"کمربندها را محکم ببندید و دامن همت بر کمر زنید که به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی میسر نیست" امیرالمومنین (ع) -----------------------وبسایت: finsoph.ir
کتاب سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی

تا به امروز چند تبلیغ دیده اید؟ چند تبلیغ را به خاطر دارید؟ پنج تبلیغ آخری که دیده اید چه محصولاتی بودند و آنها را کجا دیده اید؟ در زندگی تان کدام تبلیغ شما را مجاب به خرید محصولی کرده است؟ آیا تا امروز بعد از دیدن تبلیغی وسوسه شده اید که من باید این محصول را بخرم یا باید آنرا امتحان کنم؟ فرق بین دو برند مایکروسافت و کوکا کولا چیست؟ چطور افراد زیادی تبلیغات کوکا کولا را به خاطر دارند اما تقریبا هیچ تبلیغی از مایکروسافت ندیده ایم؟
شاید تا امروز چنین سوالهایی را از خود نپرسیده بودید و یا شاید پرسیده بودید ولی جوابی برای آن نداشتید. اما امروز میخواهم کتابی را معرفی کنم تا بتوانید در آینده ی اقتصادی خود از آن استفاده کنید. کتاب "سقوط تبلیغات و ظهور روابط عمومی" کتابیست عامه پسند که مخصوص تمام کسانیست که می خواهند در آینده، کسب و کار خود را راه بیندازند.
کتاب در فصل اول با دلیل و مدرک اثبات می کند که چرا تبلیغات دیگر کارایی گذشته ی خود را ندارند. در کتاب تصریح شده است که در گذشته تبلیغات مانند امروز مردم را احاطه نکرده بود پس مردم توجه بیشتری به تبلیغات داشتند اما امروزه مردم اهمیتی به تبلیغات نمی دهند، امروزه مردم یاد گرفته اند که تبلیغات را نادیده بگیرند. امروز تبلیغات تبدیل به یک شوی تمام عیار شده است که صرفا برای بردن جایزه های مختلف ایجاد می شوند و نه برای فروش بیشتر. در ادامه، نویسنده تبلیغات را به هنر تشبیه می کند و میگوید زمانی که نقاشی کاربرد داشت قیمت آن مشخص بود اما امروزه که با ورود دوربین های عکاسی با کیفیت بالا، دیگر نقاشی کاربرد ندارد، تبدیل به یک هنر شده است و قیمت آن نیز سر به فلک کشیده است. تبلیغات نیز امروزه یک هنر است و کارکرد گذشته ی خود یعنی ساختن نام تجاری را از دست داده است برای همین امروزه شاهد کمپین های تبلیغاتی چند صد میلیون دلاری هستیم که قطعا هیچ کارکرد مطلوبی نخواهد داشت.
تبلیغات هم همان مسیری را میرود که مجسمه سازی، نقاشی و شعر رفتند. مارشال مک لوهان گفته است:تبلیغات برترین شیوه هنری قرن بیستم است.
نه فقط نظریه پردازانی مانند مک لوهان بلکه متصدیان عالی رتبه تبلیغاتی هم در کار خلق ارتباط هنری هستند. مارک فنسک نویسنده ی معروف آگهی های تبلیغاتی نایکی میگوید: تبلیغات به احتمال زیاد قوی ترین شیوه هنری روی زمین است.
چه اشکالی دارد اگر تبلیغات را با هنر هم ارز کنیم؟ اشکالات زیادی دارد. ولی اساسی ترین مشکل این است که پدید آورندگان چنین تبلیغاتی بیشتر نگران این هستند که آیندگان در مورد کارشان چه فکری خواهد کرد نه اینکه مخاطبان در حال حاضر درباره ی نام تجاری مورد تبلیغ چگونه می اندیشد.
به همین نسبت مصرف کنندگان هم به تبلیغات به عنوان یک اثر هنری نگاه میکنند تا یک شیوه برقراری ارتباط. حتما تا به حال چندین بار برایتان پیش آمده است که از کسی این جمله را بشنوید:"دیشب یک آگهی خیلی باحال توی تلویزین دیدم که داشتم از خنده روده بر میشدم" ولی اگر از او بپرسید که اسم آن محصولی که تبلیغ میشد چه بوده احتمالا پاسخ میشنوید که: نمیدونم یادم نیست.
مردم از تبلیغات و آگهی ها همان برداشتی را دارند که از یک رمان جدید یا یک سریال تلویزیونی دارند. آنها با شخصیت ها و موقعیت ها یا داستان آگهی درگیر می شوند بدون اینکه کمترین توجهی به خرید آن محصول داشته باشند. این یعنی هنر.
در ادامه نویسنده روابط عمومی و رسانه ها را عامل اصلی موفقیت یا عدم موفقیت یک برند معرفی میکند. در بخش دوم، نویسنده با مثال های بسیار زیبا روابط عمومی و کارکرد آن را در موارد مختلفی مانند بازسازی یک نام تجاری، یا تصدیق اعتبار، گسترش و ارتقای نام تجاری، ساخت یک نام تجاری آموزشی یا جغرافیایی بررسی میکند.
در کتاب، موفقیت نام های تجاری مانند: زارا (zara)، ردبول، کتاب های معروف مانند هری پاتر و... را بررسی کرده است و نشان داده است که چگونه با استفاده از روابط عمومی توانسته اند آهسته و پیوسته به فروش بالایی دست یابند و صاحبان خود را به ثروت های افسانه ای برسانند.
