از موسیقی، فرهنگ، هنر و زندگی مینویسم و ترجمه میکنم.
چطور ملکه را فراموش کنیم و از موسیقی لذت ببریم
سکانس اول: مِی 1977، لندن، انگلستان. چند روز مانده به مراسم بزرگداشت بیستوپنجمین سالگرد تاجگذاری ملکه الیزابت دوم که انتشار یک آهنگ کشور را به لرزه درمیآورد. اگر میگویم لرزه، گمانم واقعن منظورم یک لرزش درستوحسابی است چرا که بعد از گذشت دههها از آن روز و از آن دوران چه کسی میتواند انکار کند که ارتعاش خشمگین، بیرحم و زاویهدار سیمهای گیتار چند نوجوان عصبانی، خستگی و دلزدگی همنسلهاشان را بدل به معجون جیغجیغویی به اسم "پانک" نکرد؛ اسمی که به راستی لرزه به اندام همهی سنتهای ماقبل خود میانداخت؟ "خدا ملکه را حفظ کند"، دومین آهنگی بود که سکس-پیستولز راهی بازار کرد، همان گروهی که چند سال پیش وقتی خوانندهشان، جان لایدن با تیشرت "من از پینک فلوید متنفرم" جلوی بقیه ظاهر شد، تقریبن کار دست همه آمده بود. لایدن که به خاطر بیاهمیتی به سر و وضعش و دندانهای خراب و زردرنگش به او لقب "جانی فاسد" داده بودند، یک سازشناپذیر تمامعیار بود. سیزدهم ماه می ملکه با خدم و حشم خود مشغول به جا آوردن تشریفات جشن Silver Jubilee بود، اما خبر بد اینکه گوش تقریبن همهی جوانان انگلیس از صدای خشدار مرد بد-دهنی پر شده بود که بطور علنی رژیم سلطنتی را رژیمی فاشیستی مینامد و در آهنگی که عنوانش را از روی سرود ملی کشور انگلستان گرتهبرداری کرده بود میخواند: انگلستان داره رویا میبینه، در حالیکه هیچ آیندهای براش در کار نیست. هیچ آیندهای برای تو در کار نیست!
سکانس دوم: آوریل 1958، لیدز، انگلستان. خانوادهی سلطنتی یکی از هواداران فستیوال سالانهی لیدز (مختص موسیقی کلاسیک) امسال در انتظار یک اجرای ویژهاند. اجرای خصوصی و سفارشی خاندان سلطنتی که در کنار موسیقی کلاسیک به موسیقی جز هم علاقمندند. میگویند پدر ملکه الیزابت دوم، جورج ششم یک کلکسیون کامل از آثار دوک الینگتون داشته و این ذوق به دختر او هم رسیده. اما مهمان ویژهی آنها در بهار سال 1958 کسی نیست جز ادوارد کندی دوک الینگتون. هاروی جی کوهن در کتاب خود "آمریکای دوک الینگتون" از دیداری که دوک و ملکه طی این اجرا با هم داشتند میگوید:
«شواهد مختلف تایید میکند که دوک و ملکه شیفتهی یکدیگر شدند. ملکه از او پرسید که اولین بار چه زمانی به انگلستان آمده، و الینگتون با لحنی دیپلماتیک پاسخ داد: "سال 1933 علیاحضرت، چند سال قبل از اینکه شما به دنیا بیایید." ملکه از اینکه قادر نیست به اجراهای الینگتون در تورهایش برود ابراز تاسف کرد و طبق گزارش Melody Maker در همین لحظه بود که "الینگتون به پهنای صورت لبخند زد و گفت: علیاحضرت، در این صورت من دوست دارم تمایلم را برای نوشتن یک اثر مخصوص برای شما اعلام کنم؛ یک اثر مجلل واقعی".»
الینگتون خود در مصاحبهای سالها دربارهی این دیدار چنین گفت: «من گفتم که بسیار تحت تاثیر شما قرار گرفتهام و از این احساس به یقین چیزی موسیقایی بیرون خواهد آمد. ایشان تمایل خود را برای شنیدنش ابراز کردند و اینطور شد که من یک آلبوم برایشان ساختم.» الینگتون، الماس درخشان تمام ادوار موسیقی جز، مرد پرنسیپ و معنای وقار و لطافت در موسیقی جز سوییتش برای ملکه را در عرض یک سال به اتمام رساند و ضبط کرد اما تنها زمانی همگان آن را شنیدند که دو سال از مرگش گذشته بود؛ 1976 یعنی یک سال پیش از بیستمین مراسم سالگرد تاجگذاری الیزابت دوم و یک سال پیش از آنکه جانی راتن و دوستانش ملکه را بیانیهی پانک خود، تنها آلبوم استودیویی منتشرشدهشان "موجودی غیرانسانی" بنامند.
