به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
اسرائیل: ملتی در لبه پرتگاه، استراتژی بدون راه خروج
مطلب حاضر برگردان مطلبیست از حساب توئیتری به نام «ناظر چین و آمریکا».این نوشته ابتدا نگاهی موشکافانه به شکلگیری اسرائیل، سازمان اجتماعی و ساختارهای پشتیبان آن میاندازد تا پاسخ این سوال را پیدا کند: چرا اسرائیل اینقدر راحت وارد جنگ میشود و چطور دقیق و راحت آدم میکشد؟
اسرائیل در یک نگاه تا ۱۲ ژوئن
باورکردنی نیست که کشوری به کوچکی اسرائیل بیش از هفتاد سال توانسته خاورمیانه را زیر و رو کند—از لبنان تا ایران جنگیده، و سپس به دلخواه، کشورهای اطراف را چپ و راست بدون مقاومتی بمباران کرده. شاید فکر کنید اسرائیل دیوانه است، اما حملاتش همیشه تیز و حسابشده است. عملیاتشان مانند یک قاتل حرفهای بیرحمانه و بینقص است. اسرائیل قدرتمندترین قاتل خاورمیانه است.
دکترین بگین: همیشه بدون هشدار، همیشه حمله و ضربه اول
The Begin Doctrine: always no-warning, always first-strike
میگویند اسرائیل مثل همسایهای است که نصفشب از سقف خانهتان پایین میپرد، پلوپز را منفجر میکند و صبح روز بعد میگوید: «ببخشید، فکر کردم تو پلوپز بمب قایم کردی.» این شوخی نخراشیدهایست اما تشبیه بهجا و درستیست.
همسایگان اسرائیل - سوریه، لبنان، ایران، حتی مصر و اردن - همیشه دستوپا بسته نبودهاند. آنها ملتهایی با ارتشهای دائمی و تسلیحات فراواناند. اما بارها و بارها، در این بشکه باروت منطقهای، سوختهاند و به آسمان خیره ماندهاند. چرا؟ ساده است. اسرائیل به مساحت زمین یا نیروی انسانی وابسته نیست. اسرائیل دوام آورده چون حملات کاری و کشنده را با کمترین حرف میزند. این برتریاش است.
برای درک قدرت اسرائیل، باید ریشههایش را بشناسید. این کشور به معنای واقعی تأسیس نشد؛ بلکه با جنگ به وجود آمد. در سال ۱۹۴۸، لحظهای که اعلام استقلال کرد، پنج کشور همسایه برای نابودیش هجوم آوردند. نتیجه؟ ملتی تازهمتولدشده در گهوارهاش به پنج ملت بالغ مشت زد و حتی زمین بیشتری از آنچه سازمان ملل به او داده بود، گرفت.
آن جنگ اول جهانبینیاش را شکل داد: فقط مشتها میتوانند از سرزمین دفاع کنند. از آن زمان، اسرائیل با یک قانون زندگی کرده: اگر به من بد نگاه کنی، من ضربه اول را میزنم. منتظر نمیماند. هشدار نمیدهد. وقتی اسرائیل حمله میکند، اول پایگاه هواییات میرود، بعد سایت هستهایات، سپس فرماندهانت. اگر شکایت کنی، پایتخت کشورت هدف بعدی است که به تلی از خاک تبدیل میشود.
اما این بیرحمی بیهدف نیست — این دکترین است. کل استراتژی نظامی اسرائیل بر دو ستون استوار است: (۱) پیشدستی و (۲) تسلط مطلق نظامی در منطقه. یعنی هیچوقت منتظر آماده شدن تو نمیماند. وقتی صبح داری مسواک میزنی و هنوز درب خمیردندان را باز نکردهای، موشکهایش در راهاند. این اغراق نیست — تاریخ است. در جنگ ششروزه ۱۹۶۷، در حمله اولیه اسرائیل، ۹۰ درصد نیروی هوایی مصر را نابود کرد پیش از آنکه حتی از زمین بلند شوند. پایتختهای عرب حرفی برای گفتن نداشتند.
