میشه گفت توسعهدهنده!
پسماند ذهنی
دو هفته پیش خواندن کتاب کار عمیق را شروع کردم و چون جذاب بود یک هفتهای خواندمش، کتاب فوقالعادست مخصوصاً واسه ماهایی که به نوعی کارگران دانشی محسوب میشیم یعنی در طول روز باید با ذهنی آزاد و آروم کارهایی از جنس نوآوری داشته باشیم، مثلاً این تیکه کد رو چطور بنویسم که اصول SOLID رو رعایت کنه و یا چطور میتوانم از render شدن بیمورد فلان کامپوننت ریاکت جلوگیری کنم? در این کتاب به مفهومی به نام پسماند ذهنی اشاره شد که واسم خیلی جالب بود چرا که در زندگی روزمره بارها بهش رسیده بودم، در این پست میخواهم پسماند ذهنی را در قالب یک مثال توضیح بدهم و بعد از آن، از یک سری راه حل کاربری صحبت کنیم تا بتوانیم پسماند ذهنی رو به نحو بهتری مدیریت کنیم.
پسماند ؟ زباله؟
به نظر یکی از بهترین تشبیهات ذهن انسان میتونه تخته وایتبرد باشه ?
شما اول صبح از خواب بیدار میشید صبحانه میخورید و احتمالاً در این حین مثل من با گوشی یه چرخی میزنید در تلگرام و شبکههای اجتماعی، بعد از اون میرین سرکار و در اولین قدم لیست وظایفتون رو چک میکنید و با صدای بلند درونی میگین فلان تسک و فلان تسک رو باید انجام بدم، بریم به سراغشون. (امیدوارم که همیشه با انرژی روز رو شروع کنید) ?
حالا بیاین در همین عادت روزانهی صبح دو سناریو متفاوتی را بررسی کنیم، اول روز توییتر رو باز میکنید اتفاقات خوبی افتاده (احتمال این موضوع در این چند ماهه تقریباً صفر بوده) بعد یه توییتی که دیشب گذاشته بودین حسابی لایک گرفته و یه عالمه از دوستان هم تشکر کردن و غیره، از اون طرف تلگرام رو باز میکنید میبینید که یک دوست صمیمی گفته عصر بریم پیادهروی ?( به به چی از این بهتر ) یه سری دوپامین واقعی میگیریم و با انرژی بالا میریم سراغ تسکهای روزانه.
فردای آن روز شما صبح توییتر رو باز میکنید یه سری توییت از اتفاقات بد جامعه میخوانید، در لحظه اعصابتون خورد میشه، یه سریش رو لایک و ریتوییت میزنید، خودتان دربارهاش توییت میکنید و بعد میرین سراغ تسکهای روزانه، در اون حالت صد در صد با سطح انرژی پایینتر و ذهنی خستهتر کارتون رو شروع میکنید و بعد در مواقع استراحت نیز توییتر رو چک میکنید چرا که توییت کردین و میخواین واکنش بقیه رو ببینید!
حالا بیاین بریم سراغ تشبیه ذهنمون به تخته وایتبرد، در حالت ایدهآل شما اول صبح با ذهنی به قول معروف Sharp از خواب پا میشین، دائماً اطلاعاتی را به سوی آن شلیک میکنید، در ظاهر فکر میکنید تاثیر خاصی نداره ولی در عمل دارین روی اون تخته وایتبرد تقریباً خالی و سفید، اول صبح حسابی مینویسید و بعد با نیروی اراده که محدود نیز هست پاک میکنید، در این بین ممکنه یه سری از اطلاعات با ماژیک معمولی روی تخته نوشته بشن و پاک کردن اون حتی با صرف نیروی اراده به سادگی امکان پذیر نباشد و تا پایان روز روی تختهی ما باقی بماند. در عمل به اثر به جای مانده از آن ماژیکها میگیم پسماند ذهنی، که در ذهن ما بوجود آماده و عملکرد ذهنی ما را از حالت ایدهآل خارج میکند. حالا چرا بهش میگیم پسماند چون در بیشتر مواقع فکر کردن بهش خوشایند نیست و درگیری ذهنی که ایجاد کردهاند باعث میشود نتوانیم با تمام قوای خود روی مطلبی تمرکز کنیم و در نتیجه کارایی ما را به سرعت تحت تاثیر قرار میدهد.
