از موسیقی، فرهنگ، هنر و زندگی مینویسم و ترجمه میکنم.
«مورسو» اگر آواز میخواند
شانزده سالی میشود که هواداران عرب استرَپ با خداحافظی مالکوم میدلتون، دیگر مشغول بازی با گذشته و نوستالژی رکوردهای گذشتهی این گروه کوچک هستند. آیا دیگر ایندی راک خام و دوبُعدی این گروه اسکاتلندی حرف تازهای برای گفتن نداشت؟ آن هم بعد از نمایش آخرین رومنس خود؟ وقتی در سال 2006 خبر از رسیدن به انتهای مسیر دادند به نظر میرسید اینطور باشد. با این حال وقتی اِیدِن مافِت (خواننده و عضو دیگر گروه) در سال 2021 خبر از انتشار آلبوم جدید گروه داد، هواداران کمشمار اما وفادار گروه با امید و هراسی توامان انتظار چیز تازهای را میکشیدند که از محتوایش بیخبر بودند و وقتی آلبوم را پلی کردند و در اولین آهنگ با اولین جملهای که صدای خمارزدهی مافت میگفت مواجه شدند دیگر مطمئن شدند باید نوستالژی را کنار گذاشت:
«من به گذشته و تمام روزهای باشکوهی که رفته کمترین اهمیتی هم نمیدهم.» نوستالژی تمام شده بود. آنها حرفهای بیشتری برای گفتن داشتند، حرفهای خیلی بیشتری.
کاور آرت هفتمین آلبوم عرب استرپ سه تصویر/موقعیت را روی هم قرار میدهد: تصویر زیرین: نمای بیرونی آپارتمانی در شب، چراغها در اتاقهای بالایی روشنند. اهالی خانه هر کدام در اتاقهای خود هستند. تصویر بعدی: یکی از افراد خانه در مکبوک خودش مشغول تماشای عکسهای سکسی است. زنی که با لباس شب روی تختی لم داده. تصویر بعدی: نوکس (الههی شب) با الهگان نگهبان عشق و مطالعه در دوطرفش به روایت نقاش برزیلی، پدرو آمِریکو. یک کیوپید در دستش تیرکمان عشق و کیوپید دیگر در دستش کتاب. آنها از شب محافظت میکنند و همین میشود تصویر اصلی یا کاورآرت آلبوم "روزها که تاریک میشوند" از عرب استرپ.
هر سه تصویر با نوار پنجرههای متعلق به مکبوک قاب گرفته شدهاند [از جای دیگر نیامدهاند، کسی در کامپیوتر شخصی خودش به آنها نگاه میکند. آنها متعلق به زمان ما هستند.] و نقاشی آمریکو در این قاب نمودی به مراتب استعاریتر و کارکردی حتی حقیقیتر از نگاه معمول زیباییشناسانه به اسطورهها در زمان حاضر مییابد: کسی که به این تصاویر نگاه میکند مبهوت نوکس و جنیوسهای همراه او شده است و از آنها میخواهد به یاری دانش و عشق از زمان مقدس او محافظت کنند. نمیتوان حدس زد معنی چنین چینش و انتخابی توسط یک گروه ایندی راک پرحرف دقیقن چه میتواند باشد. مخصوصن اگر بدانیم محتوای کارهاشان اغلب ترکیبی آیرونیک و گاه سیاه و تلخ از اعترافهای کثیف و صریح مردانه، تکگوییهای هذیانوار اعمال و فکرهای شرارتبار، به سخره گرفتن مفاهیم، احساسات و نمایش بیپردهی هوسها و امیال انسانی است و قرار است در آلبوم جدیدشان از آنچه بودند هم تاریکتر باشند.
درون آلبوم و آهنگهای آن چه خبر است؟ اجازه بدهید مثل تقسیم کاری که خود گروه انجام داده، یعنی موسیقیای که میدلتون مسئولش است و روایتی که مافت در هر آهنگ آن را میخواند/میگوید ما هم برای نگاه به آلبوم چنین کاری کنیم. مونولوگهای سینماتیک مافت با آن کرختی و منگی نهفته در لحن و تن صدایش به خودی خود و فارغ از اینکه چه میگوید برای شنونده سرد و گس است و لذتبخش. رومنس، مثل قصههایی که پیشتر از او شنیده بودیم در اینجا هم قلب و محور روایت هر آهنگ است. اما به شیوهای اعترافگویانه، سرگیجه آور و خالی از هر گونه احساسی (اگر مورسو، بیگانهی کامو را از کتاب بیرون بکشیم و او را به استودیو ببریم احتمالن صدا و لحنش و آنچه به ذهنش میرسد چندان با مافت تفاوتی نداشته باشد.) شاید یکی از دلایل سرریز کردن دوبارهی روایتهای رومنسمحوری که مافت در این آلبوم بعد از 16 سال بازگو میکند چرخش و تغییر عمیق تلقی جمعی ما از تجربههای رمانتیک در زمانهی حاضر باشد. اینکه از دههی نخست قرن بیست و یک تا امروز چقدر ظهور رسانههای جمعی به تغییر مناسبات اجتماعی و رمانتیک جهت بخشیده نه بر کسی پوشیده است و نه حتی عرب استرپ از اعتراف به آن ابایی دارد.
