یک مهندسِ دلبسته به فلسفه و ادبیات
بالاخره کتاب خودیاری بخوانیم یا نه؟
هنوز چهرهی معلم تو ذهنمه وقتی داشت سعی میکرد کلاس رو به کتابخوانی تشویق کنه و با لبخندی پر از ذوق و محبت برای ما از فواید کتابخوانی میگفت. معلم در نهایت دو کتاب معرفی کرد: «قورباغهات را بخور» و «چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد».
اگر متولد دههی هفتاد یا شصت هستید، غیر ممکنه خاطرهی مشابهی نداشته باشید! به نظر میاد در اون دوران، در جامعهی ایران خوندن این دو کتاب به منزلهی بلیط ورود به دستهی «کتابخونها» محسوب میشده. اولین مواجههی من با کتابهای خودیاری هم، با همین کتاب معروف برایان تریسی بود. به یاد دارم در اون سن ۱۵-۱۶ سالگی چقدر ایدهی این کتاب برام جذاب بود. با کمک راهنماییهای این کتاب برای خودم برنامهریزی زمانی مینوشتم و جملاتش رو تو ذهنم تکرار میکردم.
ایدههای این کتاب خیلی ساده بود: کارهای بزرگ رو به قسمتهای کوچک تقسیم کنید، هر شب برای روز بعدتون برنامه داشته باشید، هر روز اول از همه کاری رو انجام بدید که براتون سختتر و ترسناکتره و به طور خلاصه اینکه از زمانتون به فشردهترین و بهینهترین نحو ممکن استفاده کنید.
کمی بعد، کتابهای بسیار زیادی تحت عنوان «خودیاری» در بازار ایران به ترجمه، چاپ و شهرت رسیدند. بعضی از کتابهای این ژانر، بیشتر از نوع اعتقادی و ماوراءالطبیعه بودند، مانند کتاب «راز» که مدعی بود به هر چیزی فکر کنید، به طریق ناشناختهای به دستتون میرسه و اون رو اصطلاحا جذب میکنید. عقیدهای که نسخهی ساده شدهی باورهای جادویی خیلی قدیمی بود با روکشی جدید؛ و البته هنوز هم طرفداران زیادی داره.
با سودآور شدن صنعت کتابهای خودیاری، کم کم کتابفروشیها پر شدند از آثار مختلف این سبک. محتوای بسیاری از این کتابها رو امروزه در دستهی «شبه علم» میشناسیم. طبیعتا به مرور زمان، افراد زیادی به خصوص در قشر تحصیلکردهی جامعه، با کتابهای خودیاری مخالفت کردن و علیهشون مواضع سفت و سختی گرفتن.
راستش رو بخواهید یک روز متوجه شدم برای من هم خیلی سخت شده که کتاب خودیاری بخونم. اصلا خودیاری به کنار، نسبت به هر کتاب بیش از حد محبوبی انگار یک جور دید منفی داشتم. بعضی وقتها حس میکردم غرورم اجازه نمیدهد همان کتابی را بخوانم که فلان اینفلوئنسر بیمحتوا یا فلان آدم کمهوش هم تعریفش را میکند.
با این حال هر سال کتابهای مختلفی در حوزهی خودیاری چاپ میشه. نویسندهی بعضی از این کتابها هم، انصافا آدمهای باسواد و موفقی هستن و تنها موفقیتشون هم در فروش کتابهای آموزش موفقیت نبوده. در کنارش مقالات و ویدیوهای مختلفی هم علیه کتابهای خودیاری نوشته و ساخته میشه. بسیاری از مخالفان صنعت خودیاری هم، از قضا، قشر تحصیلکرده هستن.
