رقص با شیطان

احتمالا تا جایی با هم هم‌عقیده باشیم که آثار هنری‌ای که در رسانه‌های مختلف، داخلی یا خارجی، تبلیغ می‌شوند، از ویژگی‌ای مشابه برخوردارند. البته که نمی‌توان در مورد هیچ اثر هنری‌ای نظری قطعی داد، اما می‌توان با تقریب خوبی ادعا کرد که آثار هنری محبوب رسانه‌های جریان اصلی در ایده‌ی تبلیغ لایف‌استایلی مشخص هم‌سو و هم‌راستا هستند. رپ نیز به عنوان یکی از مدیوم‌های هنری، از این قاعده مستثنا نیست.

چه اسم رپ‌کن‌های ایرانی را مرور کنیم و چه به سراغ رپرهای خارجی برویم، می‌بینیم محبوب‌ترین‌هایشان کسانی هستند که از نوع خاصی از سبک زندگی صحبت می‌کنند. هر کدام به نحوی موضوع رپشان را به گونه‌ای می‌چینند که حول مسائلی مثل پول، قدرت، مهمانی، مواد مخدر، الکل و... بچرخند. مخاطب هم، چه مخاطبی که در این سبک زندگی با رپر مشترک است و چه کسی که هیچ ارتباطی با این نوع از زندگی ندارد، تکست این آثار را در پوشش بیت‌های جذاب و البته جذابیت موضوع خود تکست، با خیال راحت می‌پذیرد. احتمالا با من موافق باشید که اسامی‌ای مثل زدبازی، پیشرو، پایدار، Drake، Travis Scott از اسامی افرادی مثل علی سورنا، رض، صفیر و Immortal Technique بیشتر شنیده شده‌اند. (برای اینکه این تفاوت را کمی با هم از لحاظ آماری مرور کنیم می‌توانیم به سراغ تعداد دفعات پخش شدن آهنگ‌های زدبازی و علی سورنا برویم. علی سورنا ۷۵۳۶ شنونده‌ی ماهانه دارد و زد بازی ۴۰۷۳۵.)

شاید دلیل اصلی این پذیرش این باشد که رپ‌های جریان اصلی، هیچ‌جایی از هیچ‌کسی را به چالش نمی‌کشند. نه مخاطب‌هایشان را و نه قدرت و مناسباتش را. البته که بسیاری از افراد آهنگ‌ها را صرفا جهت گذران وقت و از بین بردن سکوت گوش می‌دهند. طبیعی است که این افراد اشتیاقی به شنیدن حرف‌های چالش‌برانگیز نداشته باشند.

در سوی دیگر این جریان، جریان زیرزمینی قرار دارد؛ هویت اصلی این جریان از مخالفتش با هرچیزی که در جریان اصلی قرار می‌گیرد شکل می‌گیرد. هنر زیرزمینی و در اینجا رپ زیرزمینی، از عمد نقاطی از باورها، عقاید، دیدگاه‌ها و قدرت‌ها را مورد هدف قرار می‌دهد که باعث ایجاد یک خراش یا ترک در بدنه‌ی اصلی و روایت غالب از هنر بشود.

همه‌ی این‌ها را گفتم تا در مورد قطعه‌ی Dance with the Devil از Immortal Technique صحبت کنم. قطعه‌ای که در سال ۲۰۰۱ منتشر شده است و پایش را از قواعد کلیشه‌ای رپ و به طور کلی موسیقی رپ فراتر گذاشته است.


از اینجا به بعد آهنگ برایتان اسپویل می‌شود. اگر مایلید ابتدا آهنگ را گوش بدهید و بعد به سراغ این متن بیایید. (این قطعه از خشونت کلامی، جنسی و فیزیکی پر است. تصمیم اینکه مناسب شما هست یا نه به عهده‌ی خودتان.)