اگه یکم به زندگی روزمره خومان فکر کنیم مثالهای زیادی شبیه به موردی که گفتیم پیدا میکنید، به عنوان مثال شما اول روز سر موضوعی با همکارتان بحث میکنید و تا آخر روز درگیری ذهنی برایتان ایجاد میشود یا درگیر مسائل احساسی میشوید و قسمت بزرگی از آن تخته سفید را از دست میدهید.
آیا راه حلی داره ؟
بله، ولی نه به صورت جامع، ما نمیتوانیم از بوجود آمدن خیلی از پسماندهای ذهنی خود جلوگیری کنیم، مثلاً شما عاشق رفتار و افکار یه نفر میشوید یا به صورت موقت مشکل شخصی/خانوادگی پیدا میکنید که قسمت بزرگی از ذهنتان رو درگیر میکند، قطعاً برای چنین موضوعاتی ارائه راه حل سخته و در بیشتر مواقع زمان، بهترین راه حل ممکن هستش. اگه از چنین مواردی چشم پوشی کنیم، سهم زیادی از پسماند ذهنی توسط عادات روزنامه ما تولید میشوند که در ادامه راهحلهایی برای جلوگیری از این موارد ارائه میدهیم.
عادتهایی که میتواند پسماند ذهنی ما را کاهش بدهد ?
این قسمت یکم حالت نصیحت وار به خودش میگیره، خودم اولین کسی هستم که باید به این موارد عمل کنه ?
- یک ساعت اول صبح و یک ساعت آخر شب از شبکههای اجتماعی فاصله بگیرید، به شخصه بهش رسیدم که اگه اول روز توییتر چک کنم در طول روز بیشتر وسوسه میشوم که باز برم سراغ توییتر، خیلی تاثیر گذاره، حتماً یک هفتهای امتحانش کنید.
- برای صبح یک روتین متداول تعریف کنید، مثلاً میتوانید تختتان رو مرتب کنید یا چند صفحهای کتاب بخوانید. انجام دادن این روتین برای ذهن شما الگویی تعریف میکند که باعث میشه به موارد کم اهمیت پراکنده کمتر فکر کنید که نتیجهی اون میشه کاهش تولید پسماند ذهنی.
- قبل از اینکه ذهنتان خسته بشود به خودتان استراحت بدین، خیلی وقتها بدون استراحت ساعتها حتی از صندلی خودمان تکان نمیخوریم تا یک مسئلهای را حل کنیم، و بعد از اون با ذهنی کاملاً خسته مواجه میشویم که فقط قادر است کارهای سطحی، مثل نوشتن داکیومنت انجام دهد، در این حالت بازیابی ذهن، زمانی طولانی میطلب که معمولاً در حین استراحت یک سری پسماند ذهنی جدید نیز اضافه میشود.
- از تکنیک پومودورو برای کار و استراحت استفاده کنید، شاید در اولین اقدام ۲۵ دقیقه تمرکز بدون حواسپرتی ماموریتی ناممکن به نظر برسد ولی تمرین چنین روشی میتواند بسیار لذت بخش باشد، بعد از هر ۲۵ دقیقه خود را ملزم به استراحت کنید حتی اگر وسط کد نوشتن باشید! باور کنید بعد از زمان استراحت راهحلهایی به مراتب بهتر به ذهنتان خواهد رسید چرا که ناخودآگاه شما که به تمام تجربه و اطلاعات شما دسترسی داره خیلی اتوماتیک وار فعال میشود و به احتمال خیلی زیاد راهحل مناسبی را پیدا خواهد کرد.
- سعی کنید در زمان استراحت ذهتان را آزاد کنید و به هیچ چیزی فکر نکنید حتی به هیچ، مطمئناً خیلی سخته ولی میشه امتحان کرد و نتیجه خوبی گرفت، اگه شما در زمان استراحت کوتاه (در تکنیک پومودورو ۵ دقیقه) توییتر چک کنید باز یک سری پسماند ذهنی برایتان ایجاد میشود و در عمل ذهن شما استراحتی نکرده است ولی اگه ذهنتان را آزاد کنید مثلاً ۵ دقیقه از صندلی خودتان بلند بشید یکم حرکات نرمشی برای مچ دست بکنید و به بیرون و یا سقف نگاه کنید?
