چرا طرفداری کردن مهم و البته خطرناک است؟

چه شد که چنین دو آتشه طرفدار شدید؟
چه شد که چنین دو آتشه طرفدار شدید؟

چرا طرفداری کردن مهم و البته خطرناک است؟ | در منطق تکرار و طرفداری
محمد حیدری


چند روز پیش دربی 98ام پایتخت را که میان دو تیم پرطرفدار استقلال و پرسپولیس برگزار شده بود و البته حواشی زیادی هم داشت تماشا می کردم که این سوال ذهنم را درگیر کرد. من که نه طرفدار آبی ها هستم و نه قرمزها و نه اصلا فوتبال ایران را به اندازه بسیار کمی هم فوتبال را دنبال می کنم، این بازی را تماشا می کنم (با دلایل خاص) با کسی که طرفدار یکی از این دو تیم است چه فرقی دارم؟ سالها پیش که نه کرونایی بود و نه محدودیتی و فشار اقتصادی و بحرانهای اجتماعی و سیاسی کمتر بود در یاد دارم بعضی از طرفداران دو آتشه دو تیم از شب و یا حتی روزهای قبل خود را از اقصی نقاط ایران به استادیوم آزادی می رساندند تا این بازی را از نزدیک و احتمالا بیشتر برای تشویق تیم شان و کُری خوانی برای حریف تماشا کنند. اما دلیل اینهمه طرفداری باید چیزی بیشتر از علاقه صرف به فوتبال و هیجان اعجاب انگیزش باشد. اگر آتنی ها برای نبرد گلادیوتورها در آمفی تئاتر جمع می شدند و یا قماربازهای مشت زنی حرفه ای در آمریکا برای دشت کردن شور و پول در ازای خون می رفتند. در زمین فوتبالی که علی القاعده قاضی و قانون دارد و امتیاز گیری از نماد عبور توپ از خط دروازه پیروی می کند، دیگر چه دلیلی می تواند کسی را طرفدار یک تیم و دشمن تیمی دیگر کند؟
من در اینجا قصد ندارم همه ی طرفداران تیم های ورزشی را قضاوت کنم بلکه صرفا مکانیسمی در ذهنم ساخته ام که جالب دانستم آنرا با ایده محوری فوتبال و طرفداران آن مطرح کنم. در ابتدا یک شبه آزمون طراحی می کنم تا بتوانم در انتها، مقصود خود را نمایان کنم.


آزمون منطق طرفداری
بازی ای در نظر بگیرید که دو تیم در آن به مصاف هم می روند (چه بهتر که آن بازی فوتبال باشد). فرض کنید که اگر به شما گفتند پیش از بازی یکی را انتخاب کنید که کاملا شانسی باشد یعنی بر اساس هیچ پیش داوری تیم تان را انتخاب نکنید. برای اینکه خطای رنگ مورد علاقه پدید نیاید تیم ها را سبز و زرد و اینها خطاب نمیکنیم. مثلا، حروف انگلیسی. تیم A و B که نه اسمی از بازیکن دارند و نه هیچ چیزی از آنها می دانید. به شما می گویند که یک تیم را برای طرفداری بر گزینید. تیم تان را که انتهاب کردید به تماشای بازی می نشینید. موقعیت ها و خطاها و درگیریها و تاکتیک ها را خوب مشاهده می کنید. و به سوال اول پاسخ می گویید:
1- آیا بعنوان یک بیننده که تصادفا طرفدار یکی از دو تیم بوده اید در گره گاه های حساس، قضاوت منصفانه ای داشته اید؟
با اتمام بازی، تیم B بر تیم A پیروز می شود. حال دوباره از شما سوال می شود:
2- در پایان بازی و بعد از مشاهده آن، طرفدار کدام تیم هستید؟
احتمالا کسانی که تصادفا تیم A را انتخاب کرده بودند، بعضی شان به طرفداران تیم B می پیوندند و برخی هم نه. در مجموع حالا شما با مشاهده بازی و برد تیم B دلیلی برای این طرفداری دارید. یا تاکتیکش یا بردش یا استفاده از موقعیتها یا هر دلیل دیگری. باری شما برای انتخاب اول تان که دلیلی نداشتید، شانس انتخاب هر دو تیم برایتان 50% بود چون احتمال پیروزی هر کدام را برابر می دانستید چرا که از هیچکدامشان پیش فرضی نداشتید.

