موسیقی به ناشنیدهها فرصت گفتن میدهد
جز، ادبیات و مبارزهی مدنی
موسیقی و ادبیات زمینههایی از هنر هستند که درطول تاریخ همواره در حال جوانه زدن و شکوفایی بودهاند. بسیاری از نویسندگان موسیقی را به عنوان نیرویی شفا بخش و درمان کننده برای انواع آزار و ناخوشیها مثل سرکوبهای اجتماعی، احساسی و یا نژادی دانستهاند. موسیقی میتواند به عنوان عاملی جذاب، باعث کنار زدن سختیهای وارد شده به آدمی شود. روایات و داستانهای "جز" ابتدا فرمی موسیقایی به خود گرفتند و بعدها در قالب ادبیات بیان شدند. ادبیات "جز" از تقلاها، درد و نبرد به صورتی بیپرده سخن میگوید. ادبیات جز تأثیر بدبینانهی سیاه پوستان، در دورانی که سفیدپوستان به دنیا حکمرانی میکردند را به چالش کشید. داستانهای قدرتمند جز، که به فرمهای گوناگون موسیقایی و ادبی ارائه میشدند باعث شد احساسات و افکاری که مدتها بود در دل سیاه پوستان آمریکایی تلنبار شده بود منفجر شود و شروع کننده تغییراتی عظیم در ساختار تفکرات سیاسی-اجتماعی مردم آن زمان باشد. فرسودگی به نوعی باعث پیدایش استعداد میشود و ادبیات جز نیز یکی از این موارد است. جز نوع بسیار پیچیده و چند وجهی ادبیات آمریکایی است که سرمنشأ آن جامعه آمریکایی-آفریقایی آن زمان بود.
کسی به طور دقیق نمیداند جز از کجا شروع شد اما حدس و گمانهها حاکی از آن است که شهر نیواورلئانز زادگاه سبک جز است. بردهگان آن زمان به فرمی از هنر نیاز داشتند تا خود را نجات دهند. اکثر آن بردهگان از جزایر کارائیب یا آفریقای جنوبی به آمریکا آورده شده بودند. تنها پس از جنگ داخلی آمریکا بود که آنها توانستند آزادی خود را به نوعی بازیابند. سوئیت freedom now از max roach قطعهای است که پخش این قطعه در قسمتهایی از آمریکا ممنوع بود.
موسیقی جز انفجاری از احساسات و تفکرات سرکوب شدهی مردم آن زمان در قالب موسیقی و ادبیات بود. صدای سیاه پوستان شنیده میشد، تکریم میشد و حتی طرفدار پیدا میکرد! موسیقی و ادبیات جز به ناشنیدهها فرصت گفتن داد. ویژگی بارز موسیقی جز آن است که فرم عادی موسیقی آن زمان را نداشت و سبکی نوین به حساب میآمد. سبک جز در واقع ترکیبی از موسیقی اروپایی و موسیقی آفریقایی است که با وجود جذابیتی که برای عموم مردم داشت، به سفیدپوستان فهماند که آنها حاکم زندگی دیگران نیستند.
در اواسط دهه 30 میلادی جنبشی به راه افتاد که با نام رنساسنس هارلم (محلهای در منهتن، آمریکا) و یا "the new Negro" شناخته میشد. آن زمان دورهای بود که فرهنگ آمریکایی-آفریقایی توسط موسیقی، ادبیات، تئاتر و هنرهای بصری شکوفا شده بود. این جنبش کلیشههای و باورهای نژاد پرستانه آن زمان را به چالش کشید و آنان را زیر سوال میبرد. بنابراین جز به وسیلهای برای بیدار کردن فرهنگ جامعه آمریکایی-آفریقایی تباران تبدیل شده بود. از تأثیرات جنبش هارلم، مهاجرت گسترده سیاه پوستان از مناطق حاشیهای به مناطق شهری بود. این جنبش به آنان غرور و شخصیت داده بود. در سالهای 1960 تا 1970 بسیاری از موسیقیدانان جز آمریکا را به مقصد اروپا و به قصد فراهم کردن زندگیای بهتر، به کمک اجراهای زنده ترک کردند.
