به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
تورم سهمش را میگیرد، ناگفته و نانوشته
شما با چاقوی تورم هر ملتی را نابود میکنی. تورم از قحطی مصنوعی استالین به مراتب خطرناکتر است. استالین سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ قطحی گستردهای را در منطقه اوکراین به وجود آورد که به مرگ ۲٫۲ تا ۱۰ میلیون اوکراینی منجر شد. مردند چون نان برای خوردن نداشتند؛ به بدترین شکل ممکن مردند چون استالین میخواست طبقه متوسط و مولد آن منطقه را نابود کند. همین قدر خشن و عریان!
قحطی، سیل، جنگ سریع و پرسروصدا میکشند؛ تورم آرام و ذره ذره تحلیل میبرد.
تورم پوک میکند
تورم از قحطی مصنوعی اوکراین، هولودومور، قویتر است چون آدمهای بیشتری را پایین میکشد. اگر سالانه ۱۰ درصد قدرت خرید کم شود در طول ۱۰ سال سفره مردم یک سوم میشود. یعنی یک کارگر باید ۳ برابر کار کند تا به حقوق مشابه برسد. ۳ برابر بیشتر! طبعا باید هزینهها را کم کرد؛ کتاب، آموزش و سلامتی در خط مقدمند. تورم در طولانی مدت آدمها را از درون فقیر میکند. کار بیشتر، مطالعه کمتر و از نظر جسمی ضعیفتر.
تورم ضعیفها را بیشتر متاثر میکند. بازنشستهها، زنان میانسال و هر کسی که توان کار نداشته باشد معنای گرانی را بهتر لمس میکنند. برای نیازمندان کمیته امداد درست کردهاند که از گرسنگی نمیرند. این وضعیت مملکتداری نیست.
نیازی به توپ و تانک نیست، تورم غنی را غنیتر و ضعیف را ضعیفتر میکند. یک تیر و دو نشان.
تورم امتیاز طبقات بالاست
هرچقدر دارایی بیشتر، افزایش سرمایه بیشتر. مایهدارها میگردند ببینند بین زمین، طلا، دلار یا سایر داراییها کدام افزایش بهتری تجربه میکنند. اگر مالمردهای هم جایی ببینند که چه بهتر. افزایش مال شبیه معادلات ریاضیست. عدد یک به توان میرسد. کمتر از یک که بتوان برسد کوچکتر و کوچکتر میشود. بیش از یک که بتوان برسد رشدهای آنچنانی را تجربه میکند.
با این وضعیت هر چقدر زودتر کسی به مال و منالی برسد وضعیت بهتری را تجربه میکند. یعنی منِ جوانِ قدرت خرید حقوق اول ماه و آخر ماهم فرق دارد. حالا تاخیرهای چند ماهه شرکت به کنار.
در کل که در یک جامعه متورم همه بازندهاند؛ چون کم شدن قدرت خرید به ضرر تولیدکننده هم هست؛ اما کسی که وام تپل گرفته و سکه و زمین خریده انداخته گوشهای، او برنده است.
تورم شکاف اجتماعی را زیاد میکند.
طبقات بالا منظورم قدیمیترها هم میشود. یک جوان که تازه وارد بازار شده، میخواهد سرپناه فراهم کند، تشکیل زندگی بدهد، شرایط سختتری را تجربه میکند تا یک فرد جاافتاده؛ من هنگام رانندگی ناخواسته به این فکر میکنم اگر آسیبی به یکی از ماشینهای میلیاردی اطرافم بخورد چه میشود؟ من آن پول را چطور و از کجا باید بیاورم؟ سال ۹۸ یک دوچرخهسوار پَرَش به آینه ماشین پرایدم گرفت و پوستهِ آینه کنده شد. یک عدد کمی گرفتم و دوچرخهسوار رفت. هزینه آینه بغل به من فشار نمیآورد. اما حالا هزینه آینه بغل ۲۰۶ برایم عددیست. ماشینم ظاهرا بهتر شده اما توانایی من کمتر شده. فقیرتر شدهام. ازین طرف باید خدا را شکر کنم که ماشینم را خریدم وگرنه این روزها باید هزینه به مراتب بیشتری را میدادم.
حروم اون ماشینیه که آینه بغلش پول دیه خون ما سه تاست. (حمید فرخ نژاد - گشت ارشاد)
خشک و تر باهم میسوزند
برای حفظ نظم اجتماعی دولتها مالیات قشرهای آسیبپذیر را میبخشند. منصفانه و منطقیست. مالیات به طور پلکانی با افزایش درآمد زیاد میشود. اما ترکش تورم بدون استثنا به همه میخورد. مثل ارزش افزوده که فرقی نمیکند چه جایگاهی داشته باشی یا چه چیزی خرید میکنی،
پول بادآورده
کفگیر دولت که به کف دیگ بخورد، بانک مرکزی پول چاپ میکند. پایه پولی بالا میرود، ارزش پول کم میشود. یعنی دولت یواشکی مقداری از اموال من را صاحب شده است. نوش جانش؛ حالا چه خدماتی ارائه میدهد؟
مسیر تورم مثل مالیات روشن و دقیق نیست. مالیات موازنه بین درآمد و هزینه هست؛ تورم شبیه پول بادآورده یا صدقه است. صاحب ندارد که کسی بازخواست شود. دولت از کیسه ملت به نانخورهایش میبخشد. با این پول نهادهای عمومی سراغ انضباط مالی یا بهینه کردن فرایندها نمیروند.
مالیاتی که دولت به طور مستقیم و شفاف میگیرد حساب کتاب دارد، باید حساب پس بدهد؛ اما تورم، دولت اصلا مالیاتی نگرفته که بخواهد چیزی پس بدهد! 😒
زندگی پیوسته بجاست
نقل است شاه میخواست با عمهاش بخوابد اما علما گفتند نمیتوانی. «از نظر اخلاقی و شرعی روا نیست.» مدتی بعد او گفت «من کردم و شد.» این شوخی عامیانه شرح حال ماست؛ از نظر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مگر میشود ملتی چند دهه با تورم بالا زندگی کند؟ بله ما زندگی کردیم و شد؛
اما به چه بهایی؟
ما همین که زندهایم هنر کردهایم.
اما این تکاپو و حرارت در یک شیب سقوط است.
تورم پیوسته و بیرحمانه سهمش را از همه میگیرد و به دولت تقدیم میکند.
* قحطی بزرگ اوکراین به هولودومور شناخته میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معجزه ۳۰۰ هزار تومانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی از پس تمامی سیاهیها راهش را به آغوش ما باز میکند از نیلوفر حامدی
مطلبی دیگر از این انتشارات
همافزایی اشتباهات کوچک به فاجعههای بزرگ ختم میشود