از موسیقی، فرهنگ، هنر و زندگی مینویسم و ترجمه میکنم.
«سیمای لورکای شاعر در ترانههایش»
_آنها از تو روحت را خواهند خواست
_روح چیه مامانبزرگ؟
_گلهایی که زیر گوشت تنت پنهان کردهای
_بگو ببینم، این گُلا خوشگلن؟
_سپیدهدمانی شب-ندیدهاند
بالاد شنل قرمزی کوچک، فدریکو گارسیا لورکا
«فدریکو با اندام ظریف، کراوات آراسته و چشمان تیره و درخشانش سیمایی بسیار دلکش و شورانگیز داشت. از وجودش چنان جذابیتی میتراوید که هیچکس در برابر نیروی آن تاب مقاومت نداشت... ما از همان دیدار اول، دوستی عمیقی با هم برقرار کردیم. هرچند که این آراگونی نخراشیده و آن اندلسی آراسته هیچ وجه مشترکی با هم نداشتند و شاید درست به همین خاطر همه اوقاتمان را باهم میگذراندیم. هر شب به چمنزار پشت محوطهی کوی میرفتیم. دشت سرسبز تا افق گسترده بود و او برایم شعر میخواند. شعرخوانی او فوقالعاده بود. در کنار او من به آرامی دگرگون میشدم. دنیایی تازه به رویم گشوده میشد که هر روز چیزهای تازهتری از آن برمیدمید... لورکا از همهی کسانی که در زندگی شناختهام برتر بود. من اینجا نه از نمایشنامههایش حرف میزنم و نه از شعرهایش، بلکه خود او را در نظر دارم. او خودش شاهکار بود. برای من حتی مشکل است که کسی را با او قابل قیاس بدانم.» این حرفهای لوئیس بونوئل، کارگردان اسپانیایی و از دوستان لورکاست که در زندگینامهی خودنوشتش، "با آخرین نفسهایم" نوشته. (این کتاب با ترجمهی علی امینی نجفی در بازار موجود است. یکی از شگفتانگیزترین کتابهایی که میتوانید پیدا کنید. اگرچه نسخهی بدون سانسورش که چند سال پیش بصورت آنلاین منتشر شد کاملتر و بهتر است.) بونوئل اینطور ادامه میدهد که: «لورکا یکدم آرام نمیگرفت: یا پشت پیانو مینشست و قطعهای به سبک شوپن مینواخت یا یک نمایش پانتومیم را به اجرا درمیآورد و یا صحنه کوچکی را بداههسازی میکرد» و ما از این رو خوششانس هستیم که علاوه بر آثار مکتوب این شاعر شیدای اسپانیایی، چند ترانهی ضبط شده از او هم به یادگار مانده است.
در سال 1931 و زمانی که جمهوری دوم اسپانیا داشت پروبال میگرفت، لورکا به کمپانی ضبط La Voz de su Amo رفته و به همراه خوانندهای به نام La Argentinita پنج صفحهی 78 دور گرامافون ضبط میکند. در هر طرف این صفحهها یک ترانه ضبط میشود که در مجموع به 10 میرسند. در تمام این قطعات لورکا پشت پیانوست و صدای خانم اینکارناسیون لوپز (La Argentinita) ترانههای لورکا را فریاد میزند. این قطعات به لطف پخش گستردهی آن در سرتاسر سرزمین اسپانیا به چنان شهرتی میرسند که امروز بخشی از میراث موسیقایی سرزمین اسپانیا به حساب میآیند.
این 10 ترانه را با اجرای خود لورکا و صدای اینکارناسیون لوپز بشنوید: یوتیوب
پس از مرگ تلخ فدریکو، برداشتها و تفاسیر بسیاری از این 10 ترانه صورت گرفت و تا همین امروز نیز بازخوانی آنها ادامه دارد. یکی از آخرین مجموعههای منتشر شده از این قطعات، توسط خوانندهای به نام ماریولا ممبریوس منتشر شده است. ماریولا با انتخاب مارک ریبوت، گیتاریست آمریکایی بعنوان همراهیکنندهی خود (و گمانم تنظیم قطعات) در این اثر، رنگ ویژهای به میراث لورکا بخشیده است. ریبوت را به واسطهی همکاریهایی که با خوانندگانی چون تام ویتس، رابرت پلنت، اولیس کاستلو و... کرده میشناسیم. گیتاریستی که ارتباط مستقیمی با میراث گیتار فلامنکو ندارد و از همین روست که میتواند تفسیری متفاوت و غربیتر از ترانههای لورکا بدست دهد. اگرچه که دقت نظر و اصالت کار او موجب شده تا در این مجموعهی تازه، با تمام آزادیای که در تنظیم قطعات به کار رفته، جانمایه و جوهر شاعرانگی ترانههای لورکا همچنان دست نخورده باقی بماند.
این آلبوم را در کانال تلگرام من گوش کنید
مطلبی دیگر از این انتشارات
این کبریت بیخطر نیست!
مطلبی دیگر از این انتشارات
«وقتی ارکستر مرگ بلوز میزند»
مطلبی دیگر از این انتشارات
«مصرف کن و خوشبخت شو»