همدلی، پادزهر والدین و فرزندان برای خشونت جامعه!

خشونت و پرخاشگری در کودکان
خشونت و پرخاشگری در کودکان

مقدمه

خانم میم و آقای الف زن‌و‌شوهر جوانی بودند که دختری هفت ساله و پسری سیزده ساله داشتند. خانم در گذشته شاغل بود و برای مراقبت و نگهداری فرزندان خود از کمک دیگران استفاده می‌کرد ولی در این روز‌ها به علت مشکلات اقتصادی شغل خود را از دست داده‌بود. آقا نیز به علت فشار مالی موجود در خانواده مجبور بود تا دیر وقت کار کند و بعد از آمدن به خانه با بی حوصلگی سریع به کار‌های عقب افتاده خانه و خانواده رسیدگی می‌کرد و به علت خستگی مفرط، زود می‌خوابید. خانم میم و آقای الف زمان و حوصله کمی برای گفت‌و‌گو با فرزندان خود داشتند. با توجه به شرایط سخت زندگی، شعار این خانواده آن بود که باید حق خود را حتی با زور گرفت. پسرشان بیشتر وقت خود را به صورت حضوری یا اینترنتی با دوستان خود می‌گذراند و سرگرم بازی یا گردش با آنها بود. به صحنه‌های خشن و زد‌و‌خورد علاقه داشت. در صورت وقوع خشونت، علاوه بر این که در صدد حمایت قربانیان بر‌نمی‌آمد، بلکه یا آسیبی به آنها می‌رساند یا بی‌تفاوت از کنارشان می‌گذشت. دخترشان نیز همیشه یا با گوشی همراه بازی می‌کرد یا در حال دیدن فیلم و کارتون بود. در مدرسه به هیچ کس کمک نمی‌کرد و دائم مشغول مسخره کردن دیگران بود. در کل فرزندان این خانواده توان ابراز عواطف و نگرانیهای خود را نداشتند. تندخو، ستیزه‌خو و نا‌آرام بودند و با همکلاسیان خود بسیار دعوا می‌کردند. بی رحمانه از آزار همکلاسیان خود لذت می‌بردند و اشخاصی بی‌پروا بودند.

در نتیجه به علت این رفتار‌های خشن ضد اجتماعی، مسئولین هر دو مدرسه فرزندان، این مادر و پدر جوان را مجبور کردند تا از کمک تخصصی یک روانشناس استفاده کنند. این روانشناس برای کمک کردن به این خانواده و کاهش مشکلات فرزندان از توصیه‌های دکتر «میشل بربا» برای پرورش همدلی استفاده کرد. می‌توانید خلاصه این اقدامات را در ادامه بخوانید.

همدلی چیست؟

sympathy


گوش دادن فعال
گوش دادن فعال


همانطور که در پست قبلی گفته شد، روانشناس در جلسه اول همدلی را که نخستین نیکخویی اساسی هوش اخلاقی است، برای این والدین توضیح داد و گفت همدلی توان درک و احساس علائق و نگرانیهای دیگری است؛ جلوی رفتار خشن و بی رحمانه را می‌گیرد و فرزندان را تشویق می‌کند که با مهربانی، بردباری و دلسوزی با دیگران رفتار کنند و آنها را به دیدگاههای گوناگون حساس می‌کند؛ آنها را متوجه گرفتاری انسان دیگری می‌کند و وجدانشان را بر‌می‌انگیزد تا آن قدر علاقه و توجه داشته‌باشند که به اشخاص گرفتار یا رنج دیده یاری برسانند. از آنجا که فرزندانمان با امتیاز ذاتی بسیار بزرگی برای رشد اخلاقی به دنیا می‌آیند، همدلی به طور طبیعی و بسیار زود آشکار می‌شود، اما اینکه فرزندانمان این توانایی عالی را پرورش می‌دهند تا دیگران را احساس کنند، به هیچ عنوان قطعی نیست. اگر چه کودکان با توان همدلی به دنیا می‌آیند، باید این توان را به درستی در آنها تقویت کرد، وگرنه رشد نایافته باقی می‌ماند.

