از موسیقی، فرهنگ، هنر و زندگی مینویسم و ترجمه میکنم.
عصر هیپی و درهی مقدس
یک: عصر هیپی و درهی مقدس
اگر بخواهیم فهرستی از مکانهای مقدس موسیقی راک را برای خودمان در نظر بیاوریم، بیتردید «لورل کنییِن/Laurel Canyon» یکی از معابدی خواهد بود که نباید از قلم بیندازیم. محلهای در جنوب غربی شهر لس آنجلس واقع در نزدیکی تپههای غربی هالیوود. جایی که شاید موسیقی راک در آن از آن نیم-بند زنجیرهای باقیماندهی سنت موسیقی پاپ هم خود را رها کرد و با سَر به سمت الکتریکی شدن بیشتر و بیشتر حرکت کرد. در سالهای میانی دههی شصت صنعت موسیقی آمریکا به تدریج از شرق این کشور (نیویورک) به غرب آن نقل مکان کرد. جوانان سیریناپذیر و مستعد برای آزادی بیشتر و بیشتر سواحل کالیفرنیا و تروتازگی لس آنجلس را ترجیح میدادند. صحنهی قرص و محکم موسیقی فولک که سرتاسر نیویورک را درنوردیده بود مجال زیادی برای تجربههای بیشتر و خاصه تجربههای الکتریکی با موسیقی، به جوانان نمیداد و از همین رو بخش مهمی از تغییر مفصلبندی موسیقی عامهپسند در دههی شصت و [ضد]فرهنگ مرتبط با آن، وابسته به تغییر قبلهی دستاندرکاران صنعت موسیقی از نیویورک به لس آنجلس بود. در همین جا بود که دیگر جنبش هیپی توانست بصورت یک روش زندگی، جایی برای خود پیدا کند و بصورت یک سبک فراگیر که شامل ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی و فردی جوانان مشتاق میشد، مطرح شود. دیوانگی به معنای انحراف از زندگی محافظهکارانهی شهری آمریکایی، هر کسی را که طالب چنین استیلی بود به لورل کنییِن میکشاند.
در برههی زمانی مهم نیمهی دوم دههی شصت که صحنهی موسیقی پاپیولار آمریکا بصورت مستقیم و علنی با سه جنبش مهم ضد-فرهنگ (جنبش هیپی، جنبش حقوق بشر و جنبش چپ نو) گره خورده بود، قسمت عمدهای از مهمترین آهنگهای اعتراضی، ملودیک و اتمسفریک تاریخ موسیقی راک در لورل کنییِن و موزیسینهای ساکن این ناحیه خلق شد. کسانی نظیر: فرانک زاپا، جونی میچل، جیم موریسن، نیل یانگ، دیوید کرازبی (د بردز)، استفن استیلز، گراهام نش، کریس هیلمن، کرول کینگ، ایگلز، ریچی فوری و بسیاری دیگر. دورهمیهای همیشگی و ارتباط مداومی که میان ساکنان لورل کنییِن برقرار بود، علاوه بر تسهیل همکاریها موجب نزدیکی تماتیک برخی آثار و روشن ماندن عنصر خلاقه در تولید ملودیهای تازه و بکر بود. تتمهی این "بستهی فرهنگی" برای موسیقی راک امروز، ملغمهای است از بلوز، راکانرول، موسیقی لاتین، کانتری، بلوگرس، سایکدلیک، فولک و حتی جز. چیزی که با عنوان کلی موسیقی امریکانا/Americana آن را میشناسیم. با این حال در ریشهشناسی برچسب "موسیقی لورل کنییِن"، باید روی نقش برجستهی موسیقی فولک و از آن مهمتر ابداعات سایکدلیکی که توسط الکتریکیشدن موسیقی روی آن پیاده شد، پافشاری کنیم.
