پوریا حیدریدرقاصدک·۵ ماه پیشمن به هیچ وجه پشیمان نیستماز آخرین باری که اینطور دست به قلم شدهام، ماههای زیادی میگذرد. در این ماهها، درگیر دانشگاه و خوابگاه و کرمانشاه و خودآگاه و ناخودآگاه خ…
پوریا حیدری·۵ ماه پیشروزنوشتِ مایل به دلنوشتکاش میتونستم هرچی دوس دارم بنویسم. و از هرچی دوس دارم! ولی میدونی... دنیای من خیلی فرق داره با دنیای همسنای خودم. الان دوتا پسر رو به روم…
پوریا حیدری·۵ ماه پیششاید زندگی همین باشد...چهره های بی روح و خواب آلود، ظرف به دست منتظرند. در ظاهر بیدارند ولی در واقع دارند ادای بیدار ها را در میاورند. خستگی از گونه هایشان چکه م…
پوریا حیدری·۶ ماه پیشاین نیز بگذردچند وقتیه نفس کشیدنم باگ میخوره، چشام سیاهی میرن و تنگی نفس میگیرم... کابوسا از هر طرف بهم هجوم میارن و خواب درست و حسابیای هم ندارم...عر…
پوریا حیدری·۸ ماه پیشحرفایی ناگفته...من خیلی کصخلم دوستانهر روز که بیدار میشوم و هر روز که میخوابم... انگار چیزی را گم کردهام... یا کسی راحس پوچی یک آن رهایم نمیکند مگر به…