هذیان نویسی 2

شب ، داخل مدرسه ، فوتبال بازی میکردیم که صدای قطار آمد و از وسط حیاط رد شد و مدیر مدرسه هم روی سقف واگن اول ، بادبادک بازی‌ می‌کرد و زیر آواز زده بود و می‌خواند که " ﻓﺼﻞ ﭘﺎﻳﻴﺰي ﻣﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﺳﻪ ، ﻓﺼﻞ اﻧـﺪوه ﺳﻔﺮ ﺳَﺮ ﻣﻴﺮﺳﻪ "

ما هم برای عاشق شدن مدیرمان ، تا صبح، جشن‌ گرفتیم و صدای خنده‌‌مان تا آسمان می‌رسید ...


نویسنده : مصطفی ارشد