ژان لوک گدار و ایده هایی برای موسیقی
" [در فیلم موج نو]...اگر بتوانی موسیقی را به تنهایی و بدون حضور تصویر "ببینی"، تاثیر فیلم حتی بیشتر هم خواهد شد."
"من تلاش دارم به جای استفاده از ملودیهای متعدد که ذاتا از یکدیگر مستقل هستند، محیطی را طراحی کنم که بتوان از صداهای گوناگون اما مرتبط به یکدیگر استفاده کرد. صداهایی با جنس و رنگ مختلف که برای هدفی مشترک کنار یکدیگر قرار داده شدهاند. از سخنرانیهای معمول گرفته تا موسیقی و حتی در دیالوگها نیز از این شگرد میتوان استفاده کرد."
مجله Variety درمورد فیلمساز فرانسوی، ژان لوک گدار (Jean-Luc Godard) نوشته است: «هیچ فیلمسازی در طول این آخرین نیم-قرن دوره هنری، به اندازه او چهارچوبهای صنعت تصویرگری را به چالش نکشیده است.» علاوه بر ماجراجوییهای او در تصویر بخشی خاص به لحظه ها، باید حساسیت تیز بینانه او در به کار گیری قدرت صداسازی را هم اضافه کرد. قدرتی که سبب میشود معانی عمیق بدون هیچ کلمهای و تنها از طریق صدا به مخاطب منتقل شود. صداهایی محو و مواج که آرام آرام شکلی محکم و ساختاری آکوستیک به خود میگیرند. {صداهایی برای انتقال مفاهیمی نه در ظاهر، بلکه یافت شده در عمق عواطف و تجربههای هر شخص}
در مکالمهای با ویم وندرس که در سال 1992 میلادی پخش شد، گدار درمورد نگرش خود به صدا میگوید: « ابتدا من در میز تدوین، بدون هیچ صدایی و تنها با نگاه کردن به تصاویر کار خود را آغاز میکنم. سپس بدون نگاه کردن به تصاویر، تنها به صدا گوش میسپارم. آن زمان است که میتوانم آنها را با یکدیگر تصور کنم؛ به طبیعتی که آنها ثبت شدهاند. گاهی حس میکنم چیزی درمورد صحنه ثبت شده ایراد دارد و صدایی متفاوت و مناسب میتواند آن ایراد را برطرف کند. حتی ممکن است بعضی از دیالوگها را با [مثلا] واق واق سگ جابجا کنم؛ یا قطعهای کلاسیک را با آن همراه میکنم و با تجربه کردن احتمالات گوناگون، به نتیجه دلخواه خود میرسم.» کلیر بارتولی در مقاله خود درمورد موسیقی متن Nouvelle Vague این چنین مینویسد: «گدار با تدوینهای متعدد، مصالح موجود را تبدیل به تکههای ریزی میکند که منجر به تولید صداهای مینیاتوری میشود که خود در حکم عناصر سازنده اثر ظاهر میشوند.» به بیانی دیگر، گدار مانند یک آهنگساز رفتار میکند و به اصوات آثار خود به حدی بها میدهد که زمانی منتقدی در وصف وی نوشت: «موسیقی متن فیلم Nouvelle Vague (به معنای موج نو) به معنای واقعی کلمه، موجی نو است.»
صحبتی از ژان لوک گدار درمورد سینما را در اینجا ببینید
گدار در مصاحبهای در فستیوال کن 1990 در خصوص آغاز همکاریاش با کمپانی ECM و منفرد آیشر اینگونه توضیح میدهد: «رابطهی من با منفرد از جایی شروع شد که روزی او چند قطعه موسیقی برایم فرستاد. آثار تازهای از آروو پرت و علیالخصوص دیوید دارلینگ که پیش از آن از او چیزی نشنیده بودم. بعد از گوش کردن به آنها، برای منفرد نوشتم که لطفا باز هم از آثار کمپانی خودش برایم بفرستد. به نوعی حس میکردم با شیوهای که او به کار پردازش و تولید صدا مشغول است، کم و بیش با او در یک قلمرو هستم: او با صدا و من با تصویر. کارهایی که او برای من فرستاد ایدههایی را برای ساخت یک فیلم در ذهنم شعلهور کرد. در حقیقت چندتا از آن آهنگها بودند که من را به فیلمی رساندند که حالا به اسم "موج نو" منتشر شده و البته فیلمهای بعدی هم تاثیری از آنها در خود داشتند... و من با اتکا به آن جنس از موسیقی شروع به تخیل چیزها کردم.» به نوشتهی کایهدوسینما: «موسیقی متن "موج نو" شگفتانگیز است. درهمتنیدگی فرمهای متفاوت موسیقی، صداها و دیالوگها حتی در کارنامهی خود گدار هم یکی از خارقالعادهترین چیزهایی است که تا به حال شنیده شده.»
گدار با کمپانی ECM رابطهای طولانی مدت دارد و در طول 25 سال گذشته در آثار متعدد خود از موسیقیهای منتشرشده توسط این کمپانی استفاده کرده است. موسیقی متن فیلم سه بعدی گدار، خداحافظی با زبان، که برنده جایزهی ویژهی هیئت داوران در سال 2014 شد، شامل آثاری از جیا کانچلی، دوبرینکا تاباکووا و ولنتین سیلوستروف بود و همزمان از آثار بزرگانی چون چایکوفسکی، بتهوون و شوئنبرگ نیز بهره برده بود. آثار زیادی از جمله سیدیهای موسیقی فیلم "موج نو"،از اولین نمونه کارهای او با لیبل ECM است که با همکاری گدار و منفرد آیشر ساخته و منتشر شده است.
سری فیلمهای 5 تاییِ "Histoire(s) du Cinema"، نمایانگر پیچیدگی و درهمآمیختگی موسیقی متن و تصاویر ثبت شده توسط گدار است. این فیلمها مجموعهای از آثار بسیار بزرگ و مهم او به حساب میآیند و اینطور توصیف شدهاند: «مقالهای بسطیافته درمورد سینما توسط سینما. تاریخ سینما و تاریخی که توسط سینما تفسیر میشود. یک تحلیل و همزمان یک نقد.»
عنوان "چهار فیلم کوتاه" بر اولین دیویدی منتشر شده از کمپانی ECM گذاشته شد که شامل چهار سیدی از کارهای Jean-Luc Godardگدار و Anne-Marie Mievelle است:
De l'origine du XXleme siècle
The Old Place
Liberte et Patrie
Sarajevo
درمورد این چهار اثر، Sukhdev Sandhu در مجله Daily Telegraph این چنین میگوید: " ویدئو-مقالههایی که در عین حال هم سیاسی هستند، هم برگرفته از عواطف شخصی. هم هنرمندانه هستند و هم انتزاعی. گستردگی سوژهها از نقش حافظه در عصری که فراموشی حاکم است، تا موقعیت تصویر در جوامع مصرفی را در بر میگیرد. شورمندی متفکرانهی آنها بسیار گولزنندهست."
مطلبی دیگر از این انتشارات
«سیمای لورکای شاعر در ترانههایش»
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور ملکه را فراموش کنیم و از موسیقی لذت ببریم
مطلبی دیگر از این انتشارات
«نگاهی به کارنامهی مارک هالیس»