والدین پرسیدند که چرا فرزندانمان چنین رفتار‌هایی دارند. روانشناس گفت که بحران در اینجاست که در این سالهای اخیر بسیاری از عوامل محیطی که برطبق پژوهشها برای تقویت همدلی حیاتی است، در آستانه نابودی قرار گرفته اند و عوامل منفی جایگزین آنها شده‌اند. اگر چه بی‌تردید شرایط زیادی وجود دارند که توان احساس کردن دیگران را در فرزندان ضعیف می‌کنند ولی می‌توان با توجه به مشغله‌های زندگی خانوادگی شما به عواملی چون: در دسترس نبودن والدین برای راهنمایی عاطفی، کمرنگ بودن نقش پدران در حمایت و تربیت، سیل تصاویر خشن رسانه‌ها، تشویق کردن فرزندان پسر به پنهان کردن احساسات خود و بروز خشونت، بی‌توجهی و بد‌رفتاری در سه سال اول زندگی اشاره کرد.

همچنین روانشناس اشاره کرد که با توجه به آمار بهت آور خشونت موجود در جامعه، بسیاری از فرزندان امروز، از نظر اخلاقی فردای رقت باری خواهند‌داشت. اگر عواملی که ذکر شد در فضای خانه و خانواده شما هم نبود، باز این احتمال وجود داشت که فرزندان با همسالانی معاشر شوند که دچار چنین وضعیتی باشند. چرا که همسالان از نظر اخلاقی بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند و در نهایت همه فرزندان تحت تأثیر خشونت خانگی و اجتماعی قرار دارند. امروزه، فرزندانمان اغلب با جریانی پر از تشویش، خشونت، مواد مخدر، بی رحمی و بی ادبی مواجه هستند و همدلی شاید بهترین پادزهر باشد تا بتوانند از این فضا‌های مسموم دوری کنند.

توانایی همدلی فرزندان خود را بسنجیم.

سه گام پرورش همدلی

روانشناس به والدین گفت که برای پرورش این جنبه بسیار مهم هوش اخلاقی سه گام را باید پیمود. از آنجا که اساس همدلی درک عواطف است، نخستین گام آموزشی به فرزندان کمک می‌کند تا آنها نسبت به عواطف هشیار شوند و واژگان عاطفی گسترده تری را یاد بگیرند. آنها به این مهارت نیاز دارند تا بتوانند عواطف گوناگون را تشخیص دهند و با احساسات دیگران هماهنگ گردند. گام دوم راههایی را برای تقویت حساسیت فرزندان به احساسات دیگران نشان می دهد تا آنها بتوانند به نیازها و دل مشغولیهای دیگران هشیارتر شوند. گام آخر به فرزندان کمک می‌کند تا به دیدگاههایی به غیر از دیدگاههای خودشان توجه کنند. فقط در این هنگام است که آنها واقعا می‌توانند خودشان را جای دیگران بگذارند. این سه گام تواناییهای همدلی مورد نیاز فرزندانمان را در رویارویی با جهانی که اغلب بر بی تفاوتی، بی رحمی، سردی و خود محوری تأکید دارد، افزایش می‌دهد. در جلسات بعد نیز با کمک یکدیگر تکنیک‌هایی را برای تقویت این توانایی عاطفی مهم فرامیگیریم.



پرورش هشیاری و واژگان احساسی

در جلسه بعد والدین گفتند، ما می‌خواهیم فرزندانمان به احساسهای دیگران حساس باشند و با آنها همدردی کنند ولی نمی‌دانیم چطور باید این توانایی را پرورش دهیم. روانشناس گفت، مشکل این است که توان همدلی بسیاری از فرزندان به شدت تخریب شده است، زیرا قدرت تشخیص و ابراز عواطف را ندارند. آنها در احساس همدردی با دیگران به شدت مشکل دارند، زیرا نمی‌توانند آزردگی، ذوق زدگی، ناراحتی، تشویش، غرور، شادی یا خشم آدمهای دیگر را تشخیص دهند. آنها به آموزشی نیاز دارند که هوش عاطفی قوی تری را برایشان فراهم بیاورد؛ یعنی واژگان کافی برای بیان احساسهای گوناگون بیاموزند و سپس تشویق شوند از آن واژگان استفاده کنند. پس از آنکه فرزندان از نظر عاطفی با سوادتر بشوند و بتوانند احساسهای خود را بفهمند، همدلی آنها رشد خواهد‌یافت، زیرا در درک و احساس علائق و نیازهای دیگران بسیار بسیار تواناتر خواهند‌بود. در ادامه روانشناس تکنیک‌هایی را برای تقویت این توانایی آموزش داد که آنها در ادامه می‌آید.

گوش دادن همدلانه. باید با احساسهای فرزندانمان هماهنگ شویم و صبورانه به آنها گوش دهیم. علت احساساتشان را بفهمیم. بعد بر احساساتشان نام بگذاریم. در آخر بر طبق نیاز آنها به نتیجه ای برسیم و پیشنهادی برای گفت‌و‌گو یا راهنمایی به آنها بدهیم.

