نگاه اجمالی به «تئوری انتخاب عمومی»
تئوری انتخاب عمومی در حوزه مدیریت است و میان رشته ایست بین مدیریت و اقتصاد و علم سیاست و حتی مدیریت دولتی و خط مشی گذاری.
موضوع خلاصه این است: این که انسان ها در حوزه رفتار سیاسی و خصوصا انتخابات چطور رفتار می کنند؟ اساسا وقتی این که یک عده خودشان را به رای عمومی می گذارند این فرایند انتخاب چطور انجام می شود؟ اینجا تحلیل رفتاری می کند.
این تئوری آمده و یک الهام گرفته از موضوع رفتار منطقی انسان ها در حوزه اقتصاد. این که ما انسان ها در حوزه اقتصاد رفتارهایی انجام می دهیم و کالایی می خریم که نهایتا به نفع ما باشد. یعنی اگر یک کالای یکسان را یک جا 100 واحد پولی ارائه کند و دیگری 100 واحد پولی، منطقا پولمان را به 1000 واحد پولی نخواهیم داد. عقبه این تئوری و ریشه ان مباحث «قرارداد اجتماعی» است و ان جایی که خیلی ها معتقدند انسان بر اساس منافعش باید عمل کند و در واقع موضوع اصالت سود و اصالت نفع را مطرح کردند. که عقبه آن به هدونیزم بر می گردد. یعنی لذت گرایی را کمی تعدیل کنیم می شود اصالت سود و نفع و اگر اصالت سود را تعدیل کنیم می شود این تئوری انتخاب عمومی.
مبنای تئوری انتخاب عمومی بر اساس «فرد گرایی روش شناختی» است.یعنی مبنا این است که افراد به طور خاص رفتارهایی را انجام می دهند که جمع رفتار ان ها می شود اجتماع. یعنی تک تک افراد حرکتشان باعث تشکیل اجتماع می شود. پس فرد گرایی روش شناختی می خواهد ببیند رفتار انسان ها به صورت انفرادی چطور است و حاصل جمع این ها طبیعتا می شود جامعه و اجتماع. یعنی افراد بلوک های سازنده اجتماعی هستند و پدیده های اجتماعی از کنش آن ها تشکیل می شود.
در مقاله های مرتبط پدیده های اجتماعی را بر اساس این رفتارها تحلیل کند. یعنی در اجتماع حرکت ها چطور است و قبلش برویم ببینیم که افراد چه کار می کنند. فرش مهم هم این است که افراد منطقی عمل می کنند. منطقی عمل کردن هم یعنی این که محاسبه گر هستند. مثال ساده ان این است که در صفوف پمپ بنزین اگر خط های شلوغ و خلوت باشد منطقا شما در صف شلوغ نمی روید. و همه افراد هم تعدیل می کنند و این باعث می شود شما در خطی که قرار دارید با اختلاف جزئی با خط دیگر بنزین خواهید زد. یعنی منطقی بودن و محاسبه گر بودن انسان ها در جنبه های مختلف که ظرفیت روانی و روان شناختی انسان ها را نشان می دهد.
پس همه افراد سعی می کنند انتخاب بهینه داشته باشند حال یک خرید ساده باشد یا یک موضوع پیچیده تر مانند انتخابات سیاسی یا مانند این.
در این زمینه فرض دیگر این است که سیاست مداران هم این رفتار را دارند یعنی رفتاریرا ارائه می دهند که بتواند منافعشان را به حداکثر برساند.
پس اینجا دو منافع داریم 1- رای دهنده ها 2-افرادی که باید انتخاب شوند. و بازیگران سیاسی در این داستان هستند. هر دو دنبال منفعت خود هستند.
این که منفعت چیست را توضیح خواهیم داد.
بر این اساس، تئوری انتخاب عمومی می خواهد ببیند که منافع بازیگران به سمت چه کسی می رود و بر اساس چه چیزی می خواهد رخ دهد.
در اینجا افرادی که قرار است به قدرت برسند و حکومت را در دست دارند تا چه اندازه دنبال منافع عمومی هستند و تا چه اندازه دنبال منافع خودشان هستند. مردم به آن ها نگاه می کنند و ببینند پیشنهاداتی که کاندیداها می دهند می تواند منافعشان را تامین کند. به زبان ساده تر در رفتارهایی مانند انتخابات هر فردی بر اساس این تئوری تحلیل شخصی خودش را دارد و نگاه می کند که آن سیاستمدار چه پیشنهاداتی را به او عرضه می کند و در صورت قبولی یا مردودی آن فرد، چقدر نفع خواهد برد. پس همین تئوری توضیح می دهد که چرا افراد کاندیدا پیشنهاداتی را به جامعه می دهند که منافع حداکثری برای اکثریت جامعه یا آن هایی که سیاستمدار را به حداکثر رای برسانند، داشته باشد.
نظریه انتخاب نسبتا جدید است و از نظریه های اقتصادی دهه 50 سرچشمه گرفته است و در این جایگاه سیاست توضیح آمرانه ارزشها می کند. مردم به سیاستمدارها نگاه می کنند و میبینند که بین نیازهای آن ها و منافع احتمالی آن ها این سیاستمداران چطور می توانند واسطه شوند و آن ها را به منافع حداکثری شان که آرزویشان است، برسانند. ضمن این که به طور ضمنی سیاستمداران هم دنبال منافع خودشان هستند.
