کسی که در کرانه ی دنیا نغمه ی عشق می سراید.

  • شکوفه های صورتی آرام از درخت بر سر آنها می باریدند ، گویی تاریخ بارها و بارها تکرار می شود و من خود را نمی شناسم ، و هر روز بر بالین سبز جهان سر می گذارم گویی تاریخ را نمی نویسم و به هیچ کس نمی گویم که من یک تاریخ نویس مکارم که تنها تاریخ خود را بر دیوار های جهان حک ننموده ، آرام و استوار بر راهرویی پر درد و رنج رهسپار می شوم در حالیکه با قدم هایم خاطرات جهان را بر قلب گناهکاران حک می نمایم و از هر طرف دست های آلوده به خون مرا نوازش می کنند گویی آشنایی دیرینه ای بین ما وجود دارد ، اما من بازهم خودم را نمی شناسم و از آیینه های کنار خود گذر می کنم.
  • ومن آن کسی بودم که صادقانه در کرانه ی دنیا نغمه ی عشق سرایید اما هیچ شنونده ای وجود نداشت .

مؤلف : مبارکه محمدی تبار [mmt]