"نامه‌ای به مصطفی"

نامه‌ای به مصطفی
نامه‌ای به مصطفی

الو مصطفی ، صدای من را می‌شنوی !؟

یا باز طبق معمول داری کتاب می‌خونی ، یا اینکه داستان می‌نویسی !؟

مهم نیست ...!

هروقت حوصله داشتی ، این نامه را بخون و اگر هم دوست داشتی ، جواب بده.

اصلا فراموش کن ، نمی‌خواد جواب بدی. فقط بخون.

****

مصطفی !!

من ، سال‌هاست که تو را درک می‌کنم و دغدغه تو را می‌دانم.

می‌دانم که چقدر با احساس هستی.

می‌دانم که چقدر زودرنجی.

و این را هم می‌دانم که سال‌هاست داری تلاش می‌کنی که بهترین نوشته را داشته باشی و نویسنده خوش قلم و معروفی باشی. البته نه برای شهرت و تو چشم بودن در نگاه مردم.

برای این دوست داری نویسنده برتر و موفق باشی که بتوانی حرف دلِ خودت و مردم و مشکلات را با زبانی احساسی و قابل فهم به همه جهان بفهمانی.

می‌دانم که چه مشکلاتی ریز و درشتی در خودت و یا بیشتر آن در اطراف تو ریشه کرده است و تو با تمام قوا جنگیدی و می‌جنگی.

می‌جنگی که سرنوشت خودت را بسازی.

سرنوشتی که معتقدی ، لایق آن هستی.


مصطفی !!!

می‌دانم که تو برای آینده و هدف‌هایت ، چه برنامه‌ها داری.

من به تو ایمان دارم که در سال‌های نزدیک جز نویسندگان برتر کشور و حتی چند سال بعد از آن هم ، تو را در حال گرفتن جایزه من بوکر و نوبل ادبیات جهان ، تماشا می‌کنم و به همراه بقیه حاضرین و نویسندگان کشورهای دیگر ، به احترام تو ، می‌ایستیم.

مصطفی جان !!!!

پس نگران هیچی نباش ، من کنار تو هستم.

فقط به هدف‌هایت فکر کن ...

این را هم خبر دارم که به تازگی ، یک نقشه خوب از استادت شاهین ، برای هدفهایت ‌به دست گرفتی.

از تو می‌خواهم که نقشه را خوب بخوانی

و مثل همیشه که به موج‌های منفی اطرافت توجه و فکر نکردی ، به هدف خودت بها بده.


مصطفی !

من از درون تو خبر دارم.

درونت ، کوهی از غمی است که حاضر نیستی ، سنگینی آن را به دوش کس دیگری بی‌اندازی.

می‌دانم که در یک‌سال اخیر ، به چه چیز مهمی فکر می‌کنی و برای تو اهمیت دارد.

فکر نکنی من نمی‌دانم.

تو در فکرِ ساختن یک خانه امن ، برای یک زندگی مشترک هستی ، زندگی مشترکی که حتی ، شریک آن را هم از قبل تعیین شده می‌دانی.

و فقط منتظر زمان و مکان مناسب هستی.


مصطفی !!

تو در این زندگی ، خیلی سختی کشیدی.

سختی تنهایی ، سختی که تو را به مرز مرگ و افسردگی برد.

ولی یک اتفاق یا بهتر است بگویم یک جرقه در زندگی‌ات ، باعث شد تو را از آن مرز نکبت‌بار دور کند و در حاشیه امن قرار گرفتی.

حالا داری یک مسیر نسبتا طولانی برای رسیدن به خوشبختی طی می‌کنی.


من دوستت دارم ، مراقب خودت باش


نویسنده : مصطفی ارشد