مرشد و مارگاریتا به روایت رولینگ استونز

آهنگ "همدردی با شیطان/Sympathy for the Devil" که در آلبوم سال 1968 گروه رولینگ استونز با نام Beggars Banquet منتشر شد، نمونه‌ای بی نقص از استیل فیوژنی است که سرتاسر جهان موسیقی را در دهه‌ی شصت درنوردیده بود. این آهنگ جنبه‌هایی از موسیقی فولکلور سنتی را با آن ویژگی روایی و قصه‌گویانه‌ی خود، جنبه‌هایی از موسیقی برزیلی سامبا، هارد راک، جز آزاد (free-Jazz) و... را همزمان با هم در بر دارد. همدردی با شیطان یکی از معدود آهنگ‌های گروه رولینگ استونز است که میک جگر آن را به تنهایی و بدون کمک دوستش و دیگر عضو گروه، کیت ریچاردز ساخته است. جَگر در ابتدا ساخت این آهنگ را تحت تاثیر شعری از شارل بودلر، شاعر فرانسوی می‌دانست. اما بعدتر گفت که "همدردی با شیطان" در حقیقت با تاثیر از رمان مرشد و مارگاریتا نوشته‌ی میخاییل بولگاکف ساخته شده است. کتابی که مریِن فیث‌فول، دوست دختر میک در آن زمان به او هدیه داده بود. مرین در مصاحبه‌ای با مجله‌ی موجو در سال 2005 در اینباره گفته: «من میک را وادار به خواندن کتاب مرشد و مارگاریتا کردم و میک بعد از خواندن آن و صحبت‌های طولانی‌ای که با هم درباره‌ی این کتاب داشتیم، آهنگ "همدردی با شیطان" را ساخت.»

شباهت‌های فراوانی میان لیریک آهنگ "همدردی با شیطان" و کتاب بولگاکف وجود دارد. آهنگ با چنین اعلامی آغاز می‌شود: «اجازه بدهید خودم را معرفی کنم؛ من مرد ثروت و اسراف هستم.» جمله‌ای که می‌توان آن را منطبق با معرفی شخصیت وُلند به ایوان و برلیوز در کتاب دانست: «عذر میخوام که بدون مقدمه به خودم اجازه‌ی صحبت دادم...» آهنگ در ادامه با رجوع بیشتری به متن کتاب بولگاکف پیش می‌رود. نخستین بند لیریک آهنگ به خوبی با توصیفات وُلند وقتی درباره‌ی پونتیوس ییلاطس صحبت می‌کند همخوانی دارد:

«و وقتی عیسی مسیح لحظات درد و تردید را از سر می‌گذراند و خاطر جمع می‌شد که پیلاطس دستانش را شسته و کار او را یکسره خواهد کرد؛ من هم در همان حوالی بودم

و در بند دوم وقتی وقایع مشهوری از تاریخ روسیه در آهنگ روایت می‌شود می‌توان ردپایی از همین وقایع را که در رمان بولگاکف بطور مستقیم یا غیرمستقیم به آنها اشاره می‌شود، گرفت:

«حوالی سن پترزبورگ می‌چرخیدم/ ناگهان حس کردم وقت تغییره/ تزار و وزیرهاش رو‌کشتم/ آناستازیا شیون کرد، اما دیگه فایده‌ای نداشت.»

آناستازیا کوچکترین دختر نیکولای دوم، تزار روسیه بود که گفته می‌شود در سال 1918 همراه با خانواده‌اش به قتل رسید. با این حال شایعاتی وجود دارد که می‌گوید او فرار کرده و توانسته جان سالم به در ببرد و دو سال بعد در سال 1920 در حالی از رودخانه‌ای در برلین بیرون کشیده شده که دچار فراموشی و زوال عقل شده بود.

گروه رولینگ استونز آهنگ Sympathy for the Devil را با تاثیر از رمان مشهور میخاییل بولگاکف، مرشد و مارگاریتا ساخت
گروه رولینگ استونز آهنگ Sympathy for the Devil را با تاثیر از رمان مشهور میخاییل بولگاکف، مرشد و مارگاریتا ساخت

اتمسفر و ساختار آهنگ "همدردی با شیطان" به خوبی با فضای کتاب همخوانی دارد. گروه رولینگ استونز بعنوان یک گروه راک، در این قطعه از سازهایی به نسبت غیرمعمول مثل Congas و Marcas استفاده کرده‌اند و بعد از مدت‌ها کار بر روی قطعه آن را تبدیل به یک آهنگ سامبا کرده‌اند که میک جگر آن را خلسه‌آور، و ریچاردز آن را جنون‌آمیز توصیف کرده‌اند. همانگونه که در رمان، شیطان رقص پیروزی خود را بر روی آواری از خرابه‌های تمدن انسانی انجام می‌دهد. چارلی واتس درامر گروه رولینگ استونز می‌گوید: «ترکیب رنگ‌ سازهایی که در این قطعه استفاده شده است شگفت انگیز است. آهنگ با یک بخش ریتمیک ساده شروع می‌شود (ریتم‌های کنگویی و ساز ماراکاس و...) و با یک پیانوی هانکی-تانکی* ادامه پیدا می‌کند. بعد از آن ابراز شعف و لذت شیطان را با سولوی گیتار بریده و تیزی که شنیده می‌شود داریم. و البته که نباید آن صدای جنون آمیز Woo Wooo را در پس زمینه‌ی آهنگ فراموش کنیم. در راس تمام این‌ها، صدای میک جگر است که دارد از زبان شیطان می‌خواند و باید بگوییم خیلی از کاری که می‌کند راضی است! گفتار میک فقط در انتخاب کلمات و حرف‌هایی که می‌زند تاثیرگذار نیست، بلکه روند ملودیک صدای او و دقتی که در تاکیدها و سکوت‌هایش برای تاثیرگذاری حداکثر به کار می‌برد را هم نباید دست کم گرفت. می‌دانید، وقتی مرد خارق العاده‌ای مثل او هست، تنها کاری که شما باید بکنید این است که دنبالش بروید و هر کاری که خواست برایش انجام دهید.»

ری مانزارک (Ray Manzarek)، یکی از اعضای گروه د دورز (The Doors) که دستی هم در فیلمسازی داشت، برای مدت‌ها قصد داشت تا فیلمی بر اساس رمان مرشد و مارگاریتا بسازد. کاری که رومن پولانسکی هم به شدت خواستارش بود. ری برای نقش پروفسور ولند، خواننده‌ی گروه رولینگ استونز، میک جگر را در نظر گرفته بود. جری هال، دوست دختر جگر در آن زمان به مانزارک گفته بود: «فیلمت رو تا وقتی میک از تور برمی‌گرده شروع نکن. مرشد و مارگاریتا کتاب محبوب اونه و این نقش هم متعلق به اونه! اون خود پروفسور ولنده!»


*هانکی تانکی (honky tonk) نوعی از موسیقی میخانه‌ای و عامیانه که در بارهای جنوب آمریکا رواج داشت و نزدیکی زیادی با موسیقی بلوگرس و رگتایم داشت.