* نویسنده و شاعر * صاحب کتابهای : شاعرانهی عشق - اناردون – داستانهای زیرپوستی - عشق، قرنطینه، مرگ و چندین اثر مشترک دیگر در نشرهای مختلف داستاننویس اجتماعی و طنز http://www.mostafaarshad.ir/
" انتظار واهی "
همه به من میگویند ، برای زندگی کردن باید تلاش کرد یا مرگ را به جان خرید.
ولی نمیدانند که درد من چیست ! انتظار ...
انتظار ، کوفتیترین چیزی است که اینروزها آن تجربه کردم که کمتر از مرگ هم نبوده است.
چرا باید هر روز به جرمِ سادگیام ، صبوری کنم و کنارِ ساحلِ تا پس از غروب ، چشم بدوزم به منتهیالیه اقیانوسی که تو قرار بود یکروز بیایی.
از آنجایی که تو هستی خبر ندارم ، ولی میدانم که خبر نداری ، صندلیات سرد شده است ، پایههایش در دلِ ماسهها جا خوش کرده است. خودش هم کلافه شده است از بس که نیامدی.
خبر نداری که من و تکتکِ ماسهها ، پرندگان دریایی و حتی ماهیهای آزاد ، چطور در انتظارت به گِل نشستیم.
خبر نداری که پس از آن همه بیقراری و انتظارِ بیثمر ، یک مرد آزاد هستم.
مرد آزادی که فرجامِ انتظار آن فرا رسیده است و حالا باید از مرز مرگ عبور کند.
امیدوارم که بتوانم از مرز عبور کنم.
و حالا آرزو میکنم روزی که برگشتی ، روی همان صندلی که برای تو گذاشتم ، یکساعت به انتظارِ کسی بنشین که دوستش داری.
تازه متوجه میشوی که انتظار واهی ، چقدر کوفتی است.
من ، امیدوارم روزی که برگشتی ، دریا آبی باشد.
نویسنده : مصطفی ارشد
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوابگردِ بیجان
مطلبی دیگر از این انتشارات
آنافورا ....
مطلبی دیگر از این انتشارات
" تعادل عقل و دل در تصمیمگیری "