مزایا و معنای فحش به عنوان یک عمل سیاسی

در اعتراضات پس از فوت مهسا امینی در برخی تجمعات معترضین از برخی الفاظ و عبارات استفاده می‌کنند که در عرف و ادبیات ما رکیک محسوب می‌شود، هر چند این سیاق اعتراض و شعار مورد تایید نیست اما سوال اساسی این است چرا نسل دهه هشتادی معترض به این ادبیات رسیده است؟

فحش در سپهر سیاسی زمانه

دونالد ترامپ در رختکن به دوستش گفت: «لای پاشون را که بگیری هر کاری می‌تونی بکنی.» این طرز صحبت از کاندید ریاست جمهوری شوکه کننده است. اینقدر وقیح! به هر کس لقبی داد: هیلاری بدکاره، جوی خوابالو، جو چینی، تد دروغگو، مایکل کوچولو، برنی دیوونه. اینقدر لیست بلند بالا شده که صفحه‌ای دی ویکی پدیا برایش درست کرده‌اند.

Trump: Grab 'em by the pussy. You can do anything.

هیچ سیاستمداری در تاریخ آمریکا این طور عامیانه نیش و کنایه نمی‌زد. دموکرات‌ها فکر می‌کردند این پاشنه آشیل ترامپ باشد اما همه چیز برعکس شد. با همان ادبیات تند و زننده ترامپ رئيس جمهور شد. فحش نمادی از صداقت و زرنگی ترامپ قلمداد شد.

مشابه ترامپ، در ایران هم محمود احمدی‌نژاد از ادبیات زشتی استفاده می‌کرد. آن ممه را لولو برد. آب را بریز همان جا که می‌سوزه. یا مثلا، «گوجه را سرکوچه ما بخرید.» این جمله از صد فحش بدتر است. مگر همه می‌توانند آنجا بروند؟ مغالطات و دروغ‌های رئیس جمهور ویرانگر و سخت بودند تا آنجا که مخالفان خسته به فحش متوسل می‌شدند. ساختن جوک و فحش دادن آخرین سنگرهای روحی روانی مقاومت بود.

شاید باور نکنید اما چند روز پیش نتیجه یک تحقیق جدید در ژورنال بین‌المللی زبان‌شناسی Lingua منتشر شده که اثرات مثبت فحاشی را نشان می‌دهد! محققان می‌گویند این کار باعث افزایش خوشحالی، توانایی‌ جسمی و مقاومت در برابر درد می‌شود. لینک مطلب

رواج فحش در میان نوجوانان

جدای از نوع تربیت، تاثیر شبکه‌های اجتماعی، دسترسی راحت این نسل به فیلم های خارجی که منجر به تغییر ادبیات محاوره‌ای در بین دهه هشتادی‌ها شده است. در چند سال تتلو استفاده از کلمات رکیک را رایج کرد. محبوبیت تتلو از میزان بازدید یوتیوب و پر شدن سالن کنسرت بسنجید. مردم برای دیدن تتلو، پول، انرژی و زمان می‌گذارند. طبعا از او هم الگو می‌گیرند و در مواردی تحسین‌ش می‌کنند.

تتلو برای گرفتن حقش فحش می‌دهد. منطقش این است که همیشه نباید خوب بود؛ گاهی جلوی آدم‌های کثیف، باید چرک باشی تا بتوانی حقت را بگیری. نیمه شیطانی آدم‌ها برای همین روزهاست.

حافظه تاریخی ایرانی‌ها

این نسل تجربه پدران خود را پیش رو دارد. پدران این نسل اکثرا متولدین دهه ۵۰ و بعضا دهه ۶۰ هستند نسلی که چند بار سعی کرد از طریق قانونی مثل انتخابات های سال ۷۶ و‌ ۹۲ و یا اعتراضات خیابانی بدون خشونت مثل سال ۸۸ مطالبه خود را محقق کند اما هر بار با مقاومت جدی حاکمیت روبرو شد.

