* نویسنده و شاعر * صاحب کتابهای : شاعرانهی عشق - اناردون – داستانهای زیرپوستی - عشق، قرنطینه، مرگ و چندین اثر مشترک دیگر در نشرهای مختلف داستاننویس اجتماعی و طنز http://www.mostafaarshad.ir/
معنای زندگی چیست ؟
روزی یک فیلم در فضای مجازی دیدم که برای من عجیب بود.
خرسی که در جنگل بعد بیست سال از باغوحش آزاد شده بود. مشکل اینجا، سلامتی خرس نبود. خرس کاملا صحیح و سالم بود.
اما مسله اصلی این بود که، وقتی خرس را به حال خودش در جنگل آزاد کرده بودند، او به دور خودش میچرخید. دیوانهوار و عادتگونه. هنوز فکر میکرد که درون قفس هست.
چقدر بد است که ما انسانها، معنای زندگی و عادت را نمیدانیم.
همه ما انسانها زندگی را با عنوان حیات، زنده بودن و روزمرگی میشناسیم. اینکه زندگی به معنای فاصله بین تولد و مرگ است. همگی واژه زندگی را در همین فاصله زمانی کوتاه میبینیم. اینکه نفس میکشیم، غذا میخوریم، شاد و غمگین هستیم، رشد میکنیم.
در حقیقت معنای زندگی برای هر فرد به یک شکل متفاوت در ذهنش ترسیم شده است.
یعنی هر فردی از دوربین خودش زندگی را میبیند. یک نفر زندگی در این دنیا را موقتی میداند و معتقد است زندگی جاویدان در دنیای آخرت است.
دیگری معتقد است که زندگی فقط همین لحظه است و باید خوش باشد و هزاران یا میلیونها رشتههای پراکنده از معنای زندگی در در دست انسانها هست که برای دانستن آنها وقت کم و عمر کافی نداریم.
اما من زندگی را طور دیگر میبینم. بگذریم که در گذشته، زندگی را به همان معنای لغوی میدانستم که باید گذر عمر داشته باشیم.
ولی حالا معتقدم زندگی فقط نفس کشیدن و انتظار برای پایان آن نیست. زندگی از لحظهای شروع میشود که بتوانی خودت را بشناسی، درست از لحظه به لحظه آن استفاده بهینه کنی و لذت ببری.
اینکه میگویم لذت ببریم به این معناست که دست به کارهای بیفایده نزنیم که بیشتر به خودمان صدمه میزند و جز سود لحظهای، چیزی عایدمان نمیشود. مثل اعتیاد به مواد مخدر به هر نوع و شکل آن.
منظور من این است که اول خودمان را بشناسیم و به اصطلاح روانشناسان به خودشناسی یا خود واقعی برسیم.
بفهمیم چه ویژگیهای درونی داریم و یا میتوانی بدست بیاوریم. طبیعتا هیچ انسانی در بدو تولد، شناگر، نویسنده و خلبان نمیشود. باید اول خودواقعی را بشناسیم و به دنبال استعداد یا قابلیتهایمان برویم، کشف کنیم.
در ابتدای راه شاید خودمان بلد نباشیم چطور به این کشفیات برسیم، اما به کمک بزرگان این امر میتوانیم مقدمه کار را فهمید و نقشه درست را در دست بگیریم.
زندگی یعنی بتوانی هدفهایت را بشناسی و به آن برسی.
خیلی آرام، بدون عجله و اشتباه به زندگی لغوی خودت ادامه بده ولی هدفت را فراموش نکن، چیزی را که میخواهی دنبالش برو و بدست بیاور.
زیاد خودت را درگیر حواشی انسانها و اشتباهات که یک امر طبیعی هست، نکن. سعی کنید خودتان باشید، خود واقعی، نه اینکه ببینید پدر و مادرتان یا بقیه افراد جامعه چه چیزی دوست دارند تا اینکه خودتان را همرنگ آنها کنید. تلاش کن تو از آنها بهتر باشی در کار یا تخصص یا هنری که مال توست.
