هوش مصنوعی : ذهن منحصر به فرد یا ذهن انسان گرا؟

قسمت دوم : مسئله ی اتاق چینی و امکان آگاهی در ماشین ( آگاهی یا تقلید؟)



جان سرل، فیلسوف مشهور ذهن در سال 1980 یک آزمایش ذهنی به نام اتاق چینی طراحی نمود که مسئله امکان وجود آگاهی در نظریه ماشین تورینگ را به چالش کشید. قدرت این استدلال آنقدر زیاد بود که یکی از دلایل اصلی بروز رکود در صنعت و پژوهش هوش مصنوعی که در دهه های 80 و 90 به وقوع پیوست ( که به زمستان AI مشهور است) را همین استدلال اتاق چینی جان سرل می دانند.


اتاق چینی : این آزمایش به گونه ای طراحی شده است که یک فرد انگلیسی زبان که هیچ دانشی از زبان چینی ندارد درون یک اتاق محبوس می‌شود. داخل این اتاق یک کتاب قرار دارد که قواعد دستور زبان چینی و معانی تمام نماد های زبان چینی به زبان انگلیسی به طور کامل نوشته شده. در بیرون از اتاق افرادی چینی زبان حضور دارند که از طریق یک شیار که داخل در تعبیه شده است سوال هایی به زبان چینی به داخل اتاق می‌فرستند و از فرد داخل اتاق می خواهند که پاسخ این سوال هارا به زبان چینی برای آنها بفرستد. شخص داخل اتاق با استفاده از آن کتاب آموزشی، تمام آن سوال هارا به انگلیسی ترجمه کرده و با استفاده از معانی نماد های چینی که در کتاب ذکر شده است ، به طور مناسب با استفاده از نماد ها جمله سازی کرده و پاسخ مناسب تمام سوالات را به زبان چینی برای افراد خارج از اتاق صادر می‌کند به گونه ای که افراد چینی زبان خارج از اتاق هرگز متوجه نمی شوند که این فرد هیچ دانشی از زبان چینی ندارد!.


❗️سوالی که سرل در این آزمایش مطرح می‌کند اینست که آیا این فرد واقعا زبان چینی بلد است؟


مفهوم آگاهی از نظر سرل : سرل آگاهی را نوعی حالت ذهنی در نظر می گیرد. پدیده های ذهنی محصول فرایند های نوروفیزیولوژیکال در مغز هستند. سرل استدلال می‌کند که اگر این فرض را بپذیریم که ذهن انسان و تمام خصیصه های مرتبط به آن چیزی جز فرایند های بیولوژیکال درون مغز نیست، آنگاه برای یک سیستم سخت افزاری یا نرم افزاری که فاقد ویژگی های بیولوژیکال مغز انسان است نمی توان حالات ذهنی انسان را متصور شد.


طبق آزمایش اتاق چینی، همانطور که شخص داخل اتاق فاقد درک واقعی از نماد هایی است که کنار هم قرار می دهد و به نحوی هیچگونه دانشی از زبان چینی در اختیار ندارد و صرفا بر اساس قواعد ذکر شده درون کتاب نماد ها را کنار هم می چیند، یک سیستم هوشمند در دنیای واقعی صرفا بر اساس برنامه و الگوریتم هایی که در اختیارش قرار می دهند عمل می‌کند.

در نتیجه می توان گفت آن سیستم نسبت به کاری که در حال انجام آن است " آگاهی" ندارد و بنابراین فاقد ذهن و حالات ذهنی است.

پس با صحیح انگاشتن این فرض چنانچه اگر ماشینی بتواند از پس آزمون تورینگ برآید، باز هم آن ماشین "فاقد تفکر" است و صرفا بر اساس دستورالعمل های از پیش تعیین شده عمل می‌کند.


سرل سال ها بعد برای تکمیل استدلال خود در جهت عدم معادل سازی ذهن انسان با یک سیستم هوشمند، 3 گزاره مطرح کرد :

1_ برنامه ها همگی نحوی و دستوری ( syntactic) هستند مانند الگوریتم طراحی شده توسط یک برنامه نویس

2 _ ذهن انسان ساختار معنایی ( semantic) دارد و نحوی نیست

3_ یک ساختار نحوی نه تنها معادل یک ساختار معنایی نیست، بلکه نمی تواند برای آن کافی باشد.

سرل ادعا می کند که برای رد استدلال او باید بتوانیم حداقل یکی از این 3 گزاره را رد کنیم. چیزی که حداقل تا کنون هیچ یک از مخالفان نظریه سرل نتوانسته اند به آن دست یابند.


با کمی دقت بیشتر در استدلال سرل متوجه می شویم که او قصد به چالش کشیدن نظریه محاسباتی ذهن ( CTM) را نیز دارد. زمانی که می گوید ذهن انسان ساختار معنایی دارد و نه نحوی، در واقع مهمترین پیش فرض نظریه محاسباتی ذهن را زیر سوال می برد.


✏️ البته نکته ای که در باب استدلال جان سرل حائز اهمیت است اینست که او امکان حضور آگاهی در ماشین را به طور کامل رد نمی کند، بلکه آن را از طریق فرآیند های صرفا محاسباتی و نحوی مردود می داند. دلیل این امر آن است که سرل معتقد است تمام ویژگی های ذهنی انسان مربوط به ماشین بیولوژیک مغز است و اگر روزی بشر بتواند این ساختار بیولوژیک پیچیده را کاملا شبیه سازی کند، شاید بتوان امکان حضور آگاهی در ماشین را منطقی دانست.


در پایان می توان اذعان داشت که اگر چه سرل با استدلال مشهور خود مبانی نظریه محاسباتی ذهن و امکان آگاهی ماشین در آزمون تورینگ را به چالش می کشد، اما همچنان دیدگاهی فیزیکالیستی نسبت به ساختار ذهن دارد و مبانی ذهن و آگاهی را چیز فراتر از ساختار های بیوشیمیایی مغز نمی داند.