از آسمانْ بریده!

تو!
تو!


-ابد-

در خزانِ زمان خویش بنشسته..
چشم در آیینه ی دلتنگی دوخته..
وصلِ سکوتِ حرفها را نظاره گر شده..
دردِ ثقلت ذهن به غمزه های استخوان خریده...
ویرانه ها تاریکش ساخته و تاریکی ها ویرانش کرده...
دیده بر هستیِ نیستی بسته...

خویش را باخته...

او..از آسمان بریده! '

تویِ او؟!
تویِ او؟!
-ازل-

شبنمِ امید بر یگانه فرمانده ی معظم آدمی-دل- چکیده!
پیچک سر سبزی و شکوه بر موها آویخته...
نگاه بر بالهای مواجِ در اوج؛خیره کرده...
یافتن ِخویشِ خویش را نوید داده...
آسمان را، اوج را ، شکوه و امّید را در 'او' یافته!...

به ازل برگردیم!
تو او هستی و 'او' اوست! (':

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جانِ کلام:


گاهی وقتها انقدر درگیر مشغله های
روزانه میشیم‌،که خودمون رو فراموش
میکنیم...سر به قلب خودمون نمیزنیم،
عقده های درونیمون رو شناسایی
نمیکنیم،انقدر این پروسه طولانی میشه
که بعد مدتی میبینم روحمون
خسته‌ست،هیچی خوشحالمون
نمیکنه،همش حس میکنیم
یه خلأ داریم توی وجودمون...
« خلوت کردن!»
شاید خیلی هاندونن یعنی چه کاری؟
دیدی گوشیت هی آلارم میزنه ۲۰درصد
شارژ مونده و هرچنددرصد که پایین تر
میره باز علامت میزنه؟!?...
من فکر کردم شاید ماهم گاهی وقتا
اینجور شارژ روحیمون تموم میشه
وقتی‌درگیر کار و مشکلات زندگی‌هستیم!
اون وقته که باید به یه منبع انرژی عظیم
وصل بشیم.و چه قدرتی بالاتر از
راز ونیاز باخدا؟!?☁️
میشه پنج دقیقه زودتر از اذان
به ملاقات خدا رفت
و خودمونی باهاش صحبت کرد.?
از درد ودلها گفت ،از ابراز علاقه هامون
به خودش...از اینکه بخوایم بهمون
قدرت رویارویی بامشکلات رو بده...
اون وقت بعد یه مدت میبینی گره های
زندگیت کم کم بازمیشن ان شاء الله.
نمیگم نمازبخونیم و زودتر به ملاقات
خدا بریم فقط برای مشکلاتمون!نه...
همچین نمازی عاشقانه نیست...
وقتی عاشقانه میشه که تو بدونی دربرابر
کی داری نماز میخونی،دربرابر کسی که
از حال دلت باخبره ❤️✨
«واللهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدور»

ــــــــــــــــــــــــــــ