داستاننویس تماموقت، تجربهنویس (UX writer)، تبلیغنویس (کپیرایتر) پارهوقت | نوشتههای دیگرم در: Https://hmotahari.com
کیمیاگری در کسبوکار یا: ثروتسازی با حالِ خوشِ مشتری
بدون آب و غذا و اکسیژن میمیریم. بدون حالِ خوب چطور؟
میخوریم و میآشامیم و تنفس میکنیم تا برای دیگر کارها جان داشته باشیم: یاد بگیریم، کار پیدا کنیم، عاشق شویم، پول در بیاوریم و...؟ خرید کنیم.
بالا برویم و پایین بیاییم، خریدکردن یکی از کارهای رایج زندگی است. از عصرِ «مبادلۀ مرغ با پارچه» تا «بیتکوین»، هر آدمی با هر سطحِ درآمدی، هزاران خرید انجام میدهد. اما چه خریدی؟ با چه حسی؟ و با چه نتیجهای؟ «احساسات مربوط به خرید» چقدر مهماند؟
بازارِ رقابتی و کشمکش بر سرِ مشتری
عجیب است اما این روزها خیلی راحت میتوان آگهیهای تبلیغاتی را از روی فعلهای امری تشخیص داد. «نصب کن!»، «پیدا کن!»، «انتخاب کن»، «رزرو کن!». گویا آژانسهای تبلیغاتی و تولیدکنندگان محتوا، فراموش کردهاند هدفشان چیست.
رقابت بر سرِ مشتری کمکم شکلِ شوخی به خود گرفته. برخی اوقات بازیکردن با قیمتها یا کپیکردنِ کمپینهای تبلیغاتی آنقدر نخنما شده که سادهترین کاربران را هم به خنده وامیدارد.
چشمه بودن یا برکه بودن؟
اگرچه هر کسبوکار بر اساس موقعیت و جایگاهش در بازار، استراتژی متغیری پیش میگیرد، اما نظمِ جهان تجارت، چشمه را به برکه ترجیح میدهد. چشمه همواره میجوشد اما برکه بالأخره خشک میشود.
خیلی اوقات، تلاشِ طاقتفرسایی برای آبگیری مجدد برکه صرف میکنیم و نامش را تبلیغات میگذاریم. مشتریانِ یکبارمصرف میخریم و دوباره و دوباره به آژانسهای تبلیغاتی رو میآوریم.
شرکتها مختارند برکهبودن (یکبارمصرف) یا چشمهبودن (مرجع) را انتخاب کنند:
· فروشندۀ چربزبان بودن
یا:
· فروشندۀ معتمد شدن
خریدِ خوب / خریدِ بد
به آغاز نوشته برگردیم: بدون حالِ خوب هم میمیریم؟
سازمان بهداشت جهانی، افسردگی را شایعترین اختلال روانی قرن دانسته است. نمیخواهم دست به اغراقی تعجبآور بزنم و بگویم تجربههای بدِ خرید، عاملِ افسردگیهای بزرگاند، اما کسی هست که حالِ خوشِ خرید یا خوشحالیِ ناشی از توانِ خرید داشتن را انکار کند؟
مواجهشدن با یک فروشندۀ بدعنق، پشتیبانی نامناسب کمپانی، غلو دربارۀ محصول، کمفروشی یا هر اتفاقِ بدِ مشابه، بیبرو و برگرد یک تجربۀ تلخ برای مشتری میسازد.
کیمیاگر بودن
کیمیاگر مس را به طلا تبدیل میکند و کسبوکارِ خوب، حالِ خوشِ خرید برای مشتریانش میسازد.
کیمیاگر دروغین چطور؟ حالِ ناخوش، شاید در کورانِ ثبتسفارشها و خریدهای پرشمار رقم بخورد و موقتاً یک کسبوکار را پرمشتری نشان بدهد. اما زنگار، برای پدیدار شدن خیلی صبوری نمیکند.
ما همه فروشندۀ چیزی هستیم
همۀ ما بهنوعی فروشنده هستیم، چیزهای مختلفی میفروشیم و شیوههای مختلفی هم داریم. چه کسی برندۀ رقابت است؟ کسی که اکسیرِ «حالِ خوشِ خرید» را میداند. کسی که «چشمه بودن» در بازار را به برکهبودن ترجیح میدهد.
کسبوکارها بر پایۀ «نیاز مشتری» پا میگیرند. بعضی ترجیح میدهند با نیازهای مردم ثروتمند شوند. اما جیبیت گروهِ دیگری را ترجیح میدهد: آن دسته از کسبوکارها که با حالِ خوش مردم ثروتمند میسازند.
- این مطلب محصولی از بخش محتوای جیبیت است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کسب و کارهای خُرد و چالش پرداخت آنلاین
مطلبی دیگر از این انتشارات
پایان عصر عابربانک، شروع فصل تازه پرداخت دیجیتال
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا مشتری بین کالاهای مشابه انتخاب میکند؟