تروریسم بیمهابا بهعنوان اصل بنیانگذار کشور
این فقط به جنگهای متعارف محدود نمیشود. اسرائیل به حملات ترور هدفمند علاقه دارد. در سال ۱۹۸۸، مأموران موساد به تونس رفتند و ابوجهاد، نفر دوم سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO)، را جلوی خانوادهاش ترور کردند. قایقهای بادی زیر نور مهتاب به ساحل رسیدند. چند شلیک دقیق، و رفتند.
آیا اینگونه یک کشور میجنگد؟ ظاهراً بله. چون اسرائیل، هرچند بهعنوان یک دولت عمل میکند، تاکتیکهای گروههای تروریستی غیردولتی را استادانه به کار میبرد.
در واقع، ریشه اسرائیل در این سنت کهن است [که اول باید تو بکشی]. پیش از استقلال، گروههای زیرزمینی یهودی—هاگانا، ایرگون، لهی — در بمبگذاری و ترور خبره بودند. پس از ۱۹۴۸، همین تروریستهای بیرحم، به ژنرالها، وزرا و معماران ملت جدید اسرائیل تبدیل شدند. اسرائیل شاید تنها دولت مدرنی باشد که بر پایه تاکتیکهای شورشی تروریستی بنا شده—و بهجای کنار گذاشتن آنها، آنها را به دکترین رسمی دولتی تبدیل کرده است.
این غریزه برای ضربه اول در DNA این کشور [و در مبانی دینی آن] است. پیش از ۱۹۴۸، گروههای شبهنظامی یهودی بهعنوان سازمانهای تروریستی واقعی عمل میکردند:
هاگانا، بهعنوان یک اتحادیه دفاعی در ۱۹۲۰ تأسیس شد اما خیلی زود به تاکتیکهای خشونتآمیز روی آورد، همراه با شاخههای افراطی.
در ۱۹۳۱، ایرگون (اتزل) از هاگانا جدا شد، به رهبری زئف ژابوتینسکی صهیونیست تجدیدنظرطلب و بعدها مناخم بگین. آنها بمبگذاری و ترور را ابزارهای مشروع میدانستند — عربها، بریتانیاییها، حتی یهودیان میانهرو را هدف قرار میدادند.
در ۱۹۴۰، لهی (گروه استرن) از ایرگون جدا شد. تحت رهبری آبراهام استرن، حتی با آلمان نازی برای اتحاد مذاکره کردند—ترور را وظیفهای الهی میدیدند.
این گروهها برخی از بدنامترین اعمال تروریستی صهیونیستی را انجام دادند. مانند:
بمبگذاری در هتل کینگ دیوید (۱۹۴۶)، که ۹۱ نفر را کشت.
قتلعام دیر یاسین (۱۹۴۸)، که ایرگون و لهی بیش از ۱۰۰ روستایی را کشتند.
ترور مقامات بریتانیایی مانند لرد موین.
قتل میانجی سازمان ملل، برنادت.
بمبگذاریهای متعدد در حیفا، اورشلیم و سراسر فلسطین
اینها گروهها افراد تندرو حاشیهای محکومشده جهانی مثل اسامه بن لادن نبودند—آنها نخستوزیران آینده و سازندگان دولت بودند: مناخم بگین (ایرگون → هرت → لیکود → نخستوزیر)، یتزاک شامیر (لهی → نخستوزیر). حتی داوید بنگورین، از هاگانا، بر کمپینهای تروریستی هماهنگی نظارت داشت که به آوارگی فلسطینیان منجر شد. این ملت با اصول یا آرمانها ساخته نشد. اسرائیل با ترور ساخته شد.
دولت جنگجو: سربازان غیرنظامی، واحد ۸۲۰۰ (موساد جدید دیجیتال/هوش مصنوعی)، و مجتمع نظامی-صنعتی
گول نخورید که آنها فقط از حملههای غافلگیرانه استفاده میکنند. قدرت واقعی اسرائیل در تسلیحات نیست — در کارایی سیستماتیک است.
در جنگ، سرعت همهچیز است. کشورهای دیگر ماهها برای بسیج زمان لازم دارند. اسرائیل سه ساعت! مثلاً درگیری اخیر با ایران: تهران صدها پهپاد و موشک شلیک کرد. اسرائیل اکثرشان را در هوا رهگیری کرد، سپس در چند روز ۳۰۰,۰۰۰ نیروی ذخیره را بسیج کرد.
این شعار نیست—اجراست.
