نقشه راه 901 کلمه‌ای برای حضور در کارآموزش پروکسیما

امسال، در پنجمین آزمون استخدامی بخش خصوصی، 4300 شرکت، متقاضی نیروی کار بودند؛ این یعنی چیزی حدود 4 و نیم برابر آنچه که در آزمون استخدامی قبلی، وجود داشت.

از میان این 4 هزار شرکت (فقط در بخش خصوصی) و هزاران فرصت شغلی، جای من کجاست؟ این سوالی‌ست که با تغییر فضا از مدرسه به دانشگاه و به تبع آن، بازار کار، برای هرکدام از ما پیش می‌آید.

مسیرهای مختلفی برای رسیدن به یکی از این هزاران صندلی وجود دارد؛ من تعدادی از آن‌ها را طی کرده‌ام و در این مقاله قصد دارم مسیری که امروز در آن قدم برمی‌دارم را برای شما توصیف کنم.

پس از خواندن این مقاله 901 کلمه‌ای، می‌توانید تصمیم بگیرید آیا آکادمی وبسیما آن در طلایی‌رنگی‌ست که شما را به یکی از این هزاران صندلی هدایت می‌کند یا خیر.

ورود برای عموم آزاد نیست

پروکسیما یک سیاره شخصی‌ست. متاسفانه نه از ایستگاه‌های پیچ در پیچ متروی تهران مسیری برای رسیدن به این سیاره پیدا می‌کنید و نه سکوی 9 و سه چهارمی هست تا پنهانی شما را به داخل راه دهد.

ابتدا با قدم به قدم تعقیب‌کردن برنامه‌های وبسیما، با دوره کارآموزش پروکسیما آَشنا می‌شوید. پس از گذراندن یک سری آزمون نه چندان سخت، یک روز صبح از خواب پا می‌شوید و ایمیل زیبای قبولی در آزمون را می‌بینید. بعد هم به شما می‌گویند جز 10 نفر منتخبی هستید که به کارآموزی راه پیدا کرده و مسیر آموزش برایتان شروع می‌شود. البته این حالت عادی و طبیعی ورود به پروکسیماست. برای من داستان کمی متفاوت بود!

کدوم یک از این ها بهونه شما هم هست؟ :)
کدوم یک از این ها بهونه شما هم هست؟ :)

ورود من به پروکسیما دست کمی از داستان هری‌پاتر نداشت. من هم در محیطی کار می‌کردم که رفتارهای پیش پا افتاده و غیرحرفه‌ای، شرکت را به اتاق زیرپله هری‌پاتر شبیه کرده بود. یک روز خیلی اتفاقی جغد سوشال مدیا دعوت‌نامه پروکسیما را در یک کانال تلگرامی به دست من رساند و من با ذوق و شوق یک "بله" بلند گفتم. خاله پتونیای زندگی من، مدام باعث می‌شد از رسیدن به سیاره جا بمانم اما هاگریدهای مهربانی بودند که صدباره با من تماس بگیرند و برای قطعی‌کردن حضورم در پروکسیما، راهنمایی‌ام کنند.

بیشتر راه همانی‌ست که قبلا در باب ستایش نتوانستن برای شما نوشته بودم. تقریبا همه‌چیز درشروع جادویی و رویایی‌ست تا زمانی که متوجه می‌شوید سفر تهران-هاگوارتز شما، در قاب 13 اینچی لپ‌تاپتان پیش خواهد رفت!

کارآموزی تمامِ تمام وقت

دورکاری یکی از بی‌رحمانه‌ترین مشاغل دنیاست. مهم نیست در گوگل مشغول به کار هستید و یا استارتآپ دون‌پایه‌ای در خاورمیانه‌اید که صندلی‌های دفترش، قبلا صندلی‌های نهارخوری خانه مدیر شرکت بوده؛ دورکاری سخت و طاقت‌فرسا و ظالمانه‌ست.

در یک فضای کاری دوست‌داشتنی، شما ساعت 9 صبح وارد شرکت می‌شوید، مراسم چای و قهوه صبحانه، استراحت‌های میان کار و نهارخوردن‌های پر از خنده و خاطره همیشه برپاست. مشتاقانه از ساعت کاریتان کم می‌کنید و به جای آن عصر خود را به یک دورهمی در کافه با همکارانتان می‌گذرانید و صبح، پس از بیدار شدن، آماده‌اید تا یک بار دیگر با آدم‌هایی که کم‌کم برای شما رنگ و بوی خانواده گرفته‌اند، روبرو شوید.

اما دورکار که باشید، لمس لحظات دشوارند. شناخت احساسات آدم‌ها سخت است و عمیق‌شدن در روابط انسانی، تقریبا محال. در کارآموزی البته این دورکاربودن چندان هم بد نیست. دوری از انسان‌ها و محبوس‌شدن خودخواسته در چهارچوب اتاق، شما را مجبور می‌کند یاد بگیرید. فشار در آموختن، زمان کم برای انجام‌دادن تسک‌های معین‌شده و بازخواست‌شدن برای اولین اشتباه، دوره‌ای فشرده برای یادگیری را شکل می‌دهند. درواقع، ده روز زندگی در سیاره پروکسیما، چیزی معادل یک ماه کلاس‌رفتن یا خودآموزی‌کردن است.

البته که کمی طول می‌کشد با سرعت زمان در خارج از زمین کنار بیایید، اما به محض کنارآمدن با جریان آموزش، مسیر برای شما هموار می‌شود. هرروز مباحث جدیدی یاد می‌گیرید و با استفاده از آنچه آموختید، در تسک‌های کاملا واقعی، دانش خود را می‌سنجید و هرروز یک قدم به کارشناس محتوا بودن نزدیک‌تر می‌شوید.

کارشناس تولید محتوا دقیقا کیست؟

در طی مسیر کارآموزش، مقاله‌ها، کتاب‌ها، ویدیوهای آموزشی و منتورها، دائما به شما یادآوری می‌کنند کارشناس تولید محتوا کیست و چه دانش و وظایفی دارد. هم‌مسیرانتان هم در انتهای روز محتوای شما را اسکرول می‌کنند و خوانده و ناخوانده، اگر مطلبتان را لایق توجه بدانند، خسته‌نباشیدی برایتان تایپ می‌کنند که من گاهی مفهومش را دقیق نمی‌فهمم. چرا خسته باشیم؟

نانوا عاشق است، خیاط عاشق است، باغبان عاشق است؛ آیا یک دیجیتال مارکتر هم می‌تواند عاشق باشد؟ یک کارشناس تولید محتوا چطور؟ آیا برای عاشق‌بودن فقط می‌توان زبان نرم و دل نازکی برای صحبت‌کردن با درخت انجیر داشت یا نوازش دکمه‌های کیبورد توسط هفتصد انگشت‌ کارآموزانه ما هم برای عاشقی کردن کافی‌ست؟ (منکر عشق سه نفری که در میانه راه، به دلایلی بودن در کنارمان را از ما محروم کردند نمی‌شوم)

من معتقدم ما عاشقیم که نوشتن را انتخاب کرده‌ایم و اگرچه تنها 4 نفر از ما در انتهای راه برای کارشناسی محتوا تایید صلاحیت می‌شوند، ما دوست داریم که بنویسیم، حتی اگر کارشناس محتوا نباشیم یا در انتهای مسیر باز هم به درستی نفهمیده باشیم کارشناس محتوا دقیقا کیست!

آیا در سیاره هنوز جایی برای ما هست؟

پس از اتمام اسپرینت ده روزۀ اول، آزمونی از شما گرفته می‌شود که وضعیت سکونت شما را تعیین می‌کند. همین الان که درحال نوشتن این مطلب هستم، در انتظار شنیدن نتایج آزمون، تایپ می‌کنم و صبر امانم را برده!

اگر با خواندن این مقاله خودتان را توانا و مشتاق برای حضور در کارآموزش پروکسیما می‌دانید، پیشنهاد می‌کنم صفحه اینستاگرام پروکسیما را دنبال کنید تا به محض شروع دوره جدید، از ساعت حرکت قطار، مطلع شوید!