روانشناختی چیست؟

cognitive psychology
cognitive psychology


روانشناسی شناختی (cognitive psychology)، انسان را موجودی پردازشگر اطلاعات و مسأله گشا تلقی می کند. این دیدگاه، در پی تبیین رفتار از راه مطالعه شیوه هایی است که شخص به اطلاعات موجود توجه می کند، آن ها را تفسیر می کند و به کار می برد.

روانشناسی شناختی و دیدگاه روانکاوی
روانشناسی شناختی همانند دیدگاه روانکاوی، متوجه فرایندهای درونی است؛ اما در این دیدگاه بیش از آنکه بر امیال، نیازها و انگیزش تاکید شود، بر اینکه افراد چگونه اطلاعات را کسب و تفسیر می کنند و آن ها را در حل مشکلات به کار می گیرند، تاکید می شود.
بر خلاف روانکاوی، تکیه گاه شناختی نه بر انگیزش ها و احساسات و تعارضات نهفته، بلکه بر فرایندهای ذهنی است که از آن ها آگاهیم یا به راحتی می توانیم از آن ها مطلع شویم. این رویکرد در تقابل با نظریه های یادگیری قرار می گیرد که محیط بیرونی را علت اساسی رفتار به شمار می آورند.

اصولا دیدگاه شناختی به افکار و شیوه های حل مسأله کنونی توجه دارد تا تاریخچه شخصی. در این دیدگاه، روابط بین هیجان ها انگیزش ها و فرایند های شناختی و در نتیجه همپوشی میان دیدگاه شناختی و دیگر رویکردها نیز آشکار می شود.
انقلابِ شناختی
روانشناسی شناختی، زاده ی روانشناسی گشتالت است که در دهه ی ۱۹۲۰ مطرح شد. وجه مشخصه ی دیدگاهِ شناختی، توجه نسبتا اندک به رابطه ی محرک پاسخ و فعالیت های عصبی می باشد. توجه اصلیِ این رویکرد، به موضوعاتی نظیر ادراک، حل مسئله از طریقِ شهود، تصمیم گیری و فهم است.

در تمامِ این فرایندها، شناخت از اهمیت مرکزی برخوردار است. شناخت، یک مفهومِ کلی است که تمامیِ اشکالِ آگاهی را در بر می گیرد و شاملِ ادراک، تفکر، تصور، استدلال، و قضاوت و غیره می باشد. انقلابِ شناختی، شاملِ تمامِ دیدگاه هایی می شود که به این مباحث اهمیتِ زیادی می دهند.

موضوعاتی از این قبیل که انسان چگونه و با چه ساختاری به درک، تشخیص و حل مسأله می‌ پردازد و این که ذهن چگونه اطلاعات دریافتی از حواس (مانند بینایی یا شنوایی) را درک می‌ کند و یا اینکه حافظه انسان چگونه عمل می‌ کند و چه ساختاری دارد؛ از عمده مسائل قابل توجه دانشمندان این رشته می‌باشد.
تفاوت رواشناسی شناختی با مکاتب روانشناسی قبلی
محققین روانشناسی شناختی به ذهن، همچون دستگاه پردازشگر اطلاعات می‌ نگرند و رویکرد آنان به مطالعه مغز و ذهن بر پایه تشابه عملکرد مغز با رایانه است. روانشناسی شناختی، از دو جنبه با مکاتب روانشناسی قبلی تفاوت اساسی دارد:

برخلاف مکاتب روانشناسی کلاسیک از قبیل روانشناسی فرویدی، از روش تحقیق علمی و بررسی موارد قابل مشاهده استفاده می‌ کند و روش هایی چون درون نگری را به کار نمی‌ برد.
برخلاف روانشناسی رفتار گرایی، فرایندها و پدیده‌ های ذهنی، چون باور، خواست و انگیزش را مهم دانسته، مورد مطالعه قرار می‌ دهد.
از زیر مجموعه‌ های روانشناسی شناختی می‌ توان رشته‌ های نوروسایکولوژی، روانشناسی بالینی، روانشناسی تربیتی، روانشناسی قانونی، روانشناسی صنعتی و سازمانی با گرایش های شناختی را نام برد.

جذاب بودن به شیوه روانشناختی
این مطلب حاوی نکات کاربردی بسیاری می تواند باشد که از نظر علمی ثابت شده می باشد.

روانشناسان اجتماعی برای اشاره به درجهٔ احساس‌های مثبت یا منفی نسبت به دیگران، اصطلاح جاذبهٔ بین فردی را به کار می‌برند. جاذبه انواع تجربه‌های اجتماعی مانند دوست داشتن، صمیمیت، شهوت، و عشق را تبیین می‌کند.