- · پلیلیستی از آثار هنرمندان صحنهی موسیقی لورل کنییِن را در اسپاتیفای گوش کنید: اینجا
دو: میراث پراکندهی درهی لورل
همین پارسال بود که آلبوم Norman Fucking Rockwell از لانا دل ری به یک موفقیت کمسابقه در چارتها و لیستهای پایان سال مجلات و سایتهای موسیقی رسید و بیشترین تعداد حضور در رتبهی یک معتبرترین مجلات موسیقی را از آن خود کرد. دل ری پیشتر هم با کارهای سافت و لو-فای خود به سوگلی منتقدان تبدیل شده بود اما آلبوم جدید ثابت کرد که او هنوز مهرههایی دارد که رو نکرده و میتواند به خوبی با آنها بازی کند. مهرهی اصلی در آلبوم جدید ایدهی بازگشت به لسآنجلس و مشخصن منطقهی لورل کنییِن بود. چه از نظر محتوای اشعار و چه ادای دینی که در موسیقی خوشرنگ و همهپسند آلبوم به میراث موسیقی فولک-پاپ لورل کنییِنی شده بود. هنرمندان پاپ دیگری مثل خواهران HAIM هم با شیفتگی نسبت به این موسیقی، که همزمان هم نسبتی با میراث فرهنگی/طبیعی آمریکایی برقرار میکند و هم آزادی و رهایی و آسودگی در هنر را بر پیشانی خود نوشته دارد، توانستند کارهایی منتشر کنند با فروش و محبوبیت بسیار بالا. اگر از موسیقی پاپ دور شویم، یکی دیگر از هنرمندانی که به شیوهی خود از موسیقی لورل کنییِن تاثیرپذیرفته، جاناتان ویلسون است. موزیسینی نسبتن ناشناخته که با آلبوم سال 2011 خود به نام Gentle Spirit توجههای بسیاری را به خود جلب کرد؛ بطوریکه مجلهی آن-کات در مروری او را «پادشاه جدید لورل کنییِن» نامید. موسیقی ویلسون در این آلبوم با تهرنگی از گرایش استونر راک (راک نشئگی) و درهمآمیختگی شلخته و "هیپی"گونهای از موسیقی فولک و سایکدلیک، هم تنآسودگی حاصل از شنیدن موسیقی ایگلز را در خود دارد و هم جاذبه و افسون موسیقی پینک فلوید را.
شاید چندان جایز نبود که اسمهای متفاوت و بعضن از نظر موسیقایی متضادی چون جیم موریسون و هِیم در این متن فشرده کنار یکدیگر بنشینند. اما نباید به دنبال خط ارتباط مشخصی میان ژانر موسیقایی هنرمندانی که در اینجا نام بردیم بود. حتی امروز تعریف موسیقی امریکانا در قالب یک ژانر مستقل چندان کار آسانی نیست. چیزی که به قول روی شوکر منتقد موسیقی راک در کتاب مفاهیم موسیقی عامهپسند، باید آن را معادل کانتری-راک بدانیم. اما این عنوان هم حق مطلب را دربارهی موسیقی امریکانا، مخصوصن آن جنسی که در تابستانهای لس آنجلس طبخ و پرداخته میشد [و میشود] را ادا نمیکند. آنچه این خط تحول موسیقایی از دوران طلایی* موسوم به عصر هیپی تا به امروز را به یکدیگر متصل میکند، همین التقاط و آزادیطلبی نهفته در محتوای موسیقاییای است که دایرهی شمولش شاید به معنای حقیقی "همهچیز" را در بر بگیرد؛ از مظاهر بسیار سنتی و محافظهکارانهای که در موسیقی کانتری مرسوم است تا وجههای که از در نظر بسیاری قبیح و به شدت منحرف است؛ یعنی ارتباط میان موسیقی و وضعیتهای متفاوت آگاهی ناشی از مصرف دراگ.
*آنچه در نوشتن این متن کوتاه در نظر داشتم تنها نگاهی تاریخی (و نه انتقادی) به میراث انکارناپذیر عصر هیپی برای موسیقی راک بوده است.
_کانال تلگرام پاراساندر برای گوش دادن به موسیقی های مربوط به متن: اینجا
مطلبی دیگر از این انتشارات
«مدرسهای برای هنر گوش کردن»
مطلبی دیگر از این انتشارات
ردپای آنتونی براکستون (مروری بر آلبوم Soul in Plain Sight از آنگلیکا نیسیر و الکساندر هاوکینز)
مطلبی دیگر از این انتشارات
«15 آلبوم پراگرسیو راک/متال و پست راک از سال 2019»