- قبل از شروع کار اگر پسماند ذهنی دارید آنها را در یک جای امن بنویسید، خیلی از ماها ممکنه درگیرهایی ذهنی/احساسی/شخص/خانوادگی داشته باشیم که دائماً افکار مرتبط با آن روی ذهنمان رژه میرن، مطمئناً مقابله با آنها تقریباً ناممکن است، برای کاهش این پسماندهای ذهنی میتوانید به صورت تیتر وار روی کاغذ و یا Dropbox Paper بنویسید و جلوی هر کدام نیز بنویسید که شما در قبال آن موضوع چه کاری میتوانید انجام بدهید، یعنی وضعیت موضوع و مسئولیت شما بابت آن را بنویسید. این طوری درصد زیادی از این پسماند ذهنی را یک جایی تخلیه کردین و گفتین به خودتان که در وقت مناسب بهت رسیدگی میکنم، الان وقت کار هستش و من رو تنها بگذار ?
- قبل شروع کار و یا هر سیکل پومودورو یک روتین کوچک و به یاد ماندنی ایجاد کنید، این به شما کمک میکنه که در دراز مدت الگوی شروع کار در مغز ایجاد بشود و ذهن شما آمادهتر کار را شروع میکنه، مثلاً با خودتان میگین "بریم که بریم" یا یه بشکن بزنید و کار رو شروع کنید.
- بعد از اتمام کار یک فرصت کوتاهی را بگذارید برای گزارش نویسی و اینکه چه کارهایی باید برای فردا انجام بدهید، با این کار کمک میکنید که پرونده آن تسکها تا روز بعدی در ذهنتان بسته بشود و دیگر بعد از ساعت کاری به آن فکر نکنید، این طوری فردا با ذهنی آزاد به سراغ کارها میروید در عین حال میدانید که باید از کجا شروع کنید. (اگه توسعهدهنده هستید خیلی راحت میتوانید برای تسکها Comment و ToDO بنویسید).
- حدالامکان هنگام کار موسیقی گوش ندین (و یا اگر گوش میدهید آهنگ تکراری گوش بدین)، هر چه قدر هم شما مالتی تسک باشید باز در ذهن شما context switching انجام میگیره، مثلاً اگر شما با یک آهنگی خاطره داشته باشید و وسط کار بهش گوش بدین مطمئناً آن خاطره در ذهن شما خود نمایی خواهد کرد و تمرکز شما را از بین خواهد برد. میدونم در open office ها به خاطر عوامل حواس پرتی (حالا میتوانه از صبحتکردن کاری باشه تا صدای فن و تایپ کردن همکارتان ?♂️) ناچاریم دائماً موسیقی گوش بدهیم، که به نظرم میتوانیم باگ این موضوع را با آهنگهای تکراری بگیریم، وقتی شما آهنگی که دها و یا صدها بار شنیدهاید را برای ذهنتان پخش کنید، بدون برانگیختگی توجه شما، مقابل نویز محیط میایستد و مانند طبل زن در تیم قایقرانی یک ریتم منظمی را در ذهن شما ایجاد میکند که خود باعث تمرکز میشود!
- رفتن به شبکههای اجتماعی را در طول روز محدود کنیم، درسته افرادی که دوست داریم و تا حدودی مثل خودمان فکر میکنند را در شبکههای اجتماعی فالو میکنیم ولی باز هر موقع که به توییتر میرویم نمیدانیم که چی چیزی در انتظار ماست چه اتفاقی ممکنه افتاده باشه که بخواهد ذهن ما رو با خودش درگیر کنه، پس بهتره چرخیدنهای آنلاین را بگذاریم برای عصر که از کار دست کشیدهایم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
شروع سخت برنامه نویسی برای مبتدیان
مطلبی دیگر از این انتشارات
تفاوت reach و impression و کدام برای کسب و کار من مناسبتر است؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
Digital Marketing- Case Study