جا دادن یک ارکسترسمفونیک توی یک ماشین کوچک

آنتونی لین، منتقد سینمایی مجله ی نیویورکر فیلم "عیب ذاتی" را اولین و آخرین اقتباس موفق از داستان های تامس پینچن می داند و در بیان جزئیات دقیق و تمیز آن را به جا دادن یک ارکستر سمفونیک درون یک ماشین کوچک تشبیه می کند. متن زیر ترجمه ای است از مرور لین در نیویورکر برای فیلم عیب ذاتی:

«فیلم تازه‌ی پُل تامس اندرسون، “عیب ذاتی” برگرفته از داستانی به همین نام به قلم تامس پینچن است که در سال 2009 نوشته شد. این اقتباس به تنهایی اندرسن را لایق مدال شجاعت می کند چرا که هیچ کس قبل از این کتابی از پینچن را به یک فیلم تبدیل نکرده بود، به همان دلیل که هیچ کس آمادگی این را نداشته تا یک ارکستر سمفونی را درون یک ماشین کوچک جا بدهد! (نویسنده از جا دادن ارکستر فیلارمونیک نیویورک درون یک Ford Focus که ماشین کوچکی است برای تمثیل دشواری ساخت یک فیلم از کتاب های تامس پینچن استفاده می کند.) اگر واقعا دلتان می خواهد که فیلمنامه ای بر اساس " رنگین کمان جاذبه (1973)” (یکی از داستان های پینچن) بنویسید، این کار را بکنید اما مراقب باشید: در پایان آن مغزتان از بین خواهد رفت! پس چه چیزی اندرسن را به ساختن "عیب ذاتی" کشاند؟

تامس پینچن، نویسنده‌ی معاصر آمریکایی. رمان‌های رنگین‌کمان جاذبه و عیب ذاتی از آثار او هستند.
تامس پینچن، نویسنده‌ی معاصر آمریکایی. رمان‌های رنگین‌کمان جاذبه و عیب ذاتی از آثار او هستند.


از بین داستان های پینچن، این داستان ممکن است تهوع آور ترینشان باشد. هم چنین این داستان استاندارد بالایی از خشم اجتماعی پینچن را نیز دربردارد، همانطور که طعنه می زند: "چرخه‌ی بی پایان انتخاب‌های میان‌مایه‌ای که می گویند هیچ انتخابی وجود ندارد!"، اوه! بالاتر از همه، عیب ذاتی پینچن را در مقام یک طراح بازی در خسیس ترین حالت خود به ما نشان می دهد(منظور نویسنده آن است که سرنخ های زیادی در داستان به مخاطب برای فهم و درک یکپارچه ی آن داده نمی شود.) درست است، داستان حرف زیادی نمی زند اما حداقل شما می توانید رشته هایی از خط داستان را از اینجا و آنجا استنباط کنید. از آغاز، شخصیتی که در دردسر است داک اسپرتلو (واکین فنیکس)، یک کارآگاه خصوصی است که در محله‌ی South Bay در حومه‌ی لس آنجلس زندگی می‌کند. دوست دختر سابق او، شستا فی‌ هپ‌ورث (کاترین واترستون)، که حالا با میکی ولفمن (اریک رابرتز) که یک دلال کله گنده‌ی ساختمان است روی هم ریخته‌اند، به دیدار داک می رود و... [در طول فیلم] چیزی که دستگیر ما می شود، قطعات ریز پازل است که برخی درخشان تر از دیگر است. برای مثال "نیش طلایی" که جِید به داک هشدار می دهد تا مراقب آن باشد. اما نیش طلایی به چه معنی است؟ وکیل داک، سانچو اسمیلاکس مدعی است که نام یک کشتی است، که قبلا بوسیله‌ی تبهکاران آنتی کمونیست طراحی شده است. نیش طلایی همچنین بعنوان یک کارتل هروئین که در یک ساختمان بلند شبیه نیشی طلایی قرار دارد در نظر گرفته شده است. در آنجا، داک دکتر بلاتنوید و جاپنیکا فن وی (که داک زمانی او را پیدا کرده و به والدینش تحویل داده بود) را ملاقات می کند. در آنجا دکتر از او می خواهد که دوباره دختر را فراری دهد (فیلم به ما می گوید: زندگی آمریکایی چیزی بود که از آن باید فرار کرد!) بعدتر، داک درباره ی اینکه سوراخ های پیدا شده در گلوی یک مقتول بوسیله‌ی نیش طلایی ایجاد شده اند تحقیق می کند.