«به آدمی که متضاد یه کمدین باشه چی میگن؟
هر چی که میگن، این همون چیزیه که من همیشه میخواستم باشم
آرزو داشتم که سرتاسر کشور تور بذارم
اجراهای کوچیک تو سالنهای کوچیک و صمیمی بذارم
روی یه صندلی با پُشتی چرمی روی استیج بشینم
قصهی مصیبت بگم
حضار هم با من تو یه گریهی جمعی طولانی همراه بشن
بعد همه با هم مثل یه کل واحد زار بزنیم.»
بخشی از لیریک قطعهی Tears on Tour
متن ترانهها و مونولوگهای مافت که گاه و بیگاه به پریشانحالی یک راوی مدرن با جریانی سیال نقب میزند آنقدر هست که هفتهها وقت برای شنیدن و تحلیل آن داشته باشید. موقعیتهای کمیک/تراژیک همانند بخشی که از قطعهی معرکهی Tears on Tour نقل کردیم در آلبوم کم نیستند. مافت پیش از این هم یک شاعر-مشاهدهگر خبره بوده که اجرای منحصربهفردش هویت عرب استرپ را تعریف میکرده اما آنچه در آلبوم جدید آنها میبینیم نیازمند نزدیکی و صمیمیت بیشتری است: هرچه تاریکتر به مخاطب نزدیکتر و البته که این تاریکترین کار عرب استرپ تا امروز است. برای راوی پرگوی عرب استرپ آنچه شخصی است و آنچه مربوط به حیات اجتماعی آدمی میشود چنان درهمتنیدهاند که نمیتوان هیچ قطعهای را صرفن یک روایت یا برداشت شخصی یا در دیگر سوی ماجرا یک نقد یا عیبجویی از شرایط اجتماعی موجود دانست. در قطعهی هشتم آلبوم، یکی از بهترینهای آن، Fable of the Urban Fox مسئلهی زنوفوبیا یا مهاجرهراسی به قصهی روباههای سرگردانی گره میخورد که در شهر میچرخند: رئالیسم اجتماعی با میزانی بهرهگیری از تخیل که آزاردهنده هم نباشد!
بخش دیگر ماجرا، نیمهی موسیقایی عرب استرپ آنقدر در این آلبوم کافی و خوب است که تقریبن میتوان از خیر هر چیزی که مافت میگوید گذشت و غرق در جریان هر آهنگ شد. آهنگها به وضوح ساختارمندترند (اگر قبلتر نوعی شلختگی تعمدی در تنظیمهای موسیقایی و بیتهای آماتور عرب استرپ میدیدیم اینجا اما لایهها آنقدر ظریفند که بعید میدانم به یک بار گوش کردن راضی شوید.) میدلتون هر آنچه در چنته داشته برای این آلبوم گذاشته؛ مهم نیست از لنز پست-راکرها به عرب استرپ نگاه میکنید یا در میان گروههای اسلوکّر و پستپانک به دنبال جایی برایشان هستید. اینجا برای کسانی که معجونهای ایندی راک را بدون تهمزهی موسیقی جز پس میزنند هم چیزهایی هست (ساکسفون! جادوی ساکسفون): به ترک پنجم آلبوم، Kebabylonنگاهی بندازید. اینجا زهیها بر درامای موسیقی میدمند (گوش کنید به ترک محشر آغازین آلبوم، The Turning of our Bones یا ترک دهم آلبوم، یکی از غمگینترینها و البته زیباترینها، Sleeper). هر ساز دیگری که فکر میکنید روی چندتایی بیت ساده و چند آکورد گیتار خوب صدا میدهند در این اثر حضوری فرعی اما مهم دارند. نمیشود گفت گروه موگوای چقدر از عرب استرپ تاثیر گرفته است اما در این آلبوم قطعهای داریم که به وضوح صدای موگوای میدهد: ترک سوم آلبوم از همان دست قطعاتی است که موگوای در این چند ساله به نام خود زده است. گویی رقبا یا رفقای قدیمی رفته رفته بیش از پیش با یکدیگر دل و قلوه رد و بدل کردهاند. این موضوع زمانی جالبتر میشود که بدانیم لیبل منتشرکنندهی این آلبوم، Rock Action در واقع متعلق به سوپراستارهای اسکاتلندی پست-راک، موگوای است.
آلبوم As Days Get Dark بدون تردید بهترین اثری است که عرب استرپ تا امروز منتشر کرده و یکی از بهترین آلبومهایی که میتوانید از سال 2021 به یادگار داشته باشید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ردپای آنتونی براکستون (مروری بر آلبوم Soul in Plain Sight از آنگلیکا نیسیر و الکساندر هاوکینز)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به درونمایهی رمان دنیایِ قشنگِ نو در موسیقی راک
مطلبی دیگر از این انتشارات
مرثیه ای برای یک دوست