سؤالهای احساسی. پس از آنکه فرزندانمان با کلمات عاطفی آشنا شدند، مرتب از آنها باید بپرسیم: «چه احساسی داری؟» یا «به نظر تو او چه احساسی دارد؟» یا «چه چیزی تو یا او را اذیت می‌کند؟»

الفبای احساسی. باید الفبا را با یکدیگر تکرار کنیم و برای هر یک از حروف، کلمه ای احساسی را که با آن حرف آغاز می شود، پیدا کنیم.

سفره با احساس. ضمن غذا خوردن درباره احساسهایی که در طول روز تجربه کرده‌ایم، باید حرف بزنیم و تمام اعضای خانواده را در این گفت‌و‌گو در‌گیر کنیم تا یاد بگیریم احساساتمان را ابراز کنیم.

کارتهای احساس. باید با مقوا کارتهایی درست کنیم و بر هر یک اسامی متداول ترین عواطف را بنویسیم. سپس به فرزندانمان کمک کنیم تا عکسهایی را در مجله یا برنامه های رایانه ای پیدا کنند که نشانگر آن عواطف است و بعد آن عکس را به کارت مربوط می‌چسبانیم. سپس هر کارت عکس دار را به فرزندانمان نشان می‌دهیم و از آنها می‌خواهیم آن احساس را حدس بزنند. پس از مدتی می‌توانیم نام احساس را به فرزندانمان بگوییم و از آنها بخواهیم آن حالت را با چهره یا حرکاتشان نشان دهند و یا درباره وقتی که آن احساس را تجربه کرده‌اند، حرف بزنند. همچنین می‌توانیم یک عاطفه را نام ببریم و از فرزندانمان بخواهیم کلمات متعارف یا متضاد آن را بگویند. یا یک عاطفه را نام ببریم و از آنها بپرسیم چه نشانه هایی در چهره، بدن و رفتار نشانگر این عاطفه هستند. باید در مورد لحظاتی صحبت کنیم که این عاطفه را داشته‌ایم یا در دیگری مشاهده کرده‌ایم.

تقویت حساسیت به احساسات دیگران

در جلسه سوم والدین گفتند، دوست داریم فرزندانمان متوجه احساسهای دیگران باشند و می‌خواهیم بدانیم، این حساسیت را چطور می‌توانیم ایجاد کنیم. روانشناس گفت، فرزندان باید اول نشانه های عاطفی دیگران را تشخیص دهند تا بتوانند در هنگام ضرورت، به دیگران کمک کنند. یکی از دلایل عمده ای که بعضی فرزندان حساس‌ترند، این است که آنها می‌توانند به درستی نشانه های عاطفی اشخاص دیگر یعنی لحن صدا، حالت بدن و چهره را تعبیر کنند. به طبع واکنش مناسبی به نیازهای اشخاص دیگر دارند و اقداماتی را برای تقویت این توانایی به آنها آموزش داد که آنها در ادامه می‌آید.

تعریف از رفتارهای پرمهر. یکی از ساده‌ترین و مؤثر‌ترین راه‌های تقویت هر رفتاری، تأکید بر آن به محض وقوع است. پس هرگاه متوجه می شویم که فرزندانمان رفتار با احساس و پر محبتی دارند، باید رضایت خود را به آنها نشان دهیم.

نشان دادن تاثیر محبت. مهربانی‌ها و حساسیت‌ها - هر چند کوچک – می‌تواند تفاوت عمده‌ای در زندگی آدمها ایجاد کند. پس باید به آنها اشاره کنیم تا فرزندانمان تأثیر رفتارهای‌شان را ببیند.

توجه به نشانه‌های احساسی غیرکلامی. اشاره کردن به حالات چهره و بدن و رفتار اشخاص طی حالات گوناگون عاطفی، فرزندانمان را به احساسهای اشخاص دیگر حساس می‌کند. باید در فرصتهایی که پیش می‌آید برای آنها این مسئله را شرح دهیم.

پرسیدن احساسات و نیاز‌های دیگران. باید از فرزندان بپرسیم شخص دیگر چه احساسی دارد و از آنها بخواهیم که حدس بزنند برای بهتر شدن حالشان به چه نیاز دارند. می‌توانیم از شخصیت کتاب‌ها، تلویزیون، فیلم یا زندگی واقعی کمک بگیریم. این پرسش‌ها فرزندان را وادار می‌کند تا درباره نگرانیها و علائق دیگران فکر کنند و حساسیت آنها را به نیازهای دیگران تقویت می‌نماید و در‌باره کمک به دیگران حساس‌تر می‌شوند.

