کاربردپذیری (Usability) چیست؟

اگر تازه به دنیای طراحی محصول وارد شده باشید، حتما تست کاربردپذیری به گوشتان خورده است؛ اما من می‌خواهم قبل از توضیح تست کاربردپذیری در مورد مفهوم کاربردپذیری توضیح بدهم تا درک عمیق‌تری از آن پیدا کنید.

بیاید با یک مثال شروع کنیم؛ پس برای چند دقیقه خودتان را در جایگاه کاربر یک وب‌سایت بگذارید و موقعیت زیر را تصور کنید:

صفحه‌ی اصلی سایت علی‌بابا
صفحه‌ی اصلی سایت علی‌بابا


"بعد از یک روز خسته‌کننده کاری تصمیم می‌گیرید برای تعطیلات آخر هفته به یک سفر کوتاه دو روزه بروید تا برای هفته‌ی کاری پیش رو آماده باشید، پس وارد سایت علی‌بابا می‌شوید و می‌خواهید بلیط هواپیمای تهران به قشم را برای چهارشنبه شب خریداری کنید. در کمترین زمان ممکن می‌توانید ببینید که با انتخاب مبدا و مقصد و تاریخ رفت و برگشتتان لیستی از پرواز‌ها به شما نمایش داده می‌شود و شما بعد از مقایسه بین پروازها، ساعت حرکت آنها، شرکت هواپیمایی و قیمت آنها، یک پرواز را انتخاب می‌کنید و بعد از فرایند پرداخت برای یک آخر هفته‌ی هیجانی آماده می‌شوید."

همانطور که دیدید در این مثال یک نمونه خوب از کاربردپذیر بودن سایت را بررسی کردیم، پس می‌توانیم کاربردپذیر بودن یک محصول را این‌طور تعریف کنیم:

معیاری‌ است که به ما نشان می‌دهد آیا کاربر در حین استفاده از محصول ما، در کمترین زمان ممکن و به سادگی می‌تواند به هدف مورد نظرش برسد؟

هرچقدر محصول ما کاربردپذیرتر باشد کاربران بیشتری از آن استفاده می‌کنند و احتمال این‌که آن را به دیگران هم پیشنهاد دهند بیشتر می‌شود، چون کاربردپذیر بودن استفاده از محصول را راحت می‌کند و تجربه‌ لذت بخش و خوشایند انجام شدن یک کار را به همراه دارد. و برعکس هرچقدر استفاده از سایت ما برای کاربر پیچیده و ناخوشایند باشد احتمالا او سایت‌های دیگر را انتخاب می‌کند، چون نتوانسته کاری که می‌خواسته را انجام دهد و یا با پیچیدگی زیاد و سردرگمی آن را انجام داده است. حتی ممکن است وب‌سایت یا اپلیکیشن ما جزء زیباترین محصولات موجود در بازار باشد اما کاربران در حین استفاده از آن با مشکل مواجه شوند و تجربه‌ی خوشایندی نداشته باشند. پس می‌توانیم نتیجه بگیریم کاربردپذیر بودن یک محصول، کلیدی‌ترین ویژگی آن است.

اما کاربردپذیر بودن یک محصول را چه عواملی مشخص می‌کنند؟

در این مقاله 5 مورد از مهم‌ترین عوامل موثر در کاربردپذیر بودن یک محصول را بررسی می‌کنیم:

1. آسان بودن یادگیری برای کاربر (Ease of learning) : آیا کاربر میتواند به سادگی عملکرد محصول را درک کند و در کمترین زمان ممکن کار کردن با آن را یاد بگیرد؟

به طور مثال اگر یک وب‌سایت آژانس مسافرتی داشته باشیم؛ کاربر باید بتواند به سادگی درک کند که از کدام بخش و چطور می‌تواند بلیط هواپیما برای مقصد مورد نظر خود خریداری کند یا از کدام قسمت می‌تواند لیست پروازها را فیلتر کند.

2. کارایی (Efficiency): آیا کاربر می‌تواند به سادگی و تا حد ممکن سریع از محصول برای رسیدن به هدف خود استفاده کند؟

در مثال قبل؛ کاربر باید بتواند در کمترین زمان ممکن و در یک فرایند ساده انواع بلیط‌های هواپیما از مبدا به مقصد را پیدا کند، ساعت حرکت و شرکت هواپیمایی و در نهایت قیمت مورد نظرش را انتخاب و فرایند خرید را انجام دهد.

3. به یاد ماندنی بودن (Memorability): اگر کاربر بعد از مدتی استفاده نکردن از سایت دوباره از از آن استفاده کند؛ آیا می‌تواند به سرعت عملکرد آن را به خاطر بیاورد؟

به طور مثال؛ اگر کاربر بعد از 6 ماه دوباره قصد خرید بلیط هواپیما داشته باشد، باید بتواند به سادگی فرایند خرید را به یادآورد و در پیدا کردن پرواز مورد نظر دچار مشکل نشود.

4. خطاهای تکراری (Errors Tolerance): کاربر چقدر دچار خطا می‌شود و بیشتر این خطاها در چه مرحله‌ای اتفاق می‌افتند؟ آیا این خطاها الگوی مشخصی دارند؟ در مواجه با این خطاها چه واکنشی نشان می‌دهند و چطور آن را برطرف می‌کنند؟ با بررسی میزان خطاها و نقطه روی‌دادن آنها و همچنین کشف الگو در خطاهای تکراری می‌توان متوجه نقص در عملکرد محصول و پیدا کردن فرصت‌ برای بهبود آنها شد.

در مقالات بعدی که تست کاربردپذیری را بررسی می‌کنیم بیشتر در این مورد صحبت می‌کنیم.

5. رضایتمندی کاربر (Engagement): کاربر تا چه اندازه از رابط کاربری، زیبایی و عملکرد محصول لذت می برد؟ آیا نسبت به محصول حس خوبی دارد و در میان رقیبان دیگر، علاقه دارد از محصول ما استفاده کند؟

این 5 مورد مهم‌ترین عوامل مشخص کردن میزان کاربردپذیر بودن یک محصول هستند اما مورد دیگری هم هست که اهمیت ویژه‌ای دارد: سودمندی (Utility)

سودمندی یعنی آیامحصول ما نیازهای کاربر را برآورده می‌کند؟

پس سه مفهوم مهم در کاربردپذیر بودن یک وب‌سایت یا اپلیکیشن را میتوانیم به شکل زیر تعریف کنیم:

Utility (سودمندی)= آیا محصول ویژگی‌های مورد نیاز کاربر را ارائه می‌دهد؟
Usability(کاربردپذیری)= استفاده از این ویژگی‌ها چقدر آسان است؟
Useful(مفید و قابل استفاده بودن)= usability(کاربردپذیری) + utility(سودمندی)

نکته مهم در مورد کاربردپذیر بودن این است که هرگز نباید با تجربه‌کاربر اشتباه گرفته شود. بهتر است این‌طور بگویم که تجربه کاربر بسیار جامع‌تر است و محصول از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار می‌گیرد ولی کاربردپذیر بودن تنها بخشی از تجربه کاربر است که معیارهای ارزیابی آن را بررسی کردیم.

چرا کاربردپذیری مهم است؟

برگردیم به مثال علی‌بابا؛ تصور کنید استفاده از این وب‌سایت سخت باشد، پیدا کردن مبدا و مقصد دشوار باشد، امکان مقایسه بین بلیط‌ها نباشد و فرایند خرید با مشکل مواجه شود.چه احساسی پیدا کردید؟ آیا حاضرید برای مسافرت بعدی از این سایت استفاده کنید یا ترجیح می‌دهید از سایت دیگری که خدمات بهتری ارائه می‌دهد استفاده کنید؟

کاربردپذیر بودن یک ویژگی مهم برای تعیین موفقیت سازمان است و اگر استفاده از وب‌سایت یا اپلیکیشن شما برای مشتری یا کاربر سخت و پیچیده باشد و همچنین نتواند او را به هدفش برساند؛ به احتمال بسیار زیادی با شکست روبرو می‌شوید؛ زیرا کاربر بعد از این تجربه ناخوشایند دیگر از آن استفاده نخواهد کرد و خواهید دید که رقیبان شما از این فرصت به نفع خود استفاده میکنند. بنابراین در راستای اهداف سازمان و کسب و کار،هر قدر تجربه بهتری برای مشتری به وجود بیاوریم احتمال استفاده محصول ما افزایش می‌یابد و در نهایت سازمان به اهداف خود نزدیک‌تر می‌شود.

پس ما به عنوان طراح محصول باید در تمام مراحل چرخه تولید محصول از کاربردپذیر بودن آن اطمینان پیدا کنیم؛ اما چطور؟ با تست‌کاربردپذیری.

در مقالات بعدی تست کاربردپذیری، انواع تست‌ها، برنامه‌ریزی برای اجرای تست و نحوه‌‌ی اجرای آن‌ها را بررسی می‌کنیم.