تحلیل برخی مقاله ها این است که همانطور که در بازار اقتصادی معامله می کنند و پول را به اندازه کفایت پرداخت می کنند و جنس را دریافت می کنند، آن طرف هم فروشنده درباره جنس خود تبلیغ می کند و این تبلیغ متناسب با ویژگی های خریدار به او گفته می شود. در معامله واسطه پول است و در سیاست مداران و انتخاب توسط مردم واسطه سیاست است.
این در هر شکلی از انتخابات مطرح است و انچه می دانیم این است که افراد بر اساس علائقشان خیلی حسابگرانه عمل می کنند و خواسته هایی نامحدودشان را (طبق علم اقتصاد که علمی است که بین خواسته های نامحدود و منابع محدود یک رابطه منطقی برقرار می کند) بر اساس این پیشنهادات سیاستمداران می سنجند و می بینند چقدر ان خواسته ها را پوشش می دهد. پس سیاست یک موضوع مبادله ای است و ملاک خوب یا بد بودن هم بحث رضایت افراد است. این نکته جالبی است. یعنی افراد خیلی نگاه نمی کنند که سیاستمداری که حرفی را میزند، چقدر جایگاه تخصصی دارد و قدرت دارد یا چیز دیگری. بلکه حساب می کنند می بینند که اگر او به قدرت برسد تا چه حدی منافعشان تامین خواهد شد.
پس یک نوع مبادله داریم بین افرادی که رای می دهند و افرادی که رای را می خواهند.
یک نکته جالب تر این است که اشاره می کند که ما دو گروه داریم در مباحث انتخاباتی، 1- حاکمان موجو . یعنی آن افرادی که ممکن است با رای گرفتن سر جایشان بمانند و یا جایشان را به کسی دیگر دهند (یعنی مدل دموکراسی که چرخش نخبگان را تایید می کند انجام شود). در این تئوری افراد نگاه نمی کنند حاکمان موجود چه رایی را می دهند بلکه نگاه می کنند که گذشته آن ها چه بوده است. اما درباره افرادی که بر سر کار نیستند، و می خواهند تازه وارد شوند، به وعده هایشان نگاه می کنند.
اینجا تفسیری از شهید مطهری و علامه یزدی و علامه طباطبایی و دیگران داریم که اصالت سود و نفع در تفکر لیبرالیستی بیشتر در فضای مادیات می رود ولی در تفکر ما ممکن است مباحث معرفتی هم باشد یا احساس رضایت هم باشد یا مباحث دینی یا فرهنگی یا اجتماعی هم باشد. یعنی آن فردی که رای می آورد این اعتقادی که من دارم را چقدر گسترش می دهد و ممکن است احساس لذتی که از این موضوع دارم ممکن است باعث ایجاد منافعی در وجود من ایجاد شود که الزاما مساوی با منافعی که در تفکر لیبرالیستی مطرح شده، نباشد. این نکته در تئوری هست که حتی تعمیم داده شده به فرهنگ ما.
بر این اساس الگوی رای دهندگی شهروندان اینطور تفسیر خواهد شد، یعنی رای دهندگان یک رویکرد عقلایی دارند و حکومتی را انتخاب می کنند که بیشترین منافع را برایشان داشته باشد و به خاطر این هست که مطلوبیتشان به حداکثر برسد.
مطلوبیت یک واحد مجازی است در حوزه اقتصاد که ما از مصرف هر واحد کالا آن را افزایش می دهیم. مثال مطلوبیت شما از مصرف یک لیوان آب در بار اول خیلی زیاد می شود بار دوم کمتر می شود و بار سوم ممکن است مطلوبیتی برای شما نداشته باشد. اما خیلی از کالاها ممکن است مطلوبیتش نامحدود باشد. شما هر قدر طلا بدهند مطلوبیت نزولی نخواهد بود.
در ادامه، تقابل دو دیدگاه حزب حاکم و حزب موجود را در این روشی که مردم رفتار می کنند نشان داده است و گفته است که این ها چطور می توانند تفسیر کنند. و در هر حال ان چیزی که مهم است این است که دانش مردم نسبت به اینده محدود است و انسان ها نسبت به گذشته اطلاعات دارد اما نسبت به آینده اطلاعات نداریم. یعنی وقتی نسبت به حزب موجود می خواهیم قضاوت کنیمف کارهایی را که در زمان حکمرانی اش کرده است را میبینیم و میشنویم، اما نسبت به حزب رقیبش اطلاعاتی نداریم و حدس می زنیم و بر اساس عرضه آن ها ما پاسخ می دهیم و انجام می دهیم.
مبانی اصلی این تئوری بر این اساس است که تمامی بازیگران در حوزه انتخابات سیاسی و چیزهایی مانند آن، توجهشان به حداکثر کردن منافعشان است. حال هر قدر این منافع متنوع تر باشد این تیم که می خواهد رای بگیرد باید دامنه سبد پیشنهادات خودش را وسیع تر کند.
از این تئوری درباره تفسیر رفتار حکمرانی استفاده می شود.
موفق باشید
مطلبی دیگر از این انتشارات
رامبرانت نقاش که بود؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چه جوری وقت میکنی این همه کتاب بخوانی و یادداشت بنویسی؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایستراگ های انیمیشن soul | قسمت دوم