حرف زدن از احساسات. یکی از بهترین راه‌ها برای توجه فرزندان به احساسات دیگران آن است که درباره احساس خودمان حرف بزنیم. در فرصتهایی که پیش می‌آیند باید شرح دهیم چه احساسی داریم و چرا.

رشد همدلی با دیدگاه شخص دیگر

فهم احساسات دیگران
فهم احساسات دیگران


در جلسه آخر روان‌درمانی، والدین گفتند، دوست داریم تا فرزندانمان احساسات دیگران را تشخیص دهند و با درک وضعیت سایرین، به آنها مهربانی کنند ولی نمی‌دانیم باید چطور این توانایی را پرورش دهیم. روانشناس گفت، اگر فرزندان را تشویق کنیم تا تجسم کنند که شخص دیگر چه فکر و احساسی دارد یا خودشان را جای او بگذارند، همدلی آنها به خوبی پرورش می‌یابد و پیشنهادهایی برای تقویت تجسم و دیدن فراتر از خویشتن ارائه کرد که آنها در ادامه می‌آید.

عوض کردن جاها. دفعه بعد که اختلافی پیش آمد، از هر طرف می‌خواهیم که دست نگه دارد و فکر کند که اگر جای طرف دیگر بود چه احساسی داشت و چه می‌کرد. سپس از هر کدام می‌خواهیم که از دیدگاه طرف مقابل درباره مشکل حرف بزند. این روش کمک می‌کند تا در اختلافها، هر کس به دیدگاه متفاوتی دست یابد.

پوشیدن لباس دیگری. یک وضعیت واقعی که نگرانمان می‌کند، انتخاب می‌کنیم و از فرزندانمان می‌خواهیم لباسمان را بپوشند، و آن وضعیت را از دیدگاه ما شرح دهند. باید بگویند که ما چه فکر می‌کنیم و چه انجام می‌دهیم.

تجسم احساس دیگری. برای آنکه فرزندانمان بتوانند احساس شخص دیگر را درک کنند، از آنها می‌خواهیم تجسم کنند که در شرایط خاصی –مانند بیماری دوستشان- چه احساسی دارند.

واکنش به بدرفتاری. والدینی که به طور مستمر در واکنش به بدرفتاری فرزندان خود، بر احساس شخصی که مورد آزار آنها قرار گرفته‌است، تمرکز می‌کنند، فرزندانی با همدلی بیشتر تربیت می‌کنند. از لحظات بی‌توجهی فرزندانمان به عنوان الگوی آموزشی استفاده کنیم و رفتار بی احساس و بی توجه را هشدار دهیم؛ از آنها بپرسیم «تو چه احساسی پیدا میکردی، اگر جای او بودی؟» و علت نارضایتی خود و تأثیر بد‌رفتاری‌شان را شرح دهیم.

کمک کردن
کمک کردن


تجربه‌های حقیقی. فرزندان به این دلیل احساس همدلی ندارند که هیچ وقت درباره دیدگاههایی به غیر از دیدگاه خودشان فکر نکرده‌اند. از فرزندانمان بخواهیم در وضعیت نامطلوبی –چون معلولیت- که تا کنون تجربه نکرده، قرار گرفته‌است. سپس از آنها می‌خواهیم احساسی را که در چنان وضعیتی از زندگی کردن به آنها دست می‌دهد، بنویسند، نقاشی کنند یا بگویند. سپس از آنها می‌خواهیم واقعا آن وضعیت را تجربه کنند. برای نمونه، به خانه کودکان بی‌سرپرست بروند. در بازگشت، از فرزندان می‌خواهیم درباره احساسات و تجارب جدید خود حرف بزنند. سرانجام هم به آن مکانی که ابتدا درباره‌اش گفت‌و‌گو و سپس از آن بازدید کردیم، می‌رویم و داوطلبانه کمک می‌کنیم. به فرزندانمان کمک می‌کنیم با آن آدمها آشنا شوند و سپس از آنها مجدد می‌پرسیم چه احساسی دارند؟

*******

شاید بپرسید که عاقبت خانم میم و آقای الف چه شد. باید بگوییم که داستان این خانواده بر‌خواسته از خیالات من و همکارم، طاهره لطیفی بود تا بتوانیم در قالب یک داستان، خلاصه کتاب کلیدهای پرورش‌ هوش اخلاقی‌ در کودکان و نوجوانان را به شیوه‌ای اثر‌گذار با شما خواننده گرامی در‌میان‌بگذاریم.

نظرات و تجارب ارزشمند خود را به ما و سایر والدین بگویید.