نسلی که برای شنیده شدن جان می‌دهد
نسلی که برای شنیده شدن جان می‌دهد


نسل قبل احترام و ادب خاتمی را می‌ستودند. ظاهر شکیل و مرتبی داشت. لقبش داده بودند: «مردی با عبای شکلاتی» «سید خندان». این روزها می‌گویند: «ترسویی با لباس قهوه‌ای».

نسلی که با ادبیات قانون اساسی خواستار آزادی مطبوعات و محدود شدن نظارت استصوابی بود، نسلی که با دغدغه توسعه کشور می‌خواست سیاست خارجه در جهت تعامل با دنیا قرار گیرد، نسلی که به حسن روحانی برآمده از دل جامعه روحانیت مبارز اعتماد کرد تا عقلانیت در کشور حکمفرما شود، نسلی که در ۲۵ خرداد راهپیمایی سکوت کرد، نسلی که میخواست به صرف ایرانی بودن بتواند در سرنوشت خودش نقش آفرینی کند. این نسل مرتب شکست خورد تا بفهمد تعامل به این شکل پیش نمی‌رود.

خاتمی بعد از شکست جدی اقتصادی روحانی، مرد. در دولت روحانی دلار به یکباره چندین برابر شد. در بورس سر مردم کلاه گذاشتند. منابع آبی و هوا بیش از گذشته تخریب شد. و مهم‌تر از همه، هیچگاه صدای مردم که هیچ، صدای نخبگان و کارشناسان هم شنیده نشد.

هیچ‌گاه ساختار حاکمیت این اعتراضات و صداها را به رسمیت که نشناخت هیچ، بلکه برای افرادی که این مطالبات مسالمت جویانه و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و منطبق با قانون اساسی را پیگیری میکردند به انواع روش‌ها تنبیه و مجازات نمود.

ایستادن روی بلندی و روسری سپید نشان دادن: عملی نمادین برای ابراز خود
ایستادن روی بلندی و روسری سپید نشان دادن: عملی نمادین برای ابراز خود

این نسل فرصت‌های زیادی را برای حکومت ایجاد کرد تا صدایش را بشنوند. از جمله آن‌ها دختران انقلاب بودند که به صورت نمادین روسری‌های سپید نشان می‌دادند. اعتراضی نمادین و مسالمت‌آمیز.

راه نسل جوان برای حل مشکلات

شکست‌های قبلی، آیینه عبرت فرزندان هستند. امروز نسلی برآمده که اعتدال و آرام را مقبول نمی‌داند. این نسل مشخصات دیگری دارد؛ زبان خودش را دارد، مثل پدران و مادران خود اهل محاسبات عقلانی نیست. از نوستالژی‌های دهه ۶۰ و ایثارگری‌های جامعه متاثر نیست. مهم‌تر از همه از بدو تولد در خانواده‌ای معترض ولی مسالمت‌جو رشد یافته است. آنها بر اثر مجموعه‌ای از سرخوردگی‌ها و فشارهای روانی فحاشی می‌کند.

آن‌ها فحش می‌دهند تا صدایشان شنیده شود. فحش می‌دهند تا اثباتی بر وجودشان باشد. فحش بازتاب شدت فشار و درماندگی‌ست. این طور خشم انباشته آزاد می‌شود.
محمدرضا شاه در آخرین روزهای حکومتش گفت: «مردم من صدای شما را شنیدم». زمانی شنید که دیر شده بود.

فحش این نوجوان قطعا مذموم است اما او معلول و پرورش یافته یک فضای سیاسی و اجتماعی است که او را اینگونه تربیت کرده است. از قضا یکی از مهمترین دلایل این فضا، اشتباه حاکمیت در عدم توجه به خواسته پدرانش است. اگر صدای اعتراض پدران را شنیده بودید، امروز با فحاشی فرزندانشان روبرو نبودید! ای کاش پیش از آن که دیر شود این فحش‌ها شنیده شوند.