رد بول کالایی است که هیچ ارتباطی با تکنولوژی پیدا میکند. این نوشیدنی به عنوان اولین نوشابه انرژی زا در سال ۱۹۸۷در اتریش معرفی شد. رد بول تقریباً بدون هیچ تبلیغ و با کمک روابط عمومی گسترده و بازرگانی صحیح موفقیتی بین المللی کسب کرد. یکی از عواملی که سبب جلب افکار عمومی شد ممنوعیت مصرف رد بول در آلمان بود. درنتیجه همه نوجوانان آلمانی میخواستند آن را امتحان کنند
نام تجاریای که درزم ٔ ینه مد، سریعترین پیشرفت را در دنیا داشته است متعلق به یک شرکت تولیدی پوشاک اسپانیایی به نام زارا است. این شرکت جز برای حراج دوسالانه فروشگاههایش تقریباً هیچ تبلیغ دیگری میکند.
زارا مثل رد بول آهسته شروع کرد. ۱۳سال طول کشید تا ایندیتکس ) Inditexشرکت مادر زارا( اولین فروشگاه خود در خارج از اسپانیا را افتتاح کند. زارا هم مثل رد بول یک ایده منحصربهفرد داشت. یعنی اولین تولیدکننده انبوه پوشاک مد روز بود که از استراتژی "سر بزنگاه" استفاده کرد. بهطورمعمول برای یک نام پوشاک مد روز، مرحله طراحی لباس تا عرضه به فروشگاهها، ۹ماه زمان میبرد ولی روند سریع زارا تنها ۱۵روز یا کمتر زمان میبرد.
به شخصه این کتاب را یکی از بهترین کتاب ها در زمینه ی روابط عمومی و تبلیغات که تاکنون خوانده ام می دانم. این کتاب را نه تنها به کسانی که به فکر فعالیت اقتصادی هستند بلکه به تمام کسانی که میخواهند به طریقی بر روی مردم تاثیر بگذراند (در زمینه های سیاسی، فرهنگی، هنری و...) توصیه می کنم
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصهی خلاصه: How to Read a Book
مطلبی دیگر از این انتشارات
میخواهم، میخواهم، باز هم... ، هنوز هم... ، دوباره... !
مطلبی دیگر از این انتشارات
خلاصه کتاب سایه روشن بهائیت
ببخشید مترجمشو میشه بگید؟
به نظر من پنجاه درصد مطالب این کتاب به درد ما میخوره. این کتاب توی ایالات متحده ای نوشته شده که مردم هرروز با انواع و اقسام مختلف تبلیغات احاطه شدن و یکجور بی تفاوتی نسبت به هرنوع تبلیغات بروز میدن. در این بستر هست که نویسنده روابط عمومی رو راهی برای ساخت برند میدونه. اما مردم توی کشور ما هنوز نسبت به نبلیغات بی تفاوت نیستن ینی هنوز برای کشور ما تبلیغات سرمایه گذاریه. اما همین امروز هم شرکت هایی مثل دیجی کالا یا کافه بازار یا اسنپ با کمترین تبلیغات برند میشن البته در برند شدن این مثال ها به نظرم عوامل موثر بیشتری هم وجود داشتند اما در اینده مطمعنا ما هم باید به این سمت حرکت کنیم. بعلاوه که روابط عمومی هزینه ی خیلی کمتری نسبت به تبلیغات داره. اگرچه جذب یکباره ی تعداد بسیار زیادی مخاطب توسط تبلیغات همیشه جذابه اما به نظرم شرکت هایی که با روابط عمومی برند میشن میتونن خیلی بهتر پیشرفت کنن و ماندگارتر باشن هم به لحاظ پیشرفت تدریجی و هم به لحاظ مشتری های منطقی تر به جای مشتری های احساسی
البته تبلیغ به خودی خود بد نیست توی این کتاب هم میگه که تبلیغات هنوز لازمه اما برای فراموش نکردن یک برند نه برای ساختن یک برند.
بله قبل از انقلاب و حتی امروز متاسفانه جذابیت های جنسی یکی از راه های اصلی جذب مشتری بود. حق هم داشتن چون فک نمیکنم هیچ جذابیتی برای مردم بالاتر از جذابیت جنسی وجود داشته باشه. متاسفانه چند سالی هم توی ایران رواج پیدا کرده که به جای اینکه بیان و خلاقیت رو زیاد کنن اومدن و جذابیت جنسی رو زیاد میکنن چندتا دختر پسر خوشگل میارن میگن این بیاد واسه ما نقش بازی کنه معمولا هم این ادما کیفیت بازیگری خوبی ندارن واسه همین بازهم شکست میخورن.
در مورد ردبول هم اگر دقت کنید همینکارهاش باعث فروش بیشترش میشه. مثلا ردبول نمیاد توی شطرنج یا گلف سرمایه گذاری کنه توی مثلا فرمول یک سرمایه گذاری میکنه توی فوتبال سرمایه گذاری میکنه. تا تصویری که توی ذهن مردم شکل میگیره با هیجان قرینه بشه ینی شما هروقت ردبول رو بشنوی یاد مسابقه ی فرمول یک بیفتی اون همه هیجان اون سرعت سرسام اور و باعث بشه بری و ردبول بخری.
http://www.citehpub.com/product-113-%D8%B3%D9%82%D9%88%D8%B7-%D8%AA%D8%A8%D9%84%DB%8C%D8%BA%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C