علاقهای را درون خود بیابید و آن را آنگونه که میبینید پرورش دهید؛ علاقه به موسیقی، ادبیات، مردم، هرچیز. دنیا غرق در گنجینه است. غرق در آدمهای جالب، وجودهای با ارزش.
(Henry Miller)
این موسیقی ترکیبی از موسیقی اروپایی و موسیقی سنتی آفریقایی است. قدیمیترین ساز مورد استفاده آمریکایی-آفریقاییها، ساز پرکاشن بود. مجموعه سازهایی که با ضربه زدن و یا تکان دادن باعث تولید اصوات ریتمیک میشدند و همیشه صدای انسان را همراهی میکرد. واژه "پرکاشن" بیانگر طبل زدن، ضرب زدن، چسباندن، پرت کردن و یا ضرب باس است. از طرفی دیگر اروپاییان از نوع خاصی از پیانو (پیانو برنجی) و یا سازهای بادی (مثل ابوا، کلارینت، ساکسفون،...) استفاه میکردند.
موزیسین جز آمریکایی، Valaida snow که به "لوییس کوچک" معروف بود، از اولین نوازندگان جز بود. این اسم مستعار از نام "Louis Armstrong" برگرفته شده. به Valaida لقب "ملکه ترومپت" را نیز میدادند. این القاب و اسمهای مستعار بیانگر تأثیر زیاد او بر رشد و نمو موسیقی جز هست. او در سن 15 سالگی به نوارندهای حرفهای بدل شد و در سن 18 سالگی خود را به عنوان خواننده معرفی کرد. اجرای Lady be good را در یوتیوب تماشا کنید
لوئیس آرمسترانگ نوازندهای چیره دست ترومپت در سبک جز بود که تأثیرات زیادی در این موسیقی گذاشت و الهام بخش بسیاری از هنرمندانی بود که قدم دراین راه گذاشته بودند. موسیقی غنی او باعث شده بود که رنگ پوست او در اولویت دوم توجهها قرار بگیرد و بین تمام مردم جهان محبوبیت فراوانی کسب کردهبود. از آهنگهای معروف او میتوان به What did I do to be so اشاره کرد
بعدها لوئیس آرمسترانگ به سفیر فرهنگ بدل شد که در اقصی نقاط کرهی خاکی اجرا کرده بود. موسیقی جز به سبب سبک و لحن خاص خود، نسل جوان را بسیار تحت تأثیر قرار داد. اما در ادامه به دلیل رابطه این سبک به مواد مخدری چون ماریجوانا و هروئین، خیلی مورد تأیید طبقه متوسط جامعه قرار نگرفت. بعضا تعدادی از آمریکایی-آفریقایی تباران موسیقی جز را بی کلاس و سطح پایین در نظر میگرفتند.
انعکاسی از موسیقی جز و در حالت کلی، سبک جز را میتوان در اشعار Langston Hughes (اولین شاعر جز و از شعرای اصلی جنبش هارلم) یافت. اشعار جز از حالتهای ریتمیک، صداها و فرمهای گوناگونی تشکیل شده که درواقع راهی برای برقراری ارتباط حساب میشود. هیوز با شعرهایی که در وصف فرهنگ سیاه پوستان داشته، در پیشرفت سبک جز سهم عظیمی داشته است. او را به عنوان ‘پایهگزار شعر جز’ یاد میکنند زیرا او اولین نویسندهای است که استفادهای آگاهانه از عناصر موسیقی جز و بلوز در شعرهایش داشته. از اشعار معروف او میتوان به the negro speaks of river اشاره کرد. اشعار او جامعه آمریکا را بخاطر تبعیض نژادی زیر سوال میبرد، به برابری حقوق سفید پوستان و سیاه پوستان میپرداخت و تلاش داشت دنیای آن زمان را از سلطه سفید پوستان بیرون بکشد. جنبش هارلم اساسا بر پایه موسیقی، ادبیات، دین و سیاست مربوط به نژادهای مختلف جامعه آن زمان بود. آن دوران به واقع جشنی از خلاقیت، و شکوفایی علنی آمریکایی-آفریقایی تباران آن زمان بود. شعر the weary blues نوشته Langston Hughes از بهترین اشعار جز به شمار میرود. مطالب بیشتر درباره Langston را از اینجا بخوانید
I heard a negro play
Down the Lenox Avenue the other night
By the pale dull pallor of an old gas light
He did a lazy sway...
