از کودکی به نوشتن علاقه داشتم. پس شروع به دیدن آموزش در زمینه تولید محتوا کردم که تا به امروز و در سیر زندگی روزمره ام جریان دارد. اینجا هستم تا علایقم را با دیگران به اشتراک بگذارم.
رامبرانت نقاش که بود؟
رامبرانت، که همچون ونگوگ یک هنرمند هلندی بود، که به خاطر عکسهای شخصی و صحنه هایی که از کتاب مقدس کشیده است مشهور بوده است، یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ اروپا است.
یک نقاش و حکاک قرن هفدهم بود. در آن زمان که از عصر طلایی هلند نامیده میشد هنر رامبرانت برهمه چیز در آن زمان غالب شد. او یکی از پر احترام ترین هنرمندان در تمام دوران ها بوده است. تصاویر صحنه های کتاب مقدس و عکس هایی که از خود کشیده است و همچنین حکاکی های خلاقانهاش با استفاده از سایه و نور همیشه مورد تحسین قرار گرفته است.
رامبرانت؛ زندگی از آغاز
رامبرانت هارمنزون ون راین در سال 1606 درلیدن هلند متولد شد از سال ۱۶۱۲ تا ۱۶۱۶ در مدرسه ابتدایی تحصیل کرد و سپس در مدرسه لاتین در لیدن ادامه تحصیل داد، و در آنجا به مطالعه کتب مقدس و دروس کلاسیک پرداخت. به طور شفاف مشخص نیست که آیا او دوران تحصیل خود را در مدرسه لاتین به پایان رسانده است یا خیر اما گفته ها چنین است که به درخواست خود او از مدرسه بیرون آمده تا برای آموزش نقاشی فرستاده شود. او از سال ۱۶۲۰ تا ۱۶۲۴ یا ۲۵ به عنوان یک هنرمند زیر نظر دو استاد آموزش دید. اولین استاد او نقاش، جیکوب ون سواننبرگ بود که مدت این آموزش حدود سه سال زمان برد. در زمان این استاد او مهارت های اساسی هنری را آموخت این استاد در طراحی صحنه های جهنم و جهان زیرین تخصص زیادی داشت احتمالاً توانایی او در رنگ آمیزی آتش و نحوه تابش نور بر روی اشیا از زمان این استاد نشات می گیرد. معلم دوم او پیتر لاستمن بود که یکی از نقاشان مشهور در طول تاریخ است که به احتمال زیاد به رامبرانت کمک کرده است تا در کشیدن چهره های تاریخی و تمثیلی کتاب مقدس در محیط های پیچیده تسلط پیدا کند.
دوره لیدن(1625-1631)
در سال ۱۸۲۵ او مجدداً در لیدن اقامت گزید. او که هم اکنون در جایگاه استادی بود در ۶ سال پیش رویش اساس کار زندگی خود را بنا کرد در آن زمان بود که تاثیر استاد دومش لاستمن بیشتر از قبل در زندگی اش احساس می شد، او در چندین مورد ساختار های قبلی استاد خود را تجزیه کرد و آنها را دوباره به مونتاژ خود درآورد، عملی که بعدها توسط دانشآموزان خود او انجام میشد نقاشی هایی که در آن زمان توسط رامبرانت خلق میشد به طور کلی کوچک اما پر از جزئیات غنی و مضامین ذهبی و تمثیلی برجسته بودند. او همچنین در سال 1626 در لیدن اولین کارهای حکاکی خود را آغاز کرد و با انتشار گسترده این آثار به شهرت بین المللی رسید. سبک او با سرعت شکل نوع مبتکرانه به خود گرفت. سبک جدید او در استفاده از نور و تاریکی و سایه و روشن در نقاشی هایش پنهان شده بود در واقع نخستین هنرمندی بود که اهمیت پرداختن به رنگ نور و اسلوب رنگآمیزی را برابر با اهمیت انتخاب موضوع می دانست هدف او کاوش در دنیای درون آدمی بود. در چهره نگاری هایی که او انجام داده است بیشتر از هر چیز در چهره اشخاص برق نگاهشان است که جلب توجه می کند. سبک او با استفاده از نور، به زودی نوعی ابتکار به خود گرفت. سبک جدید او باعث شد مناطق وسیعی از نقاشی های او در سایه پنهان شود. به واسطهی تفسیرهای خود رامبرانت، نور با تابیدن به نقاشی، به سرعت ضعیف شده و لکه های روشنایی و تاریکیهای عمیق را ایجاد میکند. در همین راستا، در سال 1629، او نقاشی خود “توبه یهودا و برگرداندن قطعات نقره” را به پایان رساند که بیشتر علاقه او به مدیریت نور را نشان می دهد. با شروع سال 1628، او شاگردانی را پذیرفت و در طول سال ها شهرت وی بسیاری از هنرمندان جوان را که می خواستند در کنار او بیاموزند جذب کرد. از آنجا که تعداد رسمی کارآموزان از بین رفته است، فقط تخمینی از تعداد دانش آموزان وی قابل انجام است، اما اعتقاد بر این است که او در طول زندگی حرفه ای خود پنجاه دانشجو داشته است.