دو پیشامد ناسازگار که رخ دادن یکی نافی رخداد دیگریست؛ یعنی فقط یکی می تواند پیروز شود
دو پیشامد ناسازگار که رخ دادن یکی نافی رخداد دیگریست؛ یعنی فقط یکی می تواند پیروز شود



حالا یک موقعیت جدید. به شما می گویند که در رقابت میان دو تیم C و D که شما بازی شان را ندیده اید و هیچ قضاوت کیفی و فنی از آنها ندارید، تیم D پیروز شده و حالا باید با تیم B که شاهد بازی و بردش مقابل تیم A بودید، بازی کند. از شما می پرسند:
3- که طرفدار کدامیک هستید و فکر می کنید کدام یک پیروز خواهد شد؟
شما در اینجا ممکن است با وجود اینکه طرفدار B هستید و یا A (چون احتمالا تعدادی همچنان طرفدار A هستند از بازی اول) این احتمال را بدهید که شاید تیم C تیم قدرتمندی باشد و تیم B را شکست دهد. اما تیم B را اقلا بیشتر می شناسید. فرقی نمی کند باز انجام می شود و همانند بازی اول، شاهد پیروزی تیم B هستید. طرفداران تیم B حالا یک دلیل دیگر برای طرفداری شان پیدا می کنند. حالا شرکت کنندگان در این آزمون احتمالا یا طرفدار A هستند یا B و یا C. ولی طرفداران B دو بازی از تیم شان دیده اند که در هر دو پیروز شده و طرفداران A و C هر کدام یک بازی و یک باخت از تیم شان دیده اند.

اگر پیروزی هر تیم در یک دیدار را همانند رو-پشت آمدن پرتاب سکه بدانیم، در هر پرتاب احتمال ۵۰-۵۰ است. اما حالتی که در آن همیشه رو بیاید هم ممکن است.
اگر پیروزی هر تیم در یک دیدار را همانند رو-پشت آمدن پرتاب سکه بدانیم، در هر پرتاب احتمال ۵۰-۵۰ است. اما حالتی که در آن همیشه رو بیاید هم ممکن است.


موقعیت جدید در بازی دوم را یک بار دیگر تکرار می کنیم با تیم های جدید. اینبار به شما می گویند که تیم B باید خود را برای رویارویی با برنده بازی E و F کند. سوال مطروح در این مرحله اینست:
4- بنظر شما برنده دیدار B و برنده دیدار E و F چه تیمی خواهد بود؟ حواستان باشد همانند مرحله قبل شما این بازی را نمی بینید و با این تفاوت که این سوال قبل از اعلا تیم برنده بازی E و F است.

طرفداران B که در دیدار دوم رای به پیروزی تیم شان برابر C داده بودند حالا با احتمال بیشتری تیم خود را برنده می دانند. طرفداران A و C نیز احتمالا با وجود اینکه تیم B تا کنون دو برد داشته هم احتمال برد B را می دهند و هم باخت ولی شاید دوست داشته باشند B ببازد تا بنحوی انتقام تیم شان را بگیرند. باری، بازی انجام می شود در اینجا نیز دوباره می توان سوال اول را سنجید (نمی شود از خود شرکت کننده پرسید چون احتمالا قضاوت خودش را منصفانه می داند):
5- آیا بعنوان یک بیننده که طرفدار یکی از دو تیم بوده اید در گره گاه های حساس، قضاوت منصفانه ای داشته اید؟ (هم در مورد طرفداران B و هم سایر تیم ها)