این وسط ما میمونیم و قفسههای کتابفروشی و این سوال که آیا کتابهای خودیاری ارزش خوندن دارن یا نه. اما برای اینکه از این سردرگمی بیرون بیایم، اول باید ببینیم اصلا به چه کتابی خودیاری گفته میشه؟ چه چیزی باعث میشه این همه کتاب با موضوعات متفاوت و تفکراتی که خیلیهاش در نقض همدیگه نوشته شده رو جزو یک سبک قرار بدیم؟
به چه کتابی خودیاری میگوییم؟
به طور خلاصه، کتاب خودیاری، کتابی است حاوی یک سری مطالب و راهنماییها که با هدف کمک به خواننده برای حل مشکلات شخصی نوشته شده. این یعنی یک کتاب چه درمورد روشهای پسانداز و سرمایهگذاری باشد، چه درمورد مهارتهای گفتوگو و ارتباط یا درمورد راههای رسیدن به آرامش بیشتر در زندگی، در هر حال جزو دستهی کتابهای خودیاری قرار میگیرد.
برای اینکه ببینیم چقدر این دستهبندی وسیع است و با این تعریف، خودیاری چه قدمتی دارد، میتوانیم به ادبیات قدیم خودمان مراجعه میکنیم. مثلا پندهای اخلاقی سعدی را در نظر بگیرید، مانند شعر «چو خواهی که نامت شود جاودان / نکن نام نیک بزرگان نهان» که توصیهای است برای خوانندهای که میخواهد نام و یاد ماندگاری داشته باشد، خب این هم یک جور خودیاری است!
حالا میتوانیم با دید بازتری به سراغ سوال اصلیمان برویم: کتاب خودیاری بخوانیم یا نه؟
رأی قاضی!
لازم نیست خیلی نابغه باشیم تا متوجه شویم مشابهْ دانستنِ همهی کتابهای خودیاری و حکم کلی صادر کردن برایشان عاقلانه نیست. نویسندهی یک کتاب خودیاری ممکن است هر کسی باشد، انگیزهی نویسنده هم ممکن است خیرخواهانه باشد یا منفعتطلبانه یا ترکیبی از این دو. محتوای کتاب ممکن است سرسری نگاشته شده باشد یا آنکه با ظرافت و دقت انتخاب شده باشد.
امروز کتابهای خودیاری میشناسم که مبتنی بر شبه علم و خرافات است و در عوض کتابهایی میشناسم که پر از ارجاع به مطالب و مقالات معتبر هستند. اما چطور باید یک کتاب خودیاری را انتخاب کنیم؟
آسیبشناسی خودیاری
به هر حال انتقادهای جدی متوجه بسیاری از کتب خودیاری است. یکی از زنندهترین ویژگیهای بسیاری از کتابهای خودیاری، که باعث شده کل این سبک در نزد بسیاری از تحصیلکردههای جامعه از اعتبار بیافتد، ادعاهای گزاف است.
کتابی که ادعا میکند تمام مشکلات زندگی شما را حل میکند، ادعای گزافی کرده که یا در همان ابتدا شما را زده میکند، یا در ادامه شما را ناامید میکند. کتابی که مدعی است شما میتوانید تمام مسائل زندگیتان را حل کنید، عمق ناعدالتی جامعه و محدودیتهای واقعی را نمیشناسد.
نقد دیگری که شامل خیلی از کتابهای خودیاری میشود این است که تفاوت انسانها را به رسمیت نمیشناند. نویسنده در اثر تجارب زندگی به یک سری دستورالعملها رسیده و همانها را برای همه تجویز میکند. یک کتاب خودیاری خوب اگر تجویزی دارد، باید علاوه بر تجارب شخصی، تکیه بر آمار هم داشته باشد تا مشخص کند دستورالعملها واقعا چقدر تاثیر معنیدار بر زندگی افراد جامعه دارد؛ یا دست کم اگر نویسنده برای حرفهایش استناد به آمار و ارقام پیدا نکرد، درمورد ادعایش مطلقانگاری نداشته باشد.
