«دنبالهروِ هرکسی نباش، ولی از هرکسی توانستی یاد بگیر!» آدرس سایت: dastandaz.com | ویراستی: Dast_andaz@ | ایمیل: mohsenijalal@yahoo.com
پَشُفته! (۷: چه لکلکهای آزادهای که به لاشخورهایی واداده تبدیل نشدند!)
یادداشت دیروز:
- در یادداشت دیروز که لینکش را در بالا میبینید:
از پیشرفت ایران در ساختِ سلاحهای بومی، آن هم در شرایط تحریمی، نوشتم و یک کلیپِ کوتاه (از میان خیلِ عظیمِ کلیپهایِ موجود) نیز گذاشتم که اعتراف یکی از همین دشمنان، نسبت به پیشرفتِ مذکور را نشان میداد. لینکِ سلسله مستندهایِ «سلاح ایرانی» را هم قرار دادم. به چند کتاب نیز اشاره کردم که وضعیت نظامی ایران در ادوار گذشته را نشان میداد تا مقایسهای درست در ذهن مخاطب عزیزم شکل بگیرد.
- امّا:
ما این روزها، با پارهای از دوستان مواجه هستیم که حاضر نیستند حتی به قدر دشمنانِ سفّاک و قسمخوردهمان نسبت به این پیشرفتهای اتّفاق افتاده، سرِ تعظیم فرود بیاورند. و تا بحث از این پیشرفت و یا هر پیشرفت دیگری میشود، تمام مشکلاتِ کشور را جلویمان علم میکنند که بیا و ببین ای جاهلِ مالهکشِ از مشکلات بیخبر! جوری که مرا به یاد حکایت «حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او میآورد!» میاندازند. همان ماجرای کیسهکشی که چرکهایِ بدنِ شیخ را جمع میکرد روی بازویش تا او ببیند و... !
- آیا شیخِ حکیم و بزرگوارِ ما از چرکهای مملکتِ تحتِ امرش خبر ندارد؟!
بگذریم که همان مگسهایِ آمادۀ مُدام، از این حرفهای شیخِ ما سوء استفاده کردند و گفتند او معترضان را به مگس تشبیه کرده است. در حالی که خودشان خوب میدانند که منظور ایشان از مگس، معترضان نبوده و نیست، بلکه منافقان است. چرا که خودشان همیشه در صف اول معترضان بوده و هستند.
- امّا حکایتی نزدیک به حکایتِ مگسهایِ روی زخم:
حکایت را در یکی از مستندهایِ سه قسمتیِ زیبایِ تلویزیون به نام «شهرها: حیاتوحش جدید طبیعت»، دیدم. در دقایق ۳۳ و ۳۴ قسمت اول این مستند به لکلکهایی اشاره میکند که دیگر مانند قدیم به سفرهای طولانی نمیروند و رازی را کشف کردهاند که دیگر نیازی به آن همه پرواز و مهاجرت پُر زحمت ندارند. آن راز چیست؟!
- قبل از پردهبرداری از راز کشف شده از سویِ لکلکها، کمی تعلیقِ هیچکاکی!
در این مستند میشنویم که: «انسانها ده برابر بیشتر از قرنِ پیش زباله تولید میکنند، ولی زبالهی یک موجود، گنج موجود دیگر است!» گرفتید که چی شد؟ «زبالهی یک موجود، گنج موجود دیگری است!»
- رازی که لکلکها کشف کردند چه بود؟
این بود که میشود دست از پرواز برداشت و به لاشخور تبدیل شد! ای بابا! این هم شد راز؟ این دیگر چه راز کثیفی است؟! راز، راز است دیگر، به تمیز و کثیفش چه کار دارید؟! لکلکها، اینقدر لابلای زبالهها جوریدند که کمکم به لاشخور تبدیل شدند و به جای زندگی پروازی، فعّالانه و آزادوار پیشین، به زندگی لاشخورانه و تنبلانۀ جدید، خو گرفتند!
