روانشناسی | زبان و تفکر

زبان، صرفاً ادای کلمات نیست. زبان کتاب‌دار ذهن است؛ اطلاعات را طبقه‌بندی می‌کند و به خاطرات و افکار نظم می‌دهد. گفتیم «افکار». بخش زیادی از افکار پیچیده و انتزاعی ما، به واسطۀ زبان شکل می‌گیرند و تثبیت می‌شوند. زبان فقط ابزار بیان نیست؛ بخش مهمی از شناخت را می‌سازد و نگه‌داری می‌کند.

تفکر به‌طور مطلق «آورده‌ی زبان» نیست، اما تفکر پیچیده و نمادینِ انسان امروز، تا حد زیادی محصول زبان است. پس زبان از کجا آمد؟ آیا می‌شود اختراع زبان را یک ضرورت تکاملی مستقیم دانست؟ به نظر می‌رسد داستان پیچیده‌تر است: تفکر اجتماعی و نیاز به انتقال معنا، زبان را ساخت، و بعد زبان ظرفیت تفکر انتزاعی را چند برابر کرد.

تفکرِ پیش‌زبانی و تفکرِ پس‌زبانی جنساً متفاوت‌اند و قابل قیاس ساده با هم نیستند. انسان پیش از زبانِ آواییِ پیشرفته هم می‌فهمیده، طرح‌ریزی می‌کرده و اجتماعی بوده است. نیاز تکاملی انسان، «تفکر و تعامل اجتماعی» بوده؛ زبان، امتداد همین نیاز و حرکت رو به جلو بوده — حرکتی از اشاره و آواهای ساده به سمت الگوهای آوایی و نمادین پیچیده.

این ساختارهای پیچیدۀ زبانی ریشه‌ای فرهنگی–اجتماعی دارند؛ و مغز انسانی که از قبل با ژست و آوا ارتباط می‌گرفت، توان انتزاع لازم را برای گسترش آن‌ها داشت. بنابراین زبان و تفکر نه جدا هستند و نه یک‌طرفه؛ در چرخه‌ای هم‌افزا رشد کرده‌اند: تفکر زمینۀ زبان را فراهم کرد، و زبان افق‌های تازه‌ای برای تفکر باز کرد.

پوریا حیدری

پ.ن: نظرتون در مورد زبان چیه؟ کلی و همه جی قابل قبوله!

پ.ن۲: به چنل روانشناسی ما سر بزنید. از اینجا