با این حال کتابهای خودیاری میتوانند منبع خوبی برای استفاده از تجربیات دیگران باشد.
خودیاری به منزلهی انتقال تجربه
حتما در طی زندگیتان پیش آمده که فردی را ببینید که حس میکنید دانش یا تجربهی خاصی در زمینهی دلخواه شما دارد و بخواهید از او مشورت بگیرید. شما میخواهید ببینید او در طی سالها تفکر و تجربهی زندگی به چه نتایجی رسیده و شاید از او بپرسید که اگر جای شما بود چه میکرد. شما نمیتوانید برای تمام مسائل و شرایط پیچیدهی زندگی منتظر بمانید تا دانشمندان ۱۰ سال دیگر در مقالات علمی معتبر به آن پاسخ بدهند. پس نزدیکترین راه حل این است که از مشورت افراد دیگر استفاده کنید.
این انتقال تجربه و مشورت گرفتن، یکی از راههای پیشرفت بشر از همان ابتدای ظهور انسانها تا کنون است و هنوز هم در مراحل مختلف زندگی هر کسی میتواند بسیار مفید واقع شود.
کتابهای خودیاری نیز به منزلهی همین مشورتها و تجارب، اما به صورت مکتوب هستند. با خواندن یک کتاب خودیاری مناسب میتوانید ببینید برداشت یک انسان امروزی در آن سر دنیا از خواندن کتابهای نیچه چگونه بوده یا یک روانشناس با تجربه و حاذق چه توصیههایی برای آرامش در شرایط آشوبناک امروزی دارد.
پس دیگر لازم نیست نسبت به خواندن کتابهای خودیاری حس بدی داشته باشیم. خواندن کتابهای خودیاری، اگر خواننده عاقل باشد و تبدیل به پیرو و مقلد نشود، میتواند او را به زاویهی دید انسانهای مختلف در سراسر جهان مجهز کند.
به عنوان حسن ختام این مقاله، فهرستی از کتابهای خودیاری مفید و مورد علاقهام را میآورم. پس شما هم تنها خوری را کنار گذاشته و اگر کتاب خودیاری خواندید که به شما کمک کرده، در بخش نظرات حتما ذکر کنید تا هم من استفاده کنم و هم دیگر خوانندگان صفحه. شاید کتاب بعدی که میخوانم و معرفی میکنم، یکی از کتابهایی باشد که شما معرفی کردید.
معرفی چهار کتاب خودیاری ارزشمند
- فیلسوفی در تعمیرگاه نوشتهی متیو بی. کرافورد
یکی از کتابهای خوب با موضوعی جدید و بکر که حداقل من خبر ندارم قبلا به این شکل روی آن کار شده باشد. نویسندهی کتاب، یک استاد فلسفه است که از شغلش در یکی از اندیشکدههای بزرگ فلسفهی سیاسی استعفا داده و تعمیرکار موتور سیکلت شده (البته در کنار تدریس در دانشگاه)! این فیلسوف آمریکایی در این کتاب درمورد فلسفهی کار صحبت میکند، دربارهی بیگانگی ما با وسایل اطرافمان و البته مزایای کار فنی. در این کتاب با تاریخچهی کار و شغل آشنا میشوید و نگاه جدیدی نسبت به کار کردن پیدا میکنید.
در اینجا تقدیر ویژهای میکنم از مترجم کتاب، کمیل سوهانی، و همچنین انتشارات ترجمان علوم انسانی که بسیار دقیق و زیبا این کتاب رو ترجمه و چاپ کردن. پانوشتهای مفصلی برای موضوعات مختلف جامعهی آمریکا که شاید برای ما آشنا نباشد آورده شده و همچنین بعضی موارد با استفاده از qrcode به لینکهای خوب ارجاع شده است.
