«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
پَشُفته! (۵: "خرابه"ای به نام "اسلام"آباد!)
چون این یادداشت مکمل یادداشت «هم شرقی هم غربی جمهوری اسلامی» است که چند ساعت پیش منتشر کردم و به درک بهتر مفهوم آن کمک میکند، آن را نیز همین امروز منتشر کردم.
اسلامآباد؟!
باید دید تپهی لغزندهای که بیپناهان و آوارگان، با ترس، به زور، با کمترین بضاعت و با کمترین ایمنی و استاندارد، جایی به نام خانه (خانه؟!) بر روی آن، بنا کردهاند را کدام مسئول یا مسئولان احمقی «اسلامآباد» نام نهادهاند؟ خانههایی از بس کوچک و داغان که ساکنین عظیمیه (همان منطقهی پهلو به پهلویش!) به عنوان لانهی مرغ هم قبولشان ندارند! به والله خیانت کسی که اسم چنین جاهایی را «اسلامآباد» میگذارد، نسبت به «اسلام»، از آن احمقهای نژادپرستی که قرآن را آتش میزنند، کمتر نیست. منتهی هنوز مشاهده نشده است که مردم نازنین ما به خاطر عدم ساماندهی چنین جایی و به خاطر چنین نامگذاریهای مضحک و غرض و مرضداری، راهپیمایی راه انداخته باشند!
خُب چرا اسم عظمیمه که هر چه فرماندار، بخشدار، استاندار و آدم مایهدار، در آنجا زندگی میکند و یک عالم خیابان، پارک، مجتمع آموزشی، میدان و خانههای زیبا دارد را «اسلامآباد» نگذاشتهاند؟! مگر هر دوی این مناطق، در این چهاردهه به اینجا نرسیدهاند؟! پس چرا اسم این منطقهی مرفه و مایهدار ساخته و پرداختهی جمهوری اسلامی را به جای «اسلامآباد»، «عظیمیه» گذاشتهاید؟!
پیشنهاد میدهم: اسم «عظیمیه» را به «اسلامآباد» و اسم «زورآباد» را هم به «صغیریه» تغییر دهید. چون همچون بچهی صغیر و یتیمی، در گوشهای از شهر کرج رها شده است و مسئولان با شرفش هم حاضر نیستند زیر بار نظمدهی و ساماندهیِ آن بروند. چه افاضات بزرگتر از دهانی!
از غم "ای کاش"ها چشمم کبود!
ای کاش آقای رئیس جمهور که به مناطق دورافتاده سرکشی میکنند به این منطقهی نزدیکافتادهی بدتر از دورافتاده _ که با تهران سیچهل کیلومتر هم فاصله ندارد_ نیز سرکشی میکردند و با دستورات ید بیضاییشان چند مشکل از مشکلات عمدهی این منطقه را حل و فصل میکردند. ای کاش! ای کاش کمی از فاصلهی بین این «صغیریه» و آن «عظیمیه»، کمی از فاصلهی این «کوخها» و آن «کاخها» میکاستند. نه فاصلهای از بعد فیزیکی، چون همچون فاصلهای وجود ندارد، بلکه فاصلهای به مراتب بزرگتر، فاصلهای به وسعت امکانات، رفاه، امنیت و ایمنی.
چند تصویر از خرابهای به نام «اسلامآباد» که باید تا قبل از ساماندهی، اسمش را «صغیریه» بگذارند:
چند تصویر از «عظیمیه»، منطقهی پهلو به پهلوی «زورآباد»، که کسی حاضر نیست اسمش را «اسلامآباد» بگذارد:
به این نقشه دقت کنید: ببینید تفاوت کوچههای تنگاتنگِ «زورآباد» و کوچهها و خیابانهای منظم «عظیمیه» را! ببینید وقتی میگویم «هم شرقی هم غربی هم جمهوری اسلامی»، چه میگویم:
تا زمانی که از این شرقی_غربیبازی و سازیها، شمالی_جنوبیبازی و سازیها، فقیر_غنیبازی و سازیها و تمام ...بازی و سازیهای مخربی که میدانید، دست برنداریم، جمهوری اسلامی، به معنای واقعیاش، هرگز تحقق نخواهد یافت. همچنان که تاکنون نیز تحقق نیافته است. هرگز!
- یادداشت مربوط:
حُسن ختام:
پیامبر(ص) انس و الفت خاصی با اصحاب صفّه (که جزو فقرا بودند) داشتند، ول اغنیا و مترفین، به شرطی حاضر بودند پیش پیامبر(ص) بیایند و مصاحبش باشند که آن حضرت این اصحاب را از نزد خویش دور کنند. روزی یکی از آنها که از انصار بود، در فاصله دوری از پیامبر(ص) نشست، حضرت فرمودند: «جلوتر بیاید؛ ولی او اعتنایی نکرد.»، در این حال پیامبر(ص) فرمودند: «شاید میترسی فقر این صحابی به تو برسد.» او گفت: «این فقرا را از پیش خود دور کن، تا کنارت بنشینم!» در این هنگام آیات ۵۱ و ۵۲ سوره انعام نازل گردید و خداوند پیامبر(ص) را به خاطر آنها سرزنش کرد. منبع: اصحاب صفّه
یادداشت پَسین:
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۸: ما آخرش نفهمیدیم قدرت توی این مملکت دست رهبر است یا دست شما اناگل؟!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۴: هم شرقی هم غربی هم جمهوری اسلامی!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۷: چه لکلکهای آزادهای که به لاشخورهایی واداده تبدیل نشدند!)