عوامل اصلی در جاذبه
روان شناسان اجتماعی دریافته اند که سه عامل مهم در جاذبهٔ بین فردی وجود دارد که عبارت اند از: جذابیت جسمانی، مجاورت و مشابهت. در حالی که جذابیت جسمانی و مجاورت در مراحل آغازین رابطه، تعیین کننده تر هستند، مشابهت تنها عامل بسیار مهم در حفظ یک رابطهٔ دراز مدت است. بنابراین نکته ای که در اینجا وجود دارد این است که برای حفظ یک رابطه در پی مشابهت ها باشیم.

جذابیت جسمانی
پژوهش‌ها همواره نشان داده است که جذابیت جسمانی (اندازهٔ اندام، قیافه، ویژگی‌های چهره و طرز لباس پوشیدن) یکی از مهمترین عواملی است که در ابتدا ما را به دیگران علاقه‌مند می‌کند و باعث می‌شود که آنها را دوست بداریم. در دورهٔ کودکستان، کودکان زیبا نزد همکلاسی هایشان محبوب ترند و معمولاً معلم‌ها تصور می‌کنند که آن‌ها از هوش بیشتر و سازگاری بهتری برخوردارند. هنگامی که این افراد زیبا به دوران بزرگسالی می‌رسند، هم توسط مردان و هم توسط زنان، موقر تر، جالب تر، اجتماعی تر، مستقل تر، با هوش تر و از نظر جنسی پر شور تر پنداشته می‌شوند. با وجود این، پژوهش همچنین نشان می‌دهد که جذابیت جسمانی هنگامی که رابطه از مراحل اولیه اش می گذرد، اهمیت خود را از دست می‌دهد.
مجاورت
جذابیت همچنین بستگی دارد به این که مردم در زمان و مکان یکسانی باشند، یعنی مجاورت و یا از نظر فیزیکی به هم نزدیک باشند که این عامل مهم دیگری در جذابیت است. هر چقدر با فردی، نزدیک تر زندگی یا کار کنید، به احتمال بیشتری آن فرد را دوست خواهید داشت. مطالعه‌ای دربارهٔ دوستی در خوابگاه‌های دانشجویی معلوم ساخت شخصی که در اتاق پهلویی زندگی می‌کند، از شخصی که دو اتاق دور تر زندگی می‌کند، بیشتر مورد علاقه قرار می‌گیرد. ظاهراً مواجههٔ مکرر با همهٔ انواع محرک ها، در مجموع علاقه را بیش تر می‌کند. بدون شک مشاهده کرده‌اید که به تدریج تغییرات تکان دهنده در مُد و آرایش مو را می پذیرید و در نهایت از آن‌ها خوش تان می‌آید. پژوهش‌ها همچنین نشان داده است که علاقه به رییس جمهورها و ستاره‌های سینما، قویاً با تعداد دفعات حضور آن‌ها در رسانه های گروهی همبستگی دارد.

مشابهت
مهم‌ترین عامل پیوند دهندهٔ روابط دراز مدت، خواه علاقه باشد یا عشق، مشابهت است. ما ترجیح می دهیم در کنار افرادی باشیم که خیلی به ما شباهت دارند – آن هایی که سابقهٔ قومی و محلی، طبقه ی اجتماعی، علا یق و نگرش‌ها با ما سهیم هستند.

بنابراین نمی توان برای همه جذاب بود و ممکن است در عین حال ما برای کسی جذاب باشیو و در عین حال برای افراد دیگری غیر جذاب. پس این ولقعیت را باید پذیرفت.

توانبخشی شناختی
اصطلاح توانبخشی شناختی شامل طیف وسیعی از روش های درمانی است که توسط متخصص‌های مختلف توانبخشی در کلینیک توانبخشی شناختی قابل اجراست. بسیاری از متخصصین توانبخشی از جمله کاردرمانگران، فیزیو تراپیست ها، متخصصین آموزش استثنایی و عصب – روانشناسان و همچنین روانشناسان شناختی جهت ارتقاء سطح عملکردهای شناختی مراجعین خود، از رویکردهای توانبخشی شناختی بهره می‌گیرند. کارف در سال ۱۹۹۹، تعریفی کاربردی از توانبخشی شناختی ارائه کرده است که در این تعریف توانبخشی شناختی، شامل ارائه فعالیت‌های درمانی معطوف به عملکرد است که هدف آن‌ها، تقویت و یا تثبیت مجدد الگوهای رفتاری پیشین و نیز تثبیت الگوهای رفتاری جدید، برای انجام فعالیت و یا ارائه مکانیسم‌های شناختی جهت جبران عملکردهای آسیب دیده سیستم عصبی می‌باشد.