گزارشی اجمالی از کتاب خواستن، توانستن نیست. قسمت دوم


چرا افراد تصمیم به تغییر می گیرند؟ چه اتفاقی می افتد که باعث می شود از وضعیت کنونی ناراضی باشند و تلاش کنند تا وضعیت زندگی را به سطح بالاتری برسانند؟

بنجامین هاردی در فصل اول کتاب با بهره گیری از گفته ها و پژوهش های ویل دورانت نویسنده کتاب تاریخ تمدن، در همین زمینه می گوید:

نیاز تنها عنصر مهم در فرمول دست یابی به عظمت است. نه استعداد یک فرد منفرد و نه چشم انداز یک رهبر خاص نمی تواند تاریخ را تغییر دهد.

اینکه شما رشد کنید یا فرو بریزید به نیازهای موقعیتی که در آن هستید بستگی دارد.ویل دورانت

نویسنده در مقدمه به تاثیر محیط پرداخته بود در همین فصل هم باز هم به تاثیر محیط می پردازد و می گوید شما و محیط دو بخش از یک کل هستید.

آنچه شما هستید و می توانید در یک محیط و یک موقعیت انجام دهید، با آنچه که در موقعیت دیگر می توانید انجام دهید متفاوت است.

با وجودی که نویسنده بر تاثیر محیط بر انتخاب های فرد تاکید فراوانی دارد اما می گوید فرد هم قادر است با تغییر در محیط خودش را تغییر دهد و این تغییرات درونی دوباره روی محیط تاثیر می گذارد.

دو دیدگاه میان افراطی ها وجود دارد. برخی به فرد گرایی شدید می پردازند و برخی دیگر جبرگرایی مفرط را قبول دارند که هر دوی این دیدگاه ها از دیده نویسنده خطرناک و گمراه کننده است.

و باز هم تاکید می کند که محیطی که اصالت شما از آن  برخاسته تاثیری مستقیم و قابل اندازه گیری در باقی زندگی شما دارد مگر این که خودتان فعالانه آن را تغییر دهید.

جیم ران کار آفرین،نویسنده و سخنران انگیزشی معروف می گوید:

ما حاصل متوسط پنج نفری هستیم که با آنها نشست و برخاست می کنیم.جیم ران

این جمله مهری بر صحت گفته های نویسنده می گذارد. کافیست زندگی خود را بررسی کنید. دوستانتان چه قدر در نوع رفتار و نگرش شما تاثیر داشتند. ایا زمان هایی که با افرادی خلاق، پر انگیزه و پویا  نشست و برخاست داشتید زندگیتان با زمان هایی که با افرادی بیمار و منفی نگر ارتباط داشتید تفاوت نداشت؟ قطعا کیفیت زندگی و رفتار های شما در موقعیت های متفاوت، تغییر می کند. باید توجه د اشته باشید که زمانی که با افرادی منفی نگر و بیمار گونه ارتباط داریم به طور ناخواسته نگرش ان ها را جذب می کنیم بی انکه خودمان متوجه شده باشیم. به این مساله پیوند ثانویه منفی گفته می شود که از پیوند اولیه منفی به شدت خطرناک تر است. چرا که به هیچ وجه شکل گرفتنش را احساس نمی کنیم.

شما چیزی که می خورید نیستید، بلکه چیزی هستید که خوراک شما می خورد.

محیط پیرامون یک فرد تمام جنبه های زندگی او از درآمد، نظام ارزش های او، سایز بدن و سرگرمی هایش را شکل می دهد.

ورودی بی ارزش منجر به تولید خروجی بی ارزش می شود

ما در یک جهان فیزیکی زندگی می کنیم با بدن های فیزیک در خانه هایی فیزیکی با پدر و مادری خاص و در فرهنگ های جغرافیایی و دوره های زمانی خاص بنابر این ما مستقل از هیچ یک از این عناصر نیستیم. آن ها هم ما را مجبور به عمل نمی کنند. اما، انتخاب های ما را محدود می کنند.دکتر جفری ربر

خبر خوب این است که ما در عین وابسته بودن به محیط می توانیم بر ان تسلط هم داشته باشیم.

بعد گریزی به ارتباط دوسویه میان جسم و روح می زند و می گوید ارتباط میان فرد و محیط اطرافش هم یک رابطه دوسویه می باشد.  ما با رفتارهای متفاوت می توانیم شخصیت متفاوتی را از خود ارائه دهیم و رفتار هدفمندانه روی خصوصیات روحی ما اثر می گذارد.

بعد چند داستان از تغییراتی که افراد در زندگیشان داشتند با تغییر محیط ذکر می کند و تمامی این داستان ها نشان می دهد که

تغییرات کوچک بیرونی، قدرت خلق تغییرات بزرگ درونی را دارند.

می توانید این تغییرات درونی را جهت خلق دنیای بیرونی بهتر به کار بگیرید و دور مطبوعی از دگرگونی های شخصی را تجربه کنید.

نویسنده به نقل از داروین می گوید ما دونوع تکامل داریم، تکامل طبیعی و تکامل مصنوعی.

تکامل طبیعی در پاسخ به محرک های بیرونی به صورت کاملا اتفاقی رخ می دهد اما تکامل مصنوعی در پاسخ گویی به عوامل محیطی که به صورت هدفمند سازمان دهی شده اند رخ می دهد و با برنامه بوده و به هیچ وجه اتفاقی نیست.

اغلب افراد همان طوری رشد می کنند که گیاهان و حیوانات در طبیعت به شیوه ای تصادفی، طراحی نشده و نا آگاهانه. به هر چیزی که سرراهشان قرار بگیرد واکنش نشان می دهند.

بنابراین انها هیچ برنامه ذهنی مشخصی ندارند و مدام پسرفت می کنند.

و در پایان توجه کنید که:

اگر با یک لنگ همنشین باشید، خودتان هم کم کم لنگ می زنید.پلوتارک

بنابراین تاثیر محیط را دست کم نگیرید و معاشران و همنشینان خوبی برای رشد و تکامل خودتان انتخاب کنید. شما مخلوق جبر مطلق نیستید و اختیار دارید که دوستان و معاشرانتان را خودتان انتخاب کنید.

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده