فاز دوم اغتشاشات: چین هراسی و بحران اقتصادی

حدود سه ماه پیش، زمانی که آتش اغتشاشات به بهانه مرگ نابهنگام مهسا امینی شروع شد، گروه های مختلف تحلیل ها و برداشت های مختلفی نسبت به اغتشاشات ارائه می دادند.

آنها که بیش از همه از مرحله پرت بودند واقعا تصور می کردند انقلاب دیگری در ایران شروع شده و «مردم» قیام کرده اند و بالاخره زمان رفتن این آخوندها هم رسید!

برخی هم که بیشتر درگیر دغدغه های واقعی زندگی بودند، به اشتباه خیال می کردند اغتشاشات در واقع اعتراضات مشروعی است که به دلیل عدم برخورد درست مسئولین به خشونت کشیده شده.

کمی که گذشت، کم کم عده ای متوجه شدند قضیه فراتر از اینهاست و وقتی گروهک های تروریستی از قبیل داعش و تجزیه طلب های کرد و غیره وارد میدان شده اند، مشخص است که دعوا بر سر حجاب اجباری یا بالا رفتن قیمت روغن نباتی نیست! علی الخصوص که گروهک اصلاح طلبان هم بالاخره وارد گود شد و رسما و علنا و همسو و همزمان با رسانه های معاندی از قبیل داعش اینترنشنال و بی بی سی فارسی، به قبح زدایی از تجزیه طلبی پرداخت.

از اینجا به بعد بود که عده ای صحبت از خطر «سوریه سازی» ایران کردند و تمام توجه و انرژی و توان و مساعی و فکر و ذکرشان شد دفاع از تمامیت ارضی ایران و مبارزه با هر جریانی که به دنبال تجزیۀ بخشی از خاک کشور باشد...

بالاخره موج اغتشاشات خوابید. عناصر و تیم های میدانی که طی هشت سال دولت روحانی برای عملیات تروریستی در سراسر ایران تجهیز و گسترده شده بودند، با تلاش نیروهای امنیتی کشور زیر ضربه رفتند و توان عملیاتی طراحان اغتشاشات ته کشید. به این ترتیب دیگر کسی فراخوان های داعش اینترنشنال و بی بی سی فارسی را لبیک نمی گفت. کاملا هم مشخص بود تلاش های بی دریغ رسانه های ضد ایرانی، از داعش اینترنشنال تا روزنامه اعتماد، برای عادی سازی «تجزیه طلبی»، موج جدیدی از قیام های تجزیه طلبانه را در پی نداشت. اتفاقا برعکس. موج جدید، ضدیت با تجزیه طلبی و حمایت از تمامیت ارضی بود.

اینجا بود که اتفاق جالبی افتاد.

شی جینپینگ، رئیس جمهور چین، به عربستان سفر کرد و در راستای تحکیم و گسترش روابط چین و کشورهای عربی، بیانیه ای را امضا کرد که تلویحا ادعاهای امارات عربی متحده روی جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس را مشروعیت می بخشید.

اینجا بود که ناگهان همان رسانه ها و چهره های سیاسی که یا تجزیه طلبی را «حق مردم» دانسته، و یا آن را عادی و امری حاشیه ای و بدون اهمیت تلقی می کردند، رگ گردنشان برای محکومیت گستاخی چین نسبت به تمامیت ارضی ایران طوری بیرون زد که بیا و ببین!



از همان روز اول در تحلیل کودتای مخملی با اسم رمز «مهسا امینی»، گفتیم که این پروژه، اگر چه در ظاهر به دنبال «سوریه سازی ایران» است، اما در واقع این سنگ بزرگی است که طراحان اغتشاشات خوب می دانند قدرت زدنش را ندارند.

یعنی از همان ابتدا هدف گذاری اصلی برای «سوریه سازی ایران» نبود. هدف اصلی تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی بود.

تغییر کدام رفتار؟... راهبرد نگاه به شرق.

بعد توضیح دادیم که این پروژه چند سر دارد. یک سرش آمریکا و اروپا هستند، یک سرش رژیم صهیونیستی، و یک سرش هم عربستان سعودی و متحدانش هستند.

گفتیم هدف اصلی آمریکا و اروپا مهار چین و روسیه است. اما هدف اصلی عربستان سعودی مهار ایران است و خود عربستان با تمام توان تلاش خواهد کرد روابط خود را با روسیه و خصوصا چین افزایش و گسترش دهد.

و رژیم صهیونیستی هم ترکیبی از هر دو مورد قبلی است.

این تغییر جهت رسانه های غربگرا و ضد ایرانی که تا دیروز از تجزیه طلبی حمایت می کردند و امروز برای اینکه کسی حتی فکر جدا شدن جزایر سه گانه ایرانی را به ذهنش راه داده است مرثیه سرایی می کنند، شاهد همین مطلب است که مساله اصلی نه تجزیه طلبی بوده و نه «سوریه سازی ایران». بلکه دعوا همانی است که قبلا هم گفته بودیم: تغییر رفتار نظام جمهوری اسلامی و جلوگیری از تحقق راهبرد «نگاه به شرق».

رویکرد رسانه های ضد ایرانی مشابه ورزش جودو است که در آن از قدرت حریف برای زمین زدنش استفاده می شود.

در حالی که رسانه های «انقلابی» و «ارزشی» موج وطن پرستی و دفاع از تمامیت ارضی را در پاسخ به تبلیغات تجزیه طلبی دشمن بلند کرده بودند، ناگهان طرف مقابل سوار همین موج دفاع از تمامیت ارضی شد تا از این طریق نظام را وادار به موضع گیری علیه چین نماید.

تاکتیک جدید غربگرایان و دشمنان ایران اتفاقا بسیار موثر هم بوده. بطوری که از حسین شریعتمداری تا وزیر امور خارجه همگی لحن ضد چینی مورد علاقه غربگرایان را در دستور کار خود قرار داده اند!

خب الحمدلله... بالاخره به نقطه وفاق و اتفاق ملی رسیدیم! برویم همه با هم مشت محکمی به دهان چینی های یاوه گو بزنیم... البته همینطور که ما مشغول مشت محکم زدن به دهان چینی ها هستیم، عربستان سعودی و امارات مشغول بستن قراردادهای سنگین و جذب صدها میلیارد دلار سرمایه های چینی برای توسعه زیرساخت های حیاتی خود و تحقق چشم اندازهای جاه طلبانه پنج ساله و ده ساله و بیست ساله هستند. سرمایه هایی که چینی ها هم دارند و هم منافعشان ایجاب می کند این پولها را در منطقه ما سرمایه گذاری کنند. سرمایه هایی که غربی ها نه دارند و نه حتی اگر داشتند منافعشان اجازه می داد در منطقه ما سرمایه گذاری کنند.

و از آنطرف، اینطور که مشخص است بحران جدیدی در اقتصاد کشور در حال سازماندهی شدن است که اثرات آن را در افزایش قیمت سکه و دلار می بینیم. همزمان با این بحران، و همینطور که ما مشغول کوبیدن مشت به دهان یاوه گوی چینی ها هستیم و عرب ها برای چین فرش قرمز پهن می کنند، طبق معمول غربگرایان آدرس برجام و تحریم های غرب را می دهند، که گویا تمام مشکلات کشور به دلیل تحریم های غرب است و تمام مشکلات هم با پذیرفتن مجدد برجام حل خواهد شد. همانطور که دفعه قبل حل شد!

یک نفر سوال نمی کند، آمریکاییها و اروپاییها و غربی ها که به اعتراف خودشان چندین برابر این تحریم ها را علیه روسیه اعمال کردند. چرا نه تنها روسیه آسیب ندید، بلکه اروپا دچار بحران ناشی از خود تحریمی شد؟!

روسیه که بطور مستقیم وارد جنگی شده که یک سرش روسیه است و سر دیگرش کل پیمان ناتو. حجم روابط تجاری روسیه و چین از زمانی که تحریم های غرب شروع شد چه اندازه رشد کرده؟ در خصوص جنگ اوکراین، مگر چین حاکمیت روسیه به مناطقی که جدیدا به خاک روسیه ملحق شده اند را به رسمیت شناخته؟! پس چرا کسی در روسیه فریاد نمی کشد «چین به روسیه خیانت کرد»؟!



این وسط یک عده هنوز اصرار دارند ایران یک کشور دیکتاتوری است و رهبر ایران هم یک دیکتاتور مانند استالین و هیتلر و پل پت و صدام و قذافی است! آن هم نه یک دیکتاتور با شخصیت مثل رضاشاه و محمدرضاشاه، بلکه یک دیکتاتور بی شخصیت که حاضر نیست داوطلبانه کنار برود تا همه مشکلات حل شود!!

به امید روزی که لااقل این ادعاهای کذب به واقعیت نزدیک شود و یک اراده مصمم در راس نظام شکل بگیرد تا کشور با این سهولت و راحتی تحت تاثیر موج های رسانه ای و افکار عمومی اینطرف و آنطرف نشود.