برای این کار هیچوقت دیر نیست، حتی اگر بدانی بیست سال، بیست ماه، بیست روز و حتی بیست دقیقه دیگر بیشتر زنده نیستی، باز هم کاری کن که تا لحظه آخر بیفایده و ناخالص نباشی.
همانطور که قبلا اشاره کردم در طی مسیر زندگیای که برایت معنا شده است و نفس میکشی، صبور باش، با فکر، برنامهریزی و نقشه پیش برو و هرکاری را که دوست داری مثل نویسندگی، شنا کردن یا بازی تنیس و ... هر کاری که آرزویش را داری همین الان انجام بده و از قدیم گفتند که کار امروز را به فردا نینداز.
چون وقتی که از لحاظ جسمی پیر و فرسوده شوی، توان و قدرت هیچ کاری را نداری، حتی کارهای عادی روزمره خودت را دیگران برای تو انجام میدهند. پس الان انجام بده همان کاری که الان در ذهنت سوسو میزند و تو با مقاومت درونت از آن دوری میکنی یا میترسی.
بی حد و مرز زندگی کن، از مرگ نترس. چون مرگ پایان تو نیست، پایان تو زمانی است که بیفایده و بیخاصیت بمیری.
طوری زندگی کن که حسرت آن را نخوری که بخواهی همیشه روی اعصاب خودت و دیگران رژه بروی که ای کاش ...
بنظرم همیشه در این مسیر زندگی که نقشه را در دست گرفتی، هیچوقت به افراد منفیگرا نزدیک نشو، چون آدمها دو دستهاند.
1- دزد آرزوها
2- شاهد آرزو
دزد آرزوها تعدادشان خیلی زیاد هست و افرادی موج منفی هستند. با اینکه شاید نزدیکترین افراد زندگیمان مثل مادر و پدر، همسر یا خواهر و برادر باشند و اینکه حسود نباشند، فقط خیر ما را بخواهند ولی چون سقف نگاه و ذهنیشان کوتاه و نا امید هستند، همیشه بدترین موجهای منفی به سوی شما ساطع میکنند، که اگر شما به اندازه قد خودتان، انرژی مثبت و انگیزه داشتی باشی، با حمله موجهای منفیشان، همان اندازه انرژیتان از بین میرود و دو برابر موج منفی نصیبتان میشود.
اما شاهد آرزوها، افرادی خیرخواه و مثبتاندیش هستند که که بمبی از انرژی و انگیزه به شما تزریق میکنند و طبق همان مثال قبلی، اگر شما به اندازه قد خودتان انرژی مثبت
داشته باشید، با همنشینی، حمایت و انرژیهای مثبت این افراد که متاسفانه تعدادشان محدود است، هزار برابر انرژی مثبت و امید دریافت میکنید و با قدرت پیش میروید.
پس برای خودت باش و به ندای قلبت گوش کن نه عقلت. چون عقل تو را در مسیر تعریف شده زندگی زندانی میکند و نمیگذارد که برای خودت باشی و تو را اسیر بند تکرار و عادت زندگی میکند.
مانند همان خرسی که بعد از بیست سال زندانی در قفس باغ وحش، حالا در حیات آزاد طبیعت رها شده و خرس روزهاست که به دور خودش میچرخد، چون هنوز اسیر عادت قفس بیست سال پیش است. پس آزاد باش و آزادانه به زندگی خودت ادامه بده.
و نگاه دیگر من به معنای زندگی یعنی یافتن معنای خودت و عشق است. عشق ورزیدن به خودت و دیگران، یعنی مراقبت از دیگران بدون قید و شرط و منت و اینکه مهربان و شکیبا باش، چه با خودت و دیگران.
عاشق باش، عاشق طبیعت، عاشق خدا، عاشق رنگها، عاشق انسان و حیوانات و حتی ذرات اتمی و در آخر باید بگویم هر کاری را که دوست داری باید تجربه کنی و نترسی، اعتماد به نفست را افزایش بده چون از تجربه به دست میآید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
هذیان نویسی 3
مطلبی دیگر از این انتشارات
معجزه حبیب
مطلبی دیگر از این انتشارات
دلیل رفتن ( قسمت اول )