- پس نظریۀ تکاملِ برادر «داروین» را چه شد؟!
این جوری نیست که تمامِ جانوران به قول داروین، تکامل پیدا کنند، تجربه ثابت کرده است که برخی جانوران، تناقص پیدا میکنند! همانطور که دیدید و شنیدید!
- ای آقا و خانمِ ان شاءالله محترمی که در این مملکت مسئولیتی کوچک و یا بزرگ داری!
لطفاً زباله تولید نکن! زبالههای تولیدی تو نه تنها، معمولاً خیلی بزرگ از آب در میآیند و امکان دارد حتی تا چند قرن دیگر تجزیه نشوند، بلکه به احتمال قریب به یقین: «تبدیل میشوند به گنج موجودات دیگری!»
- ای آدم معمولیهای همچون خودم و ای همگانِ جان!
زبالههایی که تولید میشوند و تبدیل میشوند به گنج موجودات دیگر، ابعاد گستردهتری دارند که حتی میتوانند زندگی تک تک ما را در بگیرند. هر کدام از ما اگر مراقب نباشیم، زبالههایی را تولید خواهیم کرد که به گنج موجود دیگری تبدیل خواهند شد!
- البته:
مسئولان به واسطۀ ابعاد مسئولیتشان، میتوانند از عهدۀ تولید زبالههایی برآیند که گاهی یک یا حتی چند ملّت از عهدۀ تولیدشان بر نخواهند آمد!
مسئولان میتوانند با کار و تلاشِ خالصانه و نه مزوّرانه و با محو کردن و پاکسازیِ زبالهها، حتی لاشخورهای واداده را به لکلکهایی آزاده تبدیل کنند!
مسئولان میتوانند با تولیدِ زبالههایِ پیدرپی و انباشتِ آنها بر روی هم، لکلکهای آزاده را یکییکی به لاشخورهایی واداده تبدیل کنند!
- هَلا! من با شمایم، آهای شماها که عادت کردهاید فقط در لابلای زبالهها بجورید!
بپایید که به زندگی لاشخوروار خو نگیرید!!!!!
مستند "شهرها: حیاتوحش جدید طبیعت" | قسمت ۱
مستند "شهرها: حیاتوحش جدید طبیعت" | قسمت ۲
مستند "شهرها: حیاتوحش جدید طبیعت" | قسمت ۳
حُسن ختام: به نقل از «منطقالطیرِ» عطار
بوسعیدِ مهنه در حمام بود
قایمش افتاده مردی خام بود
شوخِ شیخ آورد تا بازوی او
جمع کرد آن جمله پیش روی او
شیخ را گفتا بگو ای پاک جان
تا جوانمردی چه باشد در جهان
شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست
پیش چشم خلق ناآوردنست ...
خلاقیّتِ عجیبِ صدا و سیمای متحوّل شده (!) برای جذب حداکثری آرای مردم!
شنیدم که تلویزیون، درصدد برگرداندنِ لاشخورهایِ وادادهای است که پارسال در نقش برانداز ظاهر شدند و امثالِ "شهید عجمیانِ" عزیز را گستاخانه ریشخند کردند. چرا؟ تا بلکه جذب حداکثری کند! تفو به شرفِ البته نداشتهتان و خاک بر سرِ البته وادادهتان!
درود به شرفِ آقای "شهبازی" که امشب بعد از اجرایِ برنامه "پاورقی"، در اعتراض به این اقدام کثیفِ صدا و سیما، عقل "معاد" را به عقل "معاش"، ترجیح داد و با انتشار چند دقیقه صحبتِ جانانه در فضایِ مجازیِ صد درصد حقیقی، از تلویزیون، خداحافظی کرد. امیدوارم خدای متعال امثالِ او را زیاد کند!
یادداشت پَسین:
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۲: آقای رئیس جمهور! سرابپردازی که نمیفرمایید؟!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۳: به جُرمِ ناشنوایی!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پَشُفته! (۵: "خرابه"ای به نام "اسلام"آباد!)