میوه غریب بیلی هالیدی


شعر تسخیرکننده لویس الن از خشونت نژادپرستی، در سال ۱۹۳۹ ضبط و تبدیل به یکی از بزرگترین رویدادهای موسیقی جز شد؛ با وجود تردید غریزی بیلی هالیدی در مورد تقابل قوی آن با آهنگ‌های عاشقانه‌ای که بخاطرشان مشهور شده بود و تلاش بسیاری از ایستگاه‌های رادیویی آن زمان برای توقیف پیامی شرم‌آور؛ پیامی راجع به لینچ کردن* در ایالت‌های جنوبی آمریکا که تا دهه ۱۹۵۰به شکل رازی فاش باقی مانده بود.

اما بیلی هالیدی چیزهای زیادی از آن دنیا می‌دانست. پدرش در یک بیمارستان مخصوص سیاه‌پوستان، بعد از اینکه او را با ماشین زیر گرفته و فرار کرده بودند، از دنیا رفت. هالیدی با نوازنده مشهور کلارینت، آرتی شاو و گروهش - که متشکل از نژادهای مختلف بود، حرکتی که در آن زمان بنیادین محسوب می‌شد – در سال ۱۹۳۸ مشغول سفر به جنوب بودکه مجبور به اقامت در هتلی مجزا شد. او همچنین غذایش را در اتوبوس گروه صرف می‌کرد تا با دیگر نوازنده‌ها در یک سالن غذاخوری دیده نشود.

در کلاب شبانه Café society در نیویورک در سال ۱۹۳۹، هالیدی عادت داشت تا نمایشش را با آهنگ Strange Fruit تمام کند؛ با چراغ‌هایی همه خاموش به جز آن که بر صورتش می‌تابید و گارسون‌هایی که اجازه‌ی تکان خوردن نداشتند. اشک‌های مکررش به هنگام خواندن آن، طوفانی از تشویق و تحسین را برمی‌انگیخت.

در دوره‌ای که چهره‌های آفریقایی-آمریکایی به ندرت در نشریات ظاهر می‌شدند، این آهنگ باعث ظهور هالیدی در مجله تایم شد و او را به ستاره‌ای بزرگ هم در درون و هم بیرون از حلقه‌ی جز تبدیل کرد. او همیشه از اینکه عضوی از نوازنده‌ها باشد لذت می‌برد؛ هنرمندی بی‌ادعا که لابه‌لای ساکسوفون معشوقش، لستر یانگ و پیانوی تدی ویلسون، آوازی بداهه سر می‌داد.

بعد از سال ۱۹۳۹ و با آغاز جنگ جهانی دوم، همه‌چیز در حال تغییر بود. دوره‌ی سویینگ به اوج خود رسیده و با شروع اجراهای کلیشه‌ای و تقلیدی رو به نابودی بود. در همین حین سبکی به نسبت موجزتر، شفاف‌تر و تجربی‌تر به اسم بی‌باپ در حال تولد بود. اما همزمان دوره کاری بیلی هالیدی بزرگ نیز شکوفاتر شد؛ با وجود آسیب‌پذیری غیرقابل انکار آثارش نسبت به فشارهای تبلیغاتی. جراحت‌های زندگی، توجه صفی از مردان سواستفاده‌گر و اعتیادش به مواد مخدر، همگی تاثیری ملموس و قابل شنیدن در ضبط‌های آخر او داشت. وکالت‌‌ به سرپرستی گرفتن یک کودک را رد کرده و طبق گزارشات، با یک شیشه شیر به سگ چی‌واوایش غذا می‌داد. اما هیچ‌وقت فراموش نکرد که چطور با بکارگیری چند صدای ساده، داستانی مسحورکننده را روایت کند. بیلی هالیدی چند ماه پس از مرگ زودرس لستر یانگ، در می سال ۱۹۵۹ از دنیا رفت. او ۴۴ سال داشت.

لینچ کردن (Lynching): اعدام غیرقانونی در ملأ عام یا ضرب و جرح منجر به مرگ توسط یک گروه گفته می‌شود که معمولاً برای تنبیه متجاوز یا ترساندن گروهی اقلیت انجام می‌گیرد. معمولاً این عمل توسط گروهی خودسر با سروصدا و با قصد جلب توجه اذهان عمومی انجام می‌شود.[ویکیپدیا]