یادداشتی بر کتاب پیدایش کلینیک: دیرینه شناسی ادراک پزشکی


خیلی ها معتقدند این کتاب معتبرترین کتاب فوکو است و بسیاری از مفاهیمی که بعداً در آثار دیگه اش استفاده می‌کنه آغازش از همین کتاب بوده ولی متاسفانه حق مطلبش ادا نشد و اونطور که باید، خونده نشد.


کتاب پیدایش کلینیک با عنوان فرعی دیرینه شناسی ادراک پزشکی نوشته میشل فوکو در سال ۱۹۶۳ به زبان فرانسوی منتشر شد.

یادداشت پیش رو بر مبنای برگردان انگلیسی این کتاب توسط آقای یحیی امامی است.


فوکو در مقدمه کتاب می گوید: «این کتاب درباره فضا، زبان، مرگ و نگاه است.» جمله ای کوتاه که خلاصه تمام کتاب است.

فوکو در این کتاب با تاملی در پزشکی قرن ۱۸ و ۱۹ اروپا و بطور خاص فرانسه، به دنبال نشان دادن تغییر رابطه پزشک و بیمار و همچنین شکل گیری هویت نوساخته پزشکی پس از به وجود آمدن کلینیک است.


فوکو با اشاره به سیر تطور دانش پزشکی به خصوص آغاز طب مدرن در اواخر قرن ۱۸، توجه ما را به موضوع «تغییر نگاه» جلب می کند. در پزشکی آنچه قبلاً فراتر از حوزه نگاه و دیدن بود، اکنون از طریق دیدن آشکار می شود.

به دنبال این تغییر نگاه، شاهد شکل گیری زبان و گفتمان خاصی در حرفه پزشکی و میان پزشکان هستیم. گفتمانی که نوعی ابزار قدرت برای دانش پزشکی محسوب می شود و سلطه آن را بیشتر می کند. در واقع زبان پزشکی به شکل ابزاری وفادار در خدمت نگاه پزشکی قرار گرفت.


در ادامه، فوکو سه شکل برای رابطه میان پزشک و بیمار در نظر می گیرد. اشکالی که به تدریج و در طول تاریخ دستخوش تغییرات زیادی می شوند. در ابتدا و تا قبل از قرن ۱۸، هنگام بیماری، پزشک به «بالین» بیمار می آمد و شرح بیمار از مشکلات و علائمش مبنای مهمی در درمان بیماری بود. در این دوره، خانه بهترین مکان برای بیمار در نظر گرفته می شد چرا که علاوه بر انجام دستورات پزشک می توانست از حمایت عاطفی خانواده نیز بهره‌مند شود.

با پیداش کلینیک ها، بیمار از محیط طبیعی خودش خارج شده و به مکانی منتقل می شود که صرفا مختص بیماران است.


(فقط این نکته را در نظر داشته باشیم که مفهوم کلینیک از نگاه فوکو دارای دو وجه است: کلینیک هم مکانی است برای درمان بیماری و هم محلی است برای آموزش پزشکی)


با ورود بیمار به کلینیک، ارتباط تنگاتنگی میان کلینیک ها و مراکز آموزش پزشکی شکل می گیرد. پرسش و پاسخ های متداولی که تا پیش از این میان پزشک و بیمار صورت می گرفت، اکنون جای خود را به سکوت بیمار و سوالات مختصر پزشک از او می دهد.

در شکل سوم این رابطه، این داده های آزمایشگاهی است که حرف اول را می زند.‌ بیماری، دیگر احساس یا ادراک بیمار از آنچه در ظاهر یا درونش اتفاق می افتد نیست، بلکه نتایج آزمایش ها است که با پزشک سخن می گوید! اکنون پزشک بدون دیدن بیمار هم می تواند بیماری را تشخیص و درمان کند.‌


«مشروعیت پیدا کردن کالبد شکافی» مفهوم دیگری است که فوکو از آن به عنوان نقطه عطفی در تاریخ پزشکی یاد می کند و معتقد است آغاز کالبد شکافی اتفاق مهمی در رابطه پزشک-بیمار بود. اگر تا پیش از این پزشکان بر جسم انسان تا زمان حیات تسلط داشتند و زندگی انسان ها به دست این خدایان سفیدپوش و صاحب قدرت بود، اکنون کالبد انسان ها پس از مرگ نیز تحت سیطره پزشکان است. به این ترتیب، بیمار هم سوژه و هم ابژه دانش پزشکی می شود.

تعیین زمان و مکان تولد، زمان و مکان مرگ، نحوه تدفین و بسیاری دیگر به موضوعاتی تبدیل می شوند که در دامنه اختیارات و کنترل دانش پزشکی قرار می گیرند.


در آخر فوکو بر این باور است که دنیای پزشکی با قدم نهادن در تمام حیطه های زندگی انسان، خود را مجاز به نظارت بر آن حوزه ها دانسته و سعی در اعمال قدرت و نفوذ خود بر آنها دارد.


(در این یادداشت سعی کردم به برخی از مهم ترین مفاهیم فوکو در کتاب پیدایش کلینیک اشاره کنم. اما به واقع موضوعات زیادی همچنان دست نخورده باقی مانده که توضیحشان خارج از وقت و حوصله خواننده است.)


پایان