در آمریکا، چنین پاسخی نیاز به کنگره، بحثهای جدی، تیترهای خبری، و احتمالا اعتراضات مدنی دارد. در اسرائیل، یک پیامک: «برای خدمت گزارش بده.» و مردم میآیند. چون در اسرائیل، «سرباز-شهروند» شعار نیست — ساختار اجتماعی است. مردان سه سال، زنان دو سال خدمت میکنند. بعد از آن، تا دهه چهل زندگیتان سالانه برای آموزش به پایگاه برمیگردید. پشتیبانی از ۱۷۰,۰۰۰ سرباز فعال بر عهده بیش از ۶۰۰,۰۰۰ نیروی ذخیره است. به همین خاطر اسرائیل همیشه آماده درگیری است.
مغز محاسبهگر ارتش، واحد ۸۲۰۰ قرار دارد متشکل از نیرویهای نخبه سایبری. نوابغ نوجوان زود انتخاب میشوند، در داده، نظارت و جنگ سایبری آموزش میبینند. پس از خدمت، استارتاپ راه میاندازند، چیپ میسازند، الگوریتم مینویسند. برخی میلیاردرهای فناوری میشوند. نیمی از شرکتهای پیشرو امنیت سایبری جهان ریشه در کهنهسربازان اسرائیلی دارند.
آنها فقط نمیجنگند—سود میکنند.
سیستم گنبد آهنین مثال خوبی است. هر موشک حماس که رهگیری میشود، یک ویدیوی تبلیغاتی است. واشنگتن تماشا میکند و تحت تأثیر قرار میگیرد: «یکی میخواهم.» بعد از آمریکا، اروپا صف میکشد. هند با کیف پرپول میرسد. این جنگ است یا تبلیغات؟ پاسخش سخت است. عملا جنگ و بازاریابی یکی شدهاند. واضح است که جنگها صادرات تسلیحاتی اسرائیل را تغذیه میکند.
در ۲۰۲۴، فروش تجهیزات نظامی اسرائیل به ۱۴.۸ میلیارد دلار رسید، تقریبا در پله چهارم جهان! برای کشوری به این کوچکی، تبدیل به شین/تموی سختافزار نظامی شده است.
به همین دلیل اسرائیل به جنگ اعتیاد دارد: همهاش سود است و ضرری ندارد. هر جنگ قلمروش را گسترش میدهد، خزانهاش را پر میکند و بهعنوان تبلیغ جهانی برای صنعت تسلیحاتش عمل میکند. جنگ پس از جنگ، مجموعه نظامی-صنعتی پررونقی را در اسرائیل به وجود آورده است. این کشور وارد چرخهی پایدار جنگ و سود شده—جنگ تغذیهکننده جنگ—در حلقه بازخورد مثبت از سود و قدرت.
حمایت بیقیدوشرط آمریکا، شبکه سرمایه یهودی، و روایت جهانی طرفدار اسرائیل
البته هیچکدام از اینها بدون حمایت آمریکا کار نمیکند. واشنگتن تمام قد و همهجانبه پشت اسرائیل است. جنگنده اف-۳۵؟ اسرائیل اولین در منطقه بود که آن را گرفت. رادار، دادههای دفاعی—کاملاً مشترک. قانون آمریکا حتی فروش تسلیحات به دیگر کشورهای خاورمیانه را اگر برتری اسرائیل را تهدید کند، ممنوع میکند. پس اسرائیل قدرت میگیرد، دیگران محدود میشوند.
از ۱۹۴۶، کمکهای آمریکا بیش از ۱۵۸ میلیارد دلار بوده. فقط در ۲۰۲۴، ۱۴.۳ میلیارد دلار حمایت اضطراری. و این فقط بخش قابلدید است—سرمایه و حمایت مادی یهودی از والاستریت تا سیلیکونولی را هم اضافه کنید، به همین خاطر شبکه حمایتی اسرائیل عمیق است.
پس وقتی با اسرائیل میجنگی، با ارتش آمریکا، والاستریت، سیتی لندن، رسانههای غربی—تقریباً کل دنیای غرب—میجنگی. به همین دلیل سرنگون کردن اسرائیل خیلی سخت است.