سکانس سوم: به گفته و شهود اروینگ تاونسند، تهیهکنندهی الینگتون، دوک بزرگ "هیچ وقت روی قطعهای این چنین سخت و با جدیت کار نکرده بود." کاری که او کرد در نوع خودش برای آهنگساز پرکار و محبوبی مثل الینگتون یک تصمیم مهم و ویژه بود. او قراردادی با کلمبیا رکوردز امضا کرد که طی آن برای ضبطی که از مجموعه قطعات سوییت ملکه انجام میشود، تنها یک نسخهی اختصاصی (Gold Disc) منتشر شود و آن هم برای خانوادهی سلطنتی بریتانیا ارسال شود. هم چنین طی توافق اروین تاونسند تهیه کنندهی الینگتون با او، انتشار و عمومی شدن این سوییت تا یک دههی بعد به تعویق میافتد. سوییت ملکه در سال 1959 ضبط میشود اما تا دو سال پس از مرگ الینگتون، یعنی سال 1976 هیچ کس از وجود چنین اثری خبر ندارد. کاری که بنا به گفتهی خود الینگتون به لحاظ "شخصی" بودن شاید در راس تمام کارهای او قرار بگیرد. چرا که هرکدام از 6 قطعهی این سوییت (به جز Northern Lights که ساختهی بیلی استریهورن است) بر اساس تجربههایی بسیار شخصی و وقایعی که خالق اثر آنها را جزئی از زیباترین لحظات زندگی خود نامیده، ساخته میشود. برای نمونه دوک در زندگینامهی خودنوشت خود، "موسیقی معشوقهی من است" در ارتباط با قطعهی نخست این سوییت، غروب و مرغ مینا چنین مینویسد:
«عصر یک روز زیبا برای یک اجرا در راه ساحل وست-پالم بودیم. هوا بینظیر بود و دمدمهاب غروب که در نیمههای مسیر صدای پرندهای را شنیدم. هیچکدام آن را ندیدیم اما همه آواز زیبایش را شنیده بودیم. از هری کارنی پرسیدم که: شنیدی؟ و او هم گفت بله اما آنقدر عجله داشتیم که دور زدن و دیدن دوبارهی آن پرنده ممکن نبود. بنابراین مداد و کاغذی درآوردم و آن جمله (Phrase) دوست داشتنی را نوشتم. دو سه روز بعدی بارها آن را برای مردم محلی سوت زدم و سرآخر فهمیدم که آن پرنده مرغ مینا بود. با محوریت آن ملودی یک قطعهی ارکسترال ساختم و اسمش را گذاشتم "غروب و مرغ مینا" و آن را در مجموعهی "سوییت ملکه" گنجاندم بعنوان یکی از تجربههای زیبای زندگانیم.»
از طرفی احساس و احترامی که ملکه الیزابت دوم در دوک الینگتون برانگیخته برای ما ناشناس و نامعلوم باقیمانده و از طرفی هم قدسیّت پیرامون این اثر بسیار شخصی و مهم در کارنامهی پربار الینگتون، به آن اهمیت مضاعفی بخشیده است. داستان فرستادن یک قطعه موسیقی (چه بصورت نوشته شده چه بصورت ضبط شده) البته قبل از دوک هم سابقهی طولانی دارد و به Albumblätt یا Album Leaf شناخته میشود. قطعاتی که آهنگساز برای دوست، معشوقه یا فرد مورد احترامی میسازد و درون مجموعهای منتشر میکند. با این حال در گذر زمان Album Leaf وجههی رازآلود و قدسی بیشتری به خود میگیرد و تبدیل به یکی از جنبههای جالب توجه هنرمندان مختلف برای زندگینامهنویسان تشنهی "رمز و راز" میشود. شاید در تاریخ نمونهای بهتر از Fur Elise نداشته باشیم. قطعهای که در سال 1810 تصنیف شد اما تا سال 1867 که آن را از میان کاغذهای یکی از شاگردان لودویگ بزرگ پیدا نکرده بودند، کسی از آن خبری نداشت.
ملکه الیزابت دوم به سبب جایگاه خود، این چنین از دو سو میتواند آماج عشق و نفرت قرار بگیرد. در حقیقت نه میتوان تاثیر زیباییشناسی زمخت جریان پانک را بر دهههای پایانی قرن بیستم و تاثیر رهاییبخشش آن را بر فرهنگ مصرفی مسلط جوامع غربی نادیده گرفت و نه آن زیبایی کلاسیک، درخشنده و والای موسیقی ظریف الینگتون را دید و مسحور نشد. در نهایت... میتوان سکس پیستولز را به خاطر صدای گوش خراششان و دوک بزرگ را به خاطر شیفتگی بورژوامنشش به ملکه بخشید و از هر دو لذت برد و آموخت.
- آلبوم The Ellington's Suites را در اسپاتیفای بشنوید یا در کانال تلگرام من دانلود کنید
مطلبی دیگر از این انتشارات
پراگرسیو راک چیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سکانسی از یک فروپاشی زیبا
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامهای عاشقانه به جهان