تورو تا ته خاطراتم کشيدم...

خاطراتم...

خاطراتي که بدون تو سوخته و خاکستر شده...

همه رو فراموش کردم...چيزي يادم نمياد...

ميرم به خلوتگاه دوتاييمون... بلکه يسري از خاطرات برام زنده شن...

بعيد ميدونم...بعيد ميدونم چيزي يادم بياد...

اون لحظه هاي خوب...

وقتي که آتيش تو نگاهت دلگرمم ميکرد...

ميدوني...

دفتر خاطراتمو پيدا کردم...

هموني که هر روز و هر شب تو رو توش ميکشيدم...

حالات مختلف نگاهتو...

لبخند زيباتو...بهم اميد زندگي ميداد...

يادش بخير...

اون روز هاي سرد و برفي...

قهوه هاي داغ... کنار آتيش...

گرماي وجودت برام کافي بود...

اما الان که نيستي...

حتي گاهي وسط تابستون سردم ميشه...

حس ميکنم تو اين دنياي بي انتها تنهاي تنهام...

کسي به فکرم نيست...

وقتايي که بارون ميزنه...

بدون چتر ميرم زير بارون تا غم هام شسته بشن...

ولي نميشه...

هر دفعه قطره هاي بارون روي گونه ام با اشک هام ترکيب ميشه...

کنار ساحل که ميرم صداي موجا منو ياد تو ميندازه...

بوي دريا...صداي امواج زنداني...شن هاي نرم ساحل...خورشيد در حال غروب...

همه و همه منو ياد تو ميندازه...

وقتي صداي گيتاري رو ميشنوم...

بغضم ميگيره...

هر روز برام گيتار ميزدي...

آهنگ مينوشتي...ميگفتي تو منبع الهام مني...

ميدونم...

تو هم بدون من نميتوني...ما بدون هم ناقصيم...

پس بيا...

بيا زندگي قشنگمونو از نو بسازيم...

طوريکه همه حسرت حتي يه لحظه از زندگي ما رو بخورن...



چقدر اين حس دوتايي زيباست....ويدئوآهنگ بوي بارون از حبيب +پسرش
آهنگ بسيار زيبا و بياد موندني از مرتضي پاشايي تو رو تا ته خاطراتم کشيدم...
روحت شاد...