ناکامی و استیصال اسرائیل: در جستجوی دشمنی واقعی
میپرسید: آیا همسایگانش واقعاً هیچ پاسخی ندارند؟ تلاش میکنند—اما ضعیفاند. سوریه رآکتور هستهای ساخت؛ اسرائیل بمبارا کرد. ایران توسعه هستهای را پیش برد؛ اسرائیل دانشمندانش را ترور کرد. عراق به ساخت رآکتور اشاره کرد—اسرائیل هزار کیلومتر پرواز کرد و اوسیراک را نابود کرد. یکییکی همه را نابود میکند، هیچکس تا کنون نتوانسته مؤثر مقابله کند.
این دکترین معروف بگین است: سیاست اقدام پیشدستانه علیه تهدیدات هستهای بالقوه.
بعضیها به سازمان ملل شکایت کردند. اسرائیل سرزنش شد. خوب بعد؟ ماه بعد بمباران بیشتر. این پارادوکس ماجرا این طور حل میشود: گر دولتی حملهای با موفقیت بالا و هزینه کم انجام دهد، چرا ادامه ندهد؟ [جامعه بینالمللی با بیعملی یا حمایت اسرائیل را تشویق میکند.]
اما این را با قدرت اشتباه نگیرید.
دقت و سرعت اسرائیل—نشانههای استیصالاند. به وضعیت کنونی منطقه نگاه کنید. پس از دههها جنگ، فلسطین تسلیم نشده. لبنان سر خم نکرده. ایران سرسخت ایستاده. حالا منطقه از همیشه آشوبناکتر است.
امروز، اسرائیل [به جز ایران،] با دولتها روبهرو نیست—طرف حسابش چریکند: حماس، حزبالله، حوثیها—شبهنظامیانی بدون پرچم یا مرز.
این چریکها مثل مار لغزندهاند — نابود کردنشان غیرممکن است. پس از دههها ناکامی، اسرائیل با کشتار جمعی غیرنظامیان و حملات به کاروانهای امدادی پاسخ میدهد. جهان تماشا میکند و شوکه میشود: «چرا غیرنظامیان؟ چرا امداد بشردوستانه را بمباران میکنید؟» بعد از شکست دکترین بگینِ «ضربه اول»، حالا اسرائیل دکترین جدیدی دارد. به دکترین جدید اسرائیل خوش آمدید: «همه را بکش».
اسرائیل روزبهروز ناامیدتر و مستأصلتر میشود. به همین دلیل اینقدر مشتاق نابودی ایران است. حداقل ایران یک کشور واقعی است. نه چریکهای شبحوار.
در گذشته، هیچ دولتی در جنگ علیه اسرائیل پیروز نشده (مصریها در ایکس ادعا میکنند جنگ یوم کیپور ۱۹۷۳ را بردهاند، همانطور که هندیها ادعا میکنند جنگ اخیر با پاکستان را بردهاند). دشمنان چریکی اسرائیل سازگار میشوند. شلیک میکنند و غیبشان میزند، زیر زمین مخفی میشوند، یکشبه مایلها جابهجا میشوند. یک روز جنگجو، روز بعد فروشنده بستنی جلوی مدرسه.
حملات بیهدف پهپادی اسرائیل تلفات غیرنظامی زیادی به بار میآورد، و هر تصویر به بحران روابط عمومی تبدیل میشود. در این تئاتر بدون برنده، اسرائیل گیر افتاده. حمله کند، محکوم میشود. عقب بکشد، مردم خودش او را ضعیف میخوانند. کل کشور حالا به دکترین «همه را بکش» پایبند است، چون دکترین بگین کار نمیکند.
نتانیاهو میداند حماس غیبش نمیزند. اما تندروها، راست مذهبی، لابی تسلیحاتی — بیوقفه به او فشار میآورند. ضعف نشان دهی، خیابان علیهات برمیخیزد. حمله نکنی، خائن هستی؛ حمله کنی و شکست بخوری، ناکارآمد.
پس اول میزند میکشد. بعداً نگران میشود.
جانور در گوشه: بدون استراتژی خروج
این منطق کنونی اسرائیل است: حتی اگر نتواند ببرد، باید حمله کند. اگر مخفی بمانی، موقتاً در امانی. اگر خودت را نشان دهی، منتظر گلوله باش. این امنیت کوتاهمدت ایجاد میکند—اما چیزی را حل نمیکند.
