یک راز هستم ، از آسمان افتاده ، در گوش شبنمی ، بر روی گل خفته . تا فاش شود این راز ، شنبم در جهان ، میزند پرسه :)
میشه من نجنگم ؟
_ حتما باید بجنگم ؟
_ توی میدان جنگ باید جنگید . هر لحظه که نمی جنگی احتمال تیر خوردنت چند برابر میشه ..
_ خب نمیشود بروم پنهان بشوم ؟
_ راهی که برای پنهان شدن باید طی کنی از میدان جنگ میگذرد ...
_ اشکالی ندارد ، این قسمت رو می جنگم بعد میروم پنهان میشم ، اینطور احتمال زنده ماندم هزار برابر میشود.
_ باشه برو و پنهان شو . از اینجا جان سالم به در میبری. فردا چی ؟ جنگ فردا را هم می خواهی پنهان شوی ؟ و پس فردا را ؟ اگر قرار است تمام روز هایت را پنهان شوی ، مردن ساده تر نیست ؟
_ فقط این جنگ را پنهان میشوم . جنگ بعدی را مثل یک قهرمان می جنگم .
_ اگر امروز نجنگیدی چه ضمانتی است که فردا بجنگی ؟ امروز چه فرقی با فردا دارد ؟
_ خیلی ها رفتند و پنهان شدند .
_ آنها نقشی در تاریخ ندارند .
_ مگر تاریخ چه اهمیتی دارد ؟
_ تاریخ آینده است ، اگر دیروز را نشناسیم ، امروز هم مثل دیروز خواهد شد!
تاریخ تو در تار پود ذهن خودت می نشیند . اگر نتوانی به خود افتخار کنی پس جهان را می خواهی چه کار ؟
_ حق با توست . می خواهم بجنگنم ولی می ترسم خیلی خیلی می ترسم .
_ همه می ترسند . همه بسیار می ترسند . ترس مقدمه ی شجاعت است . ترس دوراهی شجاعت و بزدلیست...
مطلبی دیگر از این انتشارات
برا همه گله برا تو خار:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقشه ی گنج
بر اساس علایق شما
در تکاپوی فهمیدن و زیستن