابیت رمان افزوده است.یک بخش شخصیت نویسنده، روایت می‌کند، یک بخش خواننده از میانه‌ی تک‌گویی‌های کیانوش وارد داستان می‌شود، که همین غیر خطی بودن به روایت سرعت بخشیده است، و یک بخش هم نامه‌های یک‌طرفه‌ی دوست کیانوش است که هر بار از اتفاقی و از جایی روایتگری می‌کند.

داستان درباره‌ی خانواده‌ای نگون‌بخت است که زندگی‌شان‌ با سیاست گره خورده است. نویسنده با کیانوش در کافه‌ای در خیابان گوته ملاقات می‌کند و داستان از میان دیالوگ‌های این دو نفر شکل می‌گیرد و خواننده در تاریخ، میان ماجراهای میرزا یوسف مستوفی و فرزندانش، بلشویک‌ها و روستاییان عجیب بهرام‌کوه پرسه می‌زند.
کافه خیابان گوته داستانی، قصه‌گو دارد و در ضمن روایتش اطلاعات تاریخی خوبی را هم به خواننده انتقال می‌دهد.

#مریم_جعفری_تفرشی

? کپی با ذکر منبع✅