While the Weary Blues echoed through his head.
He slept like a rock or a man that’s dead.
(بخشی از شعر weary blues)
*واژه negro در زبان اسپانیایی به معنای سیاه میباشد
در سطر آخر شعر گویی خواننده دردی عظیم را تحمل میکند، و در آخر آن را در قالب موسیقی به زبان میآورد. او تا پاسی از شب به نواختن ادامه میدهد و در نهایت، به سان مردهای به خواب میرود. بدین ترتیب، خواننده درد، عصبانیت، درماندگی و احساس حقارت خود را فریاد میکشد و پس از همه این اتفاقات، به آرامی به خواب فرو میرود؛ خوابی چنان آرام که تنها به مردهها هدیه میشود. فضا سازی این شعر در بلوار Lenox اتفاق میافتد که محبوبترین بلوار محله هارلم بود.
رمان Jazz نوشته Toni Morrison نیز چنین فضاسازیای از محله هارلم دارد. این رمان پیشرفت و گسترش فرهنگ سیاه پوستان را نشان میدهد. واژه jazz به صورت استعاری برای نشان دادن تاریخ و گذشته غم انگیز سیاه پوستان استفاده شده است. موریسون در داستانش از عناصر جز مانند سویینگ، بداهه پردازی، چند بعدی بودن و فردیّت قوی استفاده کرده است. این سبک از هنر نوعی خودشناسی بود که منجر به ابراز وجود مردمی شد که توسط این نوع از هنر توانستند قرهنگ خود را در عرصه جهانی به نمایش بگذارند. Philip Larkin نیز در شعر خود از اهمیت تأثیر جز گفته است. جالب است که لارکین در سالهای 1961 تا 1971 مخاطب و منتقد آثار جز نیز بوده است. از نوشتههای لارکین میتوان به All what Jazz: a record daily و یا نوشتههایی در روزنامه Daily Telegraph اشاره کرد.
به سختی میتوان نوشتههای افرادی چون Langstone Hughes، Toni Morrison، Nathaniel Mackey و یا August Wilson را بدون موسیقی جز درک کرد. رمان مرد نامرئی از Ralph Ellison نموداری از جز، داستانهای محلی و یا حتی موسیقی Blues است. الیسون در آثارش هویت و شفافیت خود را حک کرده و علاوه بر آن، نشان میدهد که زندگی آمریکاییها چگونه تحت تأثیر فرهنگ و سبک زندگی سیاه پوستان قرار گرفته. رمان مرد نامرئی دیدگاه خوانندگان از جهات مختلفی دگرگون کرد؛ الیسون از طریق نوشتههایش نگرشی جدید در بین مردم در رابطه با نژاد و هویت خود، و تصویر لکه دار شدهی سیاه پوستان ایجاد کرد و فرهنگ خاص آمریکایی-آفریقایی تباران را به ملل مختلف نشان داد. ارزش و بهایی که در موسیقی جز به شنونده منتقل میشود فراتر از ساختارهای سطحیِ بیشتر شناخته شده است. “من چه کاری کردهام / که اینچنین سیه چرده هستم/ و هر لحظه غمگین از این جبر” قسمتی از متن مرد نامرئی است که گویی این کلمات را مردی در پس سکوت میشنود که عمری از چشم دیگران خرد و پست شمرده میشده؛ به گناهی که خود مرتکب آن نشده، بازیچه شرایط ناجوانمردانه زمانه و زیردست کسانی که روحی بیرنگ چون چهرهشان دارند.
