از موسیقی، فرهنگ، هنر و زندگی مینویسم و ترجمه میکنم.
این کبریت بیخطر نیست!
نگاهی به آلبوم جدید و بینام گروه رامشتاین
این سوال که چرا یک گروه متال نامتعارف آلمانی اینقدر در سرتاسر جهان طرفدار دارد، تا سالها دغدغهی منتقدان و کسانی بود که از دور به این محبوبیت عجیب نگاه میکردند. ترکیب موسیقی گروو متال، رقص و دیسکو، زبان خشن آلمانی، آتشبازیهای روی صحنه و پوشش و لباسهای ماکسیمالیستی پر زرق و برق چرا اینقدر برای هواداران سرسخت و سادهزیست متال باید جذاب باشد؟ پاسخ اما سادهتر از این حرفها بود. نخست اینکه هیچ گروهی روی زمین مثل رامشتاین نبود و تک تک آنچه بعنوان المانهای اصلی گروه برشمردیم دقیقن همان چیزهایی بودند که مخاطبان لذت بینهایتی از آن میبردند و دوم اینکه بیشتر هواداران گروه اصلن "متالهد" محسوب نمیشدند- و نمیشوند. محبوبیت رامشتاین ورای جذابیت جوهری موسیقی متال را در بر میگیرد و در واقع حق با پیتر تگتگرن (گیتاریست و رهبر گروه دث متال هایپوکریسی) بود وقتی میگفت: «فکر کنم اگر هوادار دث متال یا سبکهایی مثل آن نباشید اما از موسیقی متال لذت ببرید، آلبوم Mutter را دوست خواهید داشت چون از المانهای متفاوتی بهره میبرد. بخشهای ارکسترال، گیتار سنگین، درام خوب... اینجا یک مرجع خوب برای همهی اینها داریم.»
ده سال پیش بود که ششمین آلبوم رامشتاین منتشر شد و از آن به بعد مثل هر گروهی که به خواب زمستانی فرو میرود آنچه از آنها شنیدیم یک سری کامپیلیشن و مجموعه بهترینها و ضبطهایی از اجراهای زندهی گروه بود. اما این سکوت در ماه می 2019 شکست و هفتمین آلبوم گروه بدون هیچ عنوانی و فقط با عکس یک چوب کبریت روی آلبوم، راهی بازار شد. آلبومی با 11 قطعه و مدتزمان 46 دقیقه که از هر زاویهای به آن نگاه کنیم طرفداران گروه را میتواند راضی نگه دارد.
عنصر درام/نمایش در آثار رامشتاین در چند سطح ایفای نقش میکند. تقریبن همه از اجراهای زندهی پرشور و نمایشی رامشتاین صحبت میکنند و کارهای خارقالعادهای که آنها روی صحنه انجام میدهند. تیل لیندمان و رفقایش اگرچه با آرایش و لباسهای متفاوت و عجیبی روی صحنه ظاهر میشوند اما این فقط ظاهری برای جلب توجه نیست که هیچ ربطی هم به موسیقی اجرا شده نداشته باشد. در حقیقت اجرای رامشتاین یک درهم تنیدگی از تئاتر بدنها، تکنولوژی، موسیقی و آتش است. در همین راستا میتوان از ویدئوهای بینظیر گروه حرف زد که آخرین نمونهی بینظیر آن را در اولین سینگل از آلبوم جدید که بصورت ویدئو منتشر شد با عنوان Deutschland (سرزمین آلمان) شاهد بودیم. اعضای گروه در تمام ویدئو/فیلم های منتشر شده حضور دارند و در بسیاری از آنها بازی میکنند. هر ویدئو روایتی دارد و همین باعث میشود جذابیت تنها منحصر به موسیقی آن باقی نماند و بیپروایی، تابوشکنی و جذابیت بصری فیلم ها هم به شاخصهی آثار گروه تبدیل شود. در نهایت اما میرسیم به اشعار گروه. نمیتوان تصور کرد که اغلب هواداران گروه حتی یک کلمه هم آلمانی بلد باشند. با این حال لحن صدای باریتون لیندمان با گرووهای در هم تنیدهی گیتار و سینث چنان هارمونی جذابی میسازد که خواندن ترجمهی اشعاری که او میخواند تاثیر اندکی در میزان لذت ما از موسیقی خواهد گذاشت. اشعار در بیشتر کارهای گروه ساده و بر خلاف ظاهر و موسیقی گروه مینیمالیستی هستند و به زبانی استعاری و با کمک طنزی تلخ و سیاه موضوعی را روایت میکنند. یکی از بهترین نمونههای این روایت در یکی از قطعات آلبوم آخر با عنوان Puppe (عروسک) نمایان است. این آهنگ را گوش کنید و به نعرههای خشمآلود لیندمان در کورس دقت کنید: فوران خشم و دیوانگی مطلقی که حتی نیاز به ترجمه هم ندارد، اما با این حال اگر بدانیم چه میگوید بهتر درکش خواهیم کرد. عروسک روایتی است از زبان دختربچهای که خواهر بزرگترش به او عروسکی داده و در اتاقش محبوس کرده است تا در اتاق دیگر به کار تن فروشی مشغول شود. میشنویم که لیندمان میگوید: «خواهرم هر وقت میخواد کار کنه منو تو اتاق میذاره و درو قفل می کنه و یه عروسک بهم میده... تا وقتی غروب بشه آدما میان و میرن... پرندهها آواز میخونن و خواهرم جیغ میکشه. من توی تختم منتظر میمونم و... بعدش کلهی عروسکو با دستم میکَنَم و گردنشو با دندونام گاز میگیرم... حالم خوب نیست؛ نه.» به همین ترتیب تصاویری که خواننده از چنین قصهای به مخاطب میدهد مثل خواندن یک انشا خشک و بیروح نیست و موسیقی و لحن هر دو به پروبال دادن و دراماتیزه کردن اثر کمک شایانی میکنند.
آلبوم بینام رامشتاین یک بازگشت پیروزمندانه برای آنها محسوب میشود. هواداران قطعن آهنگهایی مثل Deutschland، Radio، Sex و Tattoo را به کلاسیکهای گروه اضافه خواهند کرد و از هد زدن با آنها در کنسرتهای منحصربه فرد رامشتاین لذت خواهند برد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شوخِ بیروحِ پراحساس (نگاهی به آلبوم Life Goes On از کارلا بلِی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
جذابیت معصومانهی موسیقی جَز
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپرا در جهنم | بخش سوم