با پایان بازی دوباره شاهد برد تیم B هستیم. تیم B در این بازی عملکرد بسیار خوبی از خود نشان داده بود و با اختلاف گل زیاد و موقعیت های زباد، امان حریف را بریده بود. حالا احتمالا طرفداران تیم B در حال زیاد و زیادتر شدن هستند و دشمنانش به گرفتن انتقام مصمم تر.
در موقعیت جدید قبل از اینکه گفته شود تیم حریف چه تیمی هایی ممکن است باشند این سوال مطرح می شود:
6- تیم B در بازی بعدی پیروز می شود؟ در دیدار بعدی تیم B شما طرفدار کدام تیم خواهید بود؟
طرفداران B رفته رفته بیشتر می شوند و احتمال پیروزی شان نیز متصاعد است. اینبار بازی را به شکل دیدار اول مجددا انجام می دهیم. بازی دو تیم G و H با پیروزی G همراه است. از شرکت کنندگان می خواهیم تا تیم پیروز و مورد طرفداری خود را اعلام کنند. نسبت طرفداران B در حال افزایش است. با انجام بازی دوباره تیم B برنده می شود. B بنظر شکست ناپذیر می آید. اما کماکان با دامنه محدود اطلاعات و دانشی که ما از B و حریفانش داریم همه چیز بر پایه احتمال است. اما گریزی نیست چرا که باید یک تیم برنده شود و ما باید آن تیم باشیم.
این موقعیت های جدید که در آن B به مصاف برنده بازی نادیده ای می رود را بارها تکرار می کنیم و می بینیم طرفداران B به اینکه تیم شان شکست ناپذیر است معتقد می شوند و حریفان شان جری تر.
در یک موقعیت تازه دو تیم X و Y به مصاف هم می روند و شرکت کنندگان اینبار می توانند بدون نیاز به پیش بینی، این بازی را تماشا کنند. همانند بازی اول که دو تیم را برای اولین بار می دیدند، نبرد X و Y هم تازگی دارد. در نهایت X پیروز می شود و همگان از کیفیت و نتیجه ی بازی آگاهند و می دانند بازی بعدی میان دو تیم X و B است. سوال ما اینبار اینست:
7- حالا که هم بازی ها و بردهای متعددی از B دیده اید و این بازی و برد X را نیز تماشا کرده اید، بنظر شما برنده دیدار B و X کدام است و شما طرفدار کدامید؟
اینجا شاید طرفداران B با خود بگویند یک بازی نمی تواند خیلی گویای توانایی های یک تیم باشد و باز هم بر سر همان گزینش طرفدارانه باشند و در میانه ی احتمال 50-50 جانب B را بگیرند. اما شاید هم با تماشای توانایی های X آنرا در برابر B بازنده بدانند و برخی نیز توانایی های آنرا برای پیروزی بر B کافی بدانند. باری، با این دانش اقلا یک بازی بیشتر از حریف حالا گزینشی با احتمال کمتر یا بیشتر از 50-50 به پیش بینی بازی بعدی دست می برند. بازی انجام می شود و دوباره B برنده میدان می شود. حالا دیگر طرفداری نکردن از B کار دشواری است. آیا واقعا B تیمی شکست ناپذیر است؟
تیم B در این آزمون از ابتدا تا الآن پیروز شده و احتمال اینکه پیش از بازی کسی آنرا برنده بازی بداند بیشتر از اولین دیدارش با A است. حال سوالی که مطرح کردیم در ابتدای بحث را پاسخ می گوییم