و بزرگترین جایزه؟ ایران. بههرحال، حماس، حزبالله، حوثیها—همه نیابتیهای ایراناند. ایران را نابود کنی، اسرائیل شاید چند سال آرامش بخرد. این رویاست. شاید، فقط شاید، آمریکا هم بپیوندد.
اما اسرائیل آنقدر که به نظر میرسد قوی نیست. فقط ۵ درصد غذایش را تولید میکند. منابع طبیعیاش تقریباً صفر است. آبیاری قطرهای کمبود شدید آب را پنهان میکند. بخش فناوریاش درخشان است—اما جنگ با اپلیکیشن ساخته نمیشود. تولید ناخالص داخلیاش کمتر از تصور است. قدرت اقتصادی ضعیفی دارد. کمکهای غربی قطع شود، اقتصاد اسرائیل خونریزی میکند.
زندگی برای اسرائیلیهای معمولی؟ راکد. قیمتها بالا، سربازی سنگین، اعتراضات مکرر. پس نه—تسلطش به خاطر شکستناپذیری نیست. میجنگد چون جایی برای عقبنشینی ندارد. این چیزی است که آن را خطرناک میکند: جانوری در گوشه، با چنگالهای بیرونآمده.
و با این حال—فروپاشی نکرده. چرا؟ یک جواب: ساختار. ارتشش مثل ساعت کار میکند. آشوب سیاسی به ارتش لطمه نمیزند. فناوری، تسلیحات، کشاورزی و مالی بهصورت موازی عمل میکنند.
و در سطح جهانی؟ شبکه سرمایه یهودی، از لسآنجلس تا لندن، زوریخ تا سنگاپور، پوشش مالی و رسانهای فراهم میکند. این توطئه نیست—زیرساخت است. به اسرائیل ضربه بزنی، به ریشههایی متصل به سیستمهای جهانی ضربه زدهای. میتواند خونریزی کند—اما نمیشکند.
جنگ کلمات و بیعملی اعراب
بدتر اینکه، اسرائیل جنگ کلمات را هم استادانه مدیریت میکند. هر درگیری با فریادهای مظلومیت، عکسهای کودکان، مدارس ویرانشده شروع میشود. سیانان و بیبیسی روایتهای مظلومنمایی را تقویت میکنند. انتقاد کنی، برچسب یهودستیزی میخوری. فکر میکنی سیاست را نقد میکنی؛ میگویند هویت را هدف گرفتهای.
این جنگ نامتقارن واقعی است—نه فقط در موشکها، بلکه در روایت. اسرائیل شهرت را بمباران میکند و اسمش را دفاع از خود میگذارد. تو اعتراض کنی، به تو وصله تروریست میچسبانند.
چرا کشورهای عرب متحد نمیشوند و تلافی نمیکنند؟ تلاش کردهاند—شش بار. هر شش بار را باختند.
کشورهای عرب شش بار به اسرائیل حمله کردند—۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۶۷–۷۰، ۱۹۷۳، و ۱۹۸۲—و هر جنگ با شکست پایان یافت.
امروز، این دولتها تکهتکهاند، به هم بیاعتمادند، درگیر آشوبهای داخلی هستند. مصر، عربستان، سوریه، عراق، لبنان—همه مشکلات داخلی دارند؛ نمیتوانند متحد شوند. فقط ایران تهدید جدی باقی مانده—اما آن هم عمدتاً از طریق نیابتیها اقدام میکند.
اسرائیل شرط میبندد که اگر بتواند شبکه ایران را نابود کند، آرامش طولانیتری به دست میآورد.
مصر از اخوانالمسلمین میترسد. عربستان از گسترش شیعه. سوریه در جنگ داخلی غرق است. عراق ویران است. لبنان نمیتواند خودش را اداره کند. فقط ایران میخواهد بجنگد — اما تا حالا، فقط از طریق نیابتیهایی که قبلا وجود داشتند.
این بار، اسرائیل خط قرمز را رد کرد، و ایران برای غرور، اگر نه چیز دیگر، تلافی کرد. اما هیچکس دیگر نمیخواهد وارد این معرکه شود. پس اسرائیل به پیروزی ادامه میدهد — نبردهای کوچک، موفقیتهای کوچک. چند حمله، چند محکومیت، و ماه بعد دوباره شروع میشود.
فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، بیپرده میگوید: «اسرائیل این کار کثیف [جنگ با ایران] را برای همه ما انجام میدهد.»
نتیجهگیری: چرا شکست دادن اسرائیل اینقدر سخت است
به این سؤال برگردیم: چرا شکست دادن اسرائیل اینقدر سخت است؟
نه به خاطر قدرتش—بلکه به خاطر ترسش از باختن.
از تروما زاده شد، در محاصره سخت شد. ملتی که زود یاد گرفت مثل یک جوجهتیغی در گوشه بجنگد—تیز، کوچک، و همیشه فعال. میجنگد چون راه خروجی ندارد. گزینه دیگری ندارد.
فقط وحشت، پنهان در دقت و بیرحمی.
مثل مزدوری که در اتاقی قفلشده، از هر طرف محاصرهشده، سعی میکند دیوار را بشکند—پیش از آنکه دیوار او را در خود ببلعد.
برخی میگویند اسرائیل بدون غرب هیچ است.
بدون تسلیحات، دلارها و پوشش سازمان ملل آمریکا فرو میپاشد.
اینکه روی قدرت قرضی زنده است، مثل انگلی که به امپراتوری رو به مرگ چسبیده.
اما این فقط نیمی از داستان است.
اسرائیل فقط یک کشور نیست. تبلور یک پروژه است—جهانی، قدرتمند و بیرحم. یک مستعمره مهاجر با سلاحهای هستهای. ماشین جنگی دائمی پیچیدهشده در زبان تروما.
تنها نمیایستد، چون هیچوقت قرار نبود تنها باشد.
در اتاقهای هیئتمدیره نیویورک، استودیوهای هالیوود، اتاقهای تحریریه لندن، صندوقهای انتخاباتی واشنگتن ریشه دوانده.
نه فقط با کمک خارجی، بلکه با تسلط بر روایت زنده میماند. در این روایتها، جنایت را تبدیل میکنند به دفاع از خود. مفاهیم این طور عوض میشوند: تبدیل محاصره به اقدام امنیتی. گرسنگی دادن یک ملت و تظاهر به ایجاد امنیت، سرکوب مبارزان [آزادی] در قالب مبارزه با تروریسم. میگویند تروریستها را تا مرگ گرسنگی میدهند.
اسرائیل پیشدژ است—اما نه فقط برای منافع غرب. همچنین پیشتابی از نخبگان فراملی قدرتمند، مسلط به مالی، رسانه، و جنگ حقوقی. دولتی گسترده که مرزهایش جغرافیایی نیست، بلکه نهادی است.
پس نه—اسرائیل بدون غرب هیچ نیست. اسرائیل خود غرب است—در خالصترین، مستأصلترین، و فریبکارانهترین شکلش. آینهای از خشونتش، ریاکاریاش، و ارادهاش برای تسلط.
زمینه آزمایشی برای بهرهبرداری از تسلیحات و روایت به موازات هم. هر حمله به غزه یک بیانیه مطبوعاتی است. هر رهگیری گنبد آهنین، یک نمایشگاه تسلیحاتی. دستکم گرفتن اسرائیل، دستکم گرفتن سیستمی است که آن را ساخته، نگهداری و بهرهبرداری میکند — نه با وجود جنایاتش، بلکه به خاطر آنها.
اسرائیل پرتره دوریان گری است که در زیرشیروانی غرب آویزان است. در حالی که اروپا خود را با روکشهای لیبرال و لفاظیهای حقوق بشری بازسازی کرده، خشونت، سلب مالکیت، و سلسلهمراتب نژادی عصر استعماریاش ناپدید نشد— فقط برونسپاری شد، حفظ شد، و در اسرائیل تجسم یافته است. وحشیگری که زمانی برای نابودی بومیان آمریکا، به بردگی گرفتن میلیونها نفر در آفریقا، و تجزیه خاورمیانه استفاده شد، در پروژه صهیونیستی زندگی دوباره یافت. اسرائیل ظرفی شد برای گذشته حلنشده غرب — تداوم عادات امپریالیستی زیر نقاب دموکراسی مدرن.
مطلبی دیگر از این انتشارات
سودای قدرت و دروغ خدمت
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیت الله سبحانی در قامت شهرساز
مطلبی دیگر از این انتشارات
سیاستهای ازدواج و خانواده: چه کسی مسئول است