اولین دوره آمستردام (1631–1636)
او در سال 1631 با هندریک ایلنبرگ، یک کارآفرین آمستردامی که دارای کارگاهی برای ایجاد پرتره و بازسازی نقاشی بود، از جمله فعالیت های دیگر شروع به تجارت کرد. رامبرانت که در مسیر لیدن به آمستردام رفت و آمد میکرد، در این مرحله به آمستردام نقل مکان کرد. او شروع به نقاشی صحنه های دراماتیک، در مقیاس بزرگ کتاب مقدس و اساطیری با استفاده از روش تضاد نور و تاریکی کرد، مانند «کور شدن سامسون (1636)» و «دانا (1636)» علی رغم تمایل او به تصاویر کتاب مقدس، مشخص نیست که او به چه جامعه مذهبی تعلق داشته است.
در آمستردام، او همچنین تعداد زیادی پرتره سفارش داده شده را به کمک دستیاران مختلف در فروشگاه ایلنبرگ نقاشی کرد. رامبرانت آثار بسیار پرانرژی تری را نسبت به آثار خلق شده توسط هنرمندان پرتره که در آن زمان در آمستردام رواج داشتند، تولید کرد و علی رغم توانایی مشکوک در ضبط مشابه موضوع خود، کمیسیون های زیادی دریافت میکرد.
تا این مرحله بود که، کنستانتین هویگنس یک دیپلمات هلندی، پرتره ای را که رامبرانت از یکی از دوستانش به دلیل عدم تطابق با واقعیت انجام داده بود، مسخره کرد و عکس های خودنگاره او را نیز حاوی تفاوت هایی در چهرهخوانی قابل توجهی از یک تصویر به تصویر دیگر متهم کرد.
دوره سوم آمستردام (1643–1658)
طی 10 سال پس از رونمایی از نقاشی “دیدبان شب”، بازده کارهای هنری رامبرانت به شدت کاهش یافت و هیچ پرتره و نقاشی تولید نکرد. یا هیچ کمیسیون پرترهای دریافت نکرد و حتی دیگر پذیرش سفارشاتش را متوقف کرده است. گمانه زنی ها در مورد آنچه بعد از “دیده بان شب” اتفاق افتاده است در “اسطوره رامبرانت” نقش داشته است، بر اساس آن این هنرمند تا حد زیادی دچار سو تفاهم شده و نادیده گرفته شد است. به احتمال زیاد مرگ همسرش و احتمالاً رد شدن دیدهبان شب توسط کسانی که آن را سفارش داده بودند، علت سقوط او بوده است. اما تحقیقات جدید هیچ مدرکی مبنی بر رد شدن نقاشیاش یا افسردگی گرفتن او به خاطر مرگ همسرش پیدا نکردند. همچنین هیچ مدرکی مبنی بر این که او هرگز نادیده گرفته شده باشد وجود ندارد، اگرچه اغلب اوقات مورد انتقاد منتقدان معاصر خود قرار می گرفت. گفته شده که به احتمال قوی بحرانی که او پشت سر میگذاشته، ممکن است یک بحران هنری باشد، زیرا او متُد های خود را به مرحله عمل رسانده بود.و تغییرات موجود در تعداد کمی از نقاشی های او از سال 1642 تا 1652 (دوره ای که آغاز آنچه معمولاً به عنوان “سبک دیرهنگام” رامبرانت یاد میشده است) ممکن است به عنوان نشانه ای باشد که وی در جستجوی راهی جدید برای پیشرفت است.
معروفترین آثار رامبرانت
- دیده بان شب: بدون شک معروف ترین نقاشی این هنرمند خبره، “دیدهبان شب” است. تصویری گروهی از گروه شبه نظامیان کاپیتان Frans Banning Cocq و ستوان Willem van Ruytenburgh که در مرکز تصویر قرار دارد. “دیدهبان شب” که در سال 1642 نقاشی شده است، مدتها تصور میشد که یک صحنه شبانه است، تا سال 1940 که طبق تمیزکاریهایی که انجام شد، نشان داد که این نقاشی نور روز را نشان میدهد. این تابلو در موزه ریجکز در آمستردام نگه داری میشود.
- طوفان در دریای جلیل: طوفان در دریای جلیل که در سال 1633 نقاشی شده، معجزه عیسی را نشان می دهد که طوفان را آرام می کند. این نقاشی تنها نقاشی او در محیط دریا است، که متأسفانه بیش از دو دهه است که گم شده است. در سال 1990 توسط دو سارق که در لباس مأموران پلیس بودند، از موزه ایزابلا استوارت گاردنر در بوستون این اثر را به سرقت بردند. علاوه بر “طوفان در دریای جلیل”، سارقان همچنین پرتره یک خانم و آقا سیاه پوش رامبرانت و 11 اثر هنری مهم دیگر را با ارزش کلی 300 میلیون دلار به سرقت برده اند.
- خودنگاره با دو دایره: “خودنگاره ای با دو دایره” که بین سالهای 1659 و 1665 نقاشی شده است، یکی از بزرگترین شاهکارهای سالهای بعدی او و یکی از بهترین عکس های خودنگاره ای است که تاکنون خلق کرده است. چندین نظریه در مورد معنای این دو دایره وجود دارد، از نقشه کلمه گرفته تا معانی نمادین مختلف. با این حال، ما احتمالاً هرگز نخواهیم فهمید که چرا او این دو دایره را نقاشی کرده و سعی در برقراری چه ارتباطی دارد. این نقاشی امروز در خانه کنوود لندن به نمایش عمومی گذاشته شده است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور از کنار نام Bioshock Infinite به سادگی گذشتیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
نکاتی که قبل از شروع فیلمنامه نویسی بهتر است بدانیم ، سری چهار
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا طرح به اصطلاح صیانت اجرایی نیست ؟