منطق تکرار

آنچه در این آزمون مقصود بود این بود که آیا تکرار یک احتمال به افزایش احتمال پیوند می خورد؟ همانطور که اشاره شد ما چون شناختی از هیچ تیمی نداریم احتمال هر دو را برابر "می دانیم" نه آنکه احتمال برابر "باشد". یعنی طبق آنچه آورده شد، ممکن است تیم B تیم قدرتمندی باشد و حالا حالاها هم نبازد لکن ما پیش از بازی اول از این موضوع اطلاع نداشتیم و لذا احتمال پیروزی او را 50-50 می دانستیم. حالا که چندین بازی از او دیده ایم و شاهد روند بدون توقف پیروزی هایش بودیم این احتمال در ذهن طرفدارانش به بیش از 50% رسیده و تا جایی که حتی بدون دانستن نام تیم حریف هم او را پیروز می دانند (سوال 6). دانش از نگاه فلاسفه یا از طریق منطق ذهنی قابل حلاجی است یا از طریق مشاهدات عینی قابل تجربه شدن. ما در دیدار اول تجربه ای نداشتیم ولی یک منطق داشتیم و این بود که چون گریزی نداریم، پس احتمال هر دو را مساوی می دانیم. اما پس از چندین آزمون و خطا و مشاهده به یک روند و یک رفتار و آگاهی رسیدیم که به ما گوشزد می کند که دانسته های ما می تواند با دیده های ما فرق کند. داشته های ما حاصل تحصیلات (نه تحصیلات دانشگاهی) ما نیز هست. ولی در همه ی موارد 1 تا 6 دیدار میان منطق و تجربه بود. در دیدار آخر قدری از میزان منطق کاستیم و بر میزان تجربه افزودیم (با داشتن تجربه یک بازی از حریف). نتیجه آن شد که اتفاقا شرکت کنندگان از پیش بینی که می کنند اطمینان بیشتری داشتند چرا که لااقل یک بازی از حریف را دیده بودند.


طرفدار B بودن از ابتدا در اختیار کسی نبود اما با مشاهده روند پیروزی ها و بازی های او، طرفداران رفته رفته به ایده شکست ناپذیری او رسیدند. با افزایش تعداد پیروزی احتمال پیروزی او بیشتر بنظر رسید در حالیکه منطقا چون هنوز یک طرف دیگر بازی را نمی شناسیم باید قمار 50-50 می کردیم ولی چرا شانس 50-50 با آمار پیش بینی ها جور نخواهد بود؟ یک پاسخ احتمالی آنست که ما سعی می کنیم ایده ای از یک "تیم همیشه برنده" داشته باشیم. مانند اینکه وقتی هر آب خالصی در فشار یک اتمسفر، در دمای 100 درجه به جوش می رسد ما طرفدار این ایده می شویم که "نقطه جوش آب، 100 درجه" است. طرفدار تیم B بودن یک حقیقت نیست و یک فکت علمی هم نیست اما خواسته یا ناخواسته در ذهن طرفداران B این ایده شکل می گیرد که درست این است که طرفدار B باشیم و دیگران را برای طرفداری از تیمی دیگر شماتت کنیم. اما اگر نیک بنگریم تیم B همچنان در دیدار با تیم ناشناخته احتمالش 50-50 است. این حقیقت پشت این 50% پنهان شده؟
از این روی می توان اینگونه فهمید که علت اولیه شروع طرفداری ما از هر تیمی هر چه که باشد؛ حضور بازیکن خاصی، داشتن رنگ تیمی خاصی، سیاست باشگاهی خاصی و یا تاریخ خاصی و یا زمینه های ملی و فرهنگی و دینی خاصی که باشد، ادامه دادن طرفداری عموما با سوگیری در انتخاب ها و تصمیم ها و قضاوت های فرد می شود. منطق تکرار یک ایراد اساسی که دارد اینست که احتمال منطقی با به آمار مشاهده ای تحویل می کند و این دو در دو فضا و رویدادگاه متفاوتی رشد می کنند. احتمال منطقی وابسته به تکرار نیست بلکه وابسته به علل ثابت و تعاریف و وجوه لم یتغیر پدیده است حالیا احتمال آماری و مشاهده ای بیشتر بر اساس مجموعه ای از رویدادهاست که حتی ترتیب رویداد می توان بر قضاوت های تاثیر گذار باشد. فرض کنید در همین آزمون، تیم B را دوباره به مصاف تیم A بفرستیم. خب ما اینجا علاوه بر بردهای مکرر B، سابقه پیروزی آن بر A را نیز در انبان تجربیات خود داریم. اما تیم A که در ذاتش شکست در برابر B تعریف نشده پس باز هم احتمال پیروزی اش وجود دارد. در اینجا حتی احتمال منطقی نیز شانس A را کمتر می داند ولی مشاهده می کنیم که در پایان، این تیم A است که پیروز میدان است. یعنی هم احتمال منطقی و هم احتمال آماری در این رویداد در کنار B شکست خوردند.