ایمورتال تکنیک در این قطعه صرفا یک راوی نیست. یعنی ابتدا نقش راوی را بازی می‌کند؛ اما در انتها خودش را به عنوان یکی از افراد حاضر در صحنه معرفی می‌کند. راوی داستان به ما ویلیام را معرفی می‌کند که در دنیای غریب سیاه‌پوست‌های رویاپرداز ثروت‌های میلیون دلاری زندگی می‌کند. ویلیام/بیلی، در رویاهایش با ستاره‌های هالیوودی می‌خوابد و کوکائین مصرف می‌کند. می‌خواهد تبدیل به مریض‌ترین خیابان‌گردی شود که جهان به خودش دیده‌است. بیلی فقط سیزده سال دارد، پدر ندارد و مادرش احتمالا نبود مفیدتری از بودن دارد.

ایمورتال تکنیک در این قطعه به کسی باج نمی‌دهد. دلتان برای سیاه‌پوست‌ها می‌سوزد؟ کاش در مورد بیلی رپ نمی‌کرد تا دلتان نمی‌شکست؟ عذرخواهم ولی دنیا به قشنگی‌ای که می‌گویند یا بهتر بگویم، گفته می‌شد نیست (نوشته‌ی هژیر با عنوان نمی‌تونم نفس بکشم را بخوانید.). بیلی حالا رقصش با شیطان را شروع کرده. دزدی می‌کند، مواد می‌فروشد و چشم‌چرانی می‌کند. اما این‌ها کافی نیست. بیلی برای رسیدن به رویاهایش باید کاری واقعی انجام دهد و برای شروع چه کاری بهتر از تجاوز به یک عابر پیاده؟

بس است؟ اذیت می‌شوید؟ باز هم عذرخواهم. ولی رپ ایمورتال تکنیک قرار نیست دست از سرتان بردارد. قرار است دست در دست هم تا نهایت کثافت برویم. بیلی با برادران جدیدش در ساعت ۲:۴۵ دقیقه بامداد جمعه قرار می‌گذارد. به زنی که ۳ بامداد از محل کار برمی‌گردد برمی‌خورند. در تاریکی لباسش را روی سرش می‌کشند و با زور او را روی زمین می‌اندازند. بیلی باید خودی نشان دهد. زن را با موهایش بلند می‌کند و از پله‌های ساختمانی خالی بالا می‌برد. زن تقلا می‌کند. باید خفه‌اش کنند. برای خفه کردنش بیلی روی زن می‌پرد تا آرواره‌اش بشکند. لگدش می‌زنند تا دنده‌هایش بشکند. زن بی‌صدا گریه می‌کند. حالا وقت عمل است. برادران به نوبت به سراغ زن می‌روند. نوبت امتحان نهایی بیلی می‌رسد. باید زن را که شاهد تجاوز دیگران به خودش بوده است را بکشد.

بیلی با این بهانه که زن عملا مرده است خودش را قانع می‌کند تا از رقص با شیطان عقب ننشیند. قبل از شلیک، بیلی لباس زن را از روی صورتش کنار می‌زند. ویلیام با مادر خودش روبرو می‌شود و راهی جز پایین پریدن ندارد. می‌پرد.



راوی (احتمالا) برای اینکه نشان دهد این قصه، قصه‌ای جدید و استثنائی نیست،‌ خودش را نیز به عنوان یکی از کسانی که به مادر ویلیام/بیلی تجاوز کرده است معرفی می‌کند.

حتما بهتر از من می‌دانید که تنوع موضوعات رپ چقدر است. این نوشته را نوشتم که با خودم مرور کنم الزاما هرچیزی که جریان اصلی به خورد ما می‌دهد، چیز مناسبی نیست و چه بسا جریان اصلی به هر دلیلی سعی می‌کند ما را از چیزهای مناسب دور کند تا بتواند به کارهای خودش برسد. ایمورتال تکنیک در این قطعه با Old Schoolترین فلوی ممکن، داستانی را برای ما روایت می‌کند که احتمالا باعث می‌شود چند شبی را نتوانیم راحت بخوابیم.