نقاشیهای سبک جز نیز رویای موسیقیدانان را دنبال کردند، که گونهای استوار از هنر بودند که به قدر موسیقی جز مورد تقدیر قرار گرفت. و در طول زمان به دارایی ارزشمند و حامی زندگی آمریکایی-آفریقایی تباران تبدیل شد. F.Scott Fitzgerald، نویسنده داستان کوتاه و رمان نویس آمریکایی، دهه 1920 آمریکا را "عصر جز" نامیده است. و همان طور هم بود! سبک جز در هر زمینهای از هنر در نیمه اول قرن بیستم پیشرفت شگرفی داشته است.
“ از اولین تلاش نویسندگان برای خلق ادبیات اعتراضی، تا فرمهای امروزی آن، راههای بسیاری برای بیان ادبیات اعتراضی وجود داشته. یکی از آنها بیان گرفتاریهای بردگانِ اسیر شده، و به چالش کشیدن رفتار جامعه سفید پوست و تلاش برای بهتر کردن آن در قبال سیاه پوستان بوده است. در واقع اساس هنر اعراضی بیان ناعدالتیها و عدم برابری حقوق نژادها و یا گروههای اجتماعی و یا طبقاتی مختلف یک جامعه، و تشویق به بهبود چهارچوبهای فکری نه تنها دولتها، بلکه دیگر اعضای آن جامعه است. “ (Trudier Harris)
سبک جز هیچگاه الگوهای سنتی را دنبال نکرده است و شاید به همین دلیل در بین نوجوانان بسیار محبوب شده بود. از آنجایی که مهمانی گرفتن بخش مهمی از زندگی یک آمریکایی است، و در این مهمانیها موسیقی جز پخش میشد، کم کم جامعه سفیدپوستان نیز به سمت این نوع موسیقی گرایش پیدا کردند و به این نوع صداها علاقهمند شدند. با گذشت زمان و به رسمیت شناختن سبک جز، سفیدپوستان هم در شکوفایی فرهنگ آمریکایی-آفریقایی تباران همراه شدند. از نوازندگان نامدار سفید پوست در سبک جز میتوان به Paul Bley، Bill Evans و Lenny Tristano اشاره کرد. جز روایتگر تجربه سیاه پوستان در دنیایی تحت فرمان سفید پوستان است که از تقلاها، پیروزیها و شکل گیری جایگاه اجتماعی سیاه پوستان میگوید. جز در آن زمان تنها فرم موسیقی همراه با رقص در آمریکا بود.
موسیقی میتواند مولد احساسات حقیقی و ناب در ذهن مخاطب باشد. با موسیقی میتوان از دنیا جدا شد و در دنیایی که تنها مخصوص به ما است غرق شد. اما همزمان موسیقی میتواند نجات دهنده هم باشد. با موسیقی، افرادی که جرئت گفتن ندارند، بیپروا حرف خود را میزنند و غیرممکن را به راحتی ممکن میکنند. با موسیقی میتوان تفکری سالها بر بشریت غالب بوده را کنار زد و آن را از نو پایه ریزی کرد. موسیقی، به ناشنیدهها فرصت گفتن میدهد.
ترجمه مقاله Dr.Itrishi Sarangi
مطلبی دیگر از این انتشارات
خشم و هیاهو: Mogwai
مطلبی دیگر از این انتشارات
«مصرف کن و خوشبخت شو»
مطلبی دیگر از این انتشارات
جَز شیطانی