- اوضاع خیلی خراب است: کتابی دربارهی امید نوشتهی مارک منسن
عنوان اصلی کتاب everything is f*cked: a book about hope است و خانم سمانه پرهیزکاری ترجمهی خوب و دقیقی از آن توسط نشر میلکان ارائه کرده. من این کتاب خاص را هم به انگلیسی و هم به فارسی خواندهام و اگر به فلسفه علاقه دارید حتما توصیه میکنم آن را بخوانید. مارک منسن در این کتاب ابتدا شما را به پذیرش اینکه «اوضاع خیلی خراب است» دعوت میکند، و بعد از آن درمورد امید مینویسد، اما جالب اینکه نویسنده امید را چیز بدی میداند! نگاه نویسنده به امید بسیار خواندنی است. در این کتاب یاد میگیرید که کارها را نه از روی انگیزه و امید، بلکه از روی مسئولیتپذیری انجام دهید. قلم نویسنده هم بسیار طناز و بامزه است.
- ۱۲ قانون برای زندگی نوشتهی جردن پترسون
جردن پترسون، روانشناس معروف و جنجالی کانادایی است که به مخالفت با پستمدرنیسم معروف است و برای اظهار نظرهایش هیچ وقت «نزاکت سیاسی» را در نظر نمیگیرد و با موجهای امروزی چندان همراه نیست.
کتاب «۱۲ قانون برای زندگی» شامل قانونهای فردی است که شاید اکثر ما آنها را شنیدهایم اما دلیل آن را نمیدانیم. جردن پترسون با ترکیبی از دادههای علمی، تجربیات شخصی و نظریات کارل یونگ به سراغ این قوانین میرود. یکی از جذابیتهای این کتاب برای من این بود که ثابت میکند در غالب موارد، اخلاقمدار بودن برای شما منفعت دارد! پس اگر فکر میکنید برای کسب منفعت در دنیای امروز باید یک دیو سه سر باشید یا مثل گرگ همه را بدرید، این کتاب نظر شما را عوض میکند.
من این کتاب رو با ترجمهی مهگونه قهرمان و نشر پیکان خوندم و کیفیت قابل قبولی داشت.
- مدیریت توجه نوشتهی نیر ایال و جولی لی
در دنیای امروز داشتن کنترل بر توجهمان به مهارتی سخت و در عین حال ضروری تبدیل شده. اگر شما هم موقع کار به تفریح فکر میکنید، موقع تفریح به خواب و موقع خواب به کارهای روز بعد، این کتاب برای شماست. داستان نوشتن این کتاب جالب است. نویسنده قبلا کتابی نوشته که در آن به صاحبان کسبوکارها آموزش میداد چطور محصولی تولید کنند که کاربر را حسابی در خودش درگیر کند. آن کتاب (با عنوان قلاب) آنقدر موفق شد که کسبوکارهای بزرگ دنیا یک جلد از آن روی میزها میگذاشتند. نویسنده سپس کتاب مدیریت توجه را مینویسد تا بگوید چگونه خودمان توجهمان را مدیریت کنیم و محصولات مختلف همهی توجه ما را اشغال نکنند، در عین حالی که از مزایای تکنولوژی استفاده میکنیم.
این کتاب هم در ایران با ترجمهی خوب سمیه قوامینژاد و نشر آریاناقلم با کیفیت خوبی در دسترس است.
نظر شما درمورد این چهار کتاب چیه؟ چه کتابهایی رو باید به این لیست اضافه کرد؟ آخرین کتاب خودیاری که خوندید چی بوده و آیا مفید بوده؟
حتما نظراتتون رو برام بنویسید، و اگر این مطلب رو دوست داشتید اون رو لایک کنید و برای بقیه هم ارسال کنید. اگر تمایل دارید مطالب بیشتری توی این مایه بخونید، حتما فالو کنید. مرسی که حمایت میکنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
درباره حکمت زندگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 113 و 114
مطلبی دیگر از این انتشارات
پسرک، موش کور، روباه و اسب ( ماجرا دوستانی مهربان )