تامس اندرسن فیلم خود را با ابزار و ادوات دهه ١٩٧٠ پر نکرده است و برخلاف فیلمی مثل «American Hustle» که متکی به طراحی صحنه بود و هر چیزی در صحنه فریاد می‌کشید متعلق به دهه ١٩٧٠ است، بدون استفاده از چنین ابزارهایی و بدون گرفتن نماهای معرف مرسوم در فیلم‌های تاریخی لحن و فضای دهه ١٩٧٠ را بازسازی کرده و به شروع فیلم اشاره می‌کند؛ دقایق ابتدایی فیلم با کنار گذاشتن نماهای باز، ما را با چهره واکین فینیکس در نقش داک مواجه می‌کند. در نگاه خیره و نافذ او رخدادهای بسیاری در جریان است. درواقع این نماهای بسته زحمتی را که ادوات دهه ١٩٧٠ قرار است بکشند، بر دوش می‌کشند و راستش پس‌زمینه تصاویر هم اغلب خالی است.»

واکین فینیکس در فیلم عیب ذاتی برای دومین بار با پل تامس اندرسن همکاری کرد. نخستین همکاری آنها به فیلم Master بر‌می‌گردد.
واکین فینیکس در فیلم عیب ذاتی برای دومین بار با پل تامس اندرسن همکاری کرد. نخستین همکاری آنها به فیلم Master بر‌می‌گردد.


پ.ن مترجم: عیب ذاتی، مثل فیلم های دیگر اندرسن، فیلمی نیست که با یک بار دیدن بتوان آن را فهمید. داستان گیج کننده و دیر هضم است. شخصیت‌ها و نام‌ها بی‌شمارند و مدام می‌آیند و لحظه‌ای می‌مانند و دیگر گورشان را تا آخر فیلم گم می‌کنند. در بار نخست، چیزی که فیلم به مخاطب می دهد شاید از "لذت بصری" و چند مفهوم کلی، آن هم در قالب علامت سوال و تعجب، فراتر نرود. عیب ذاتی مارا به دنیای هیپی‌ها می برد و قصه های زیادی را از آمریکا، ماری جوانا، سیاست، عشق، تضاد، کشش، وهم و واقعیت برایمان تعریف می‌کند؛ ولو با یک عکس آویزان شده روی دیوار که نمایش آن در فیلم شاید 5 ثانیه هم طول نکشد. بی‌شک دست مخاطب برای برداشت از این فیلم سرشار از اشاره و شخصیت باز است، اما شاید هیچ جمله‌ای، همچون جمله‌ای که در فیلم درباره‌ی مفهوم خود عبارت "عیب ذاتی" گفته می‌شود، نتواند یک جمع‌بندی کلی از فیلم و وقایع آن به دست بدهد و فیلم را برایمان قاب بگیرد:

"عیب ذاتی، در سیاست بیمه ی دریایی به معنای چیزیه که نمیشه جلوش رو گرفت: تخم مرغ ها میشکنن، شکلات‌ها آب میشن، شیشه ها خرد میشن... و به همین دلیل بیمه مسئولیت اونها رو قبول نمی کنه."

پوستر فیلم Inherent Vice
پوستر فیلم Inherent Vice

جانی گرینوود آهنگساز و گیتاریست نامدار گروه Radiohead از فیلم "خون به پا خواهد شد" همکاری با پل تامس اندرسن را آغاز کرد. موسیقی عیب ذاتی نیز مجموعه ای است از چند قطعه ی اورجینال ارکسترال و چند قطعه ی انتخابی (Various Artists) که گرینوود تمام آنهارا در قالب مجموعه‌ی موسیقی متن این فیلم منتشر کرد.

از این مجموعه 3 قطعه را می‌توانید در کانال تلگرامی پاراساندر دریافت و گوش کنید: اینجا