«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
پَشُفته! (۳: به جُرمِ ناشنوایی!)
پَشُفته! (۲)
چند روز پیش، فیلم سینمایی کلاسیک «خوشبختی برای ما» محصول سال ۱۹۶۱ ژاپن و ساختۀ زنزو ماتسویاما را دیدم. در بخشی از این فیلم زیبا، زن و شوهری که ناشنوا بودند، تصمیم گرفتند که صاحب فرزند شوند و به حول و قوۀ الهی، شدند. شاد و خوشحال بودند که در یک شب سردِ زمستانی و برفی، دزدی که کسی به او نیاموخته بود «دزد نشود، اگر هم شد، دزد دیوارهای کوتاه نشود!»، به خانهشان زد. چون ناشنوا بودند، اصلاً متوجه دزد نشدند. نوزادشان متوجه دزد شد، ولی چون کاری از دستش ساخته نبود، علائم حیاتی خاصی از خودش بروز نداد! دزد موقع خروج، در خانه را باز گذاشت. نوزاد به سمت در خانه که باز بود، غلت خورد. سرما که به جانش زد، بنای گریه و زاری گذاشت. ولی چون مادر و پدرش ناشنوا بودند، متوجه نالههای جانکاهش نشدند. کودک هم وقتی دید قرار نیست کسی صدایش را بشنود و به دادش برسد، تصمیم گرفت که بمیرد!
رد پای دزد نابکار، در یک شب سردِ زمستانی و برفی:
دزد پس از اتمام دزدی و در حال فرار و باز گذاشتن در خانه:
زن و شوهر ناشنوا که راحت و آسوده خوابیدهاند، در حالی که دزد به خانهشان زده و فرزندشان دارد از سرما، تلف میشود:
فرزندی که دارد در مقابل برف و سرما، جانش را به جانآفرین تسلیم میکند:
پدر و مادر ناشنوا بر سر گور فرزند از دست رفتهشان! به چه جُرمی؟ به جُرمِ ناشنوایی!
گفتم به جُرم ناشنوایی؟ غلط کردم! چون ناشنوایی برای آنکه واقعاً نمیتواند بشنود، جُرم نیست. ولی برای آنکه میشنود و خود را به نشنیدن میزند، میتواند جُرم باشد.
حُسن ختام: به نقل از یغمای جندقی
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته به جائی نرسد فریادست!
یادداشت پَسین:
مطلبی دیگر از این انتشارات
پشُفته! (۱)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۴: هم شرقی هم غربی هم جمهوری اسلامی!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۵: "خرابه"ای به نام "اسلام"آباد!)