یک نفس از عمر بود باقیام / حیف بود گر به سر آرم به غم
معرفی کتاب پدر، عشق، پسر
همه بار سفر کربلا بستن و من ماندم و امید که اگه آقا بطلبه خودش درستش میکنه. حیف از اینکه فردای اربعین امتحان دارم ...
حالا که حس و حال درس خواندن نیست بیاید از کتاب "پدر، عشق، پسر" بگم.
یک قرار نانوشتهای بین من و خودم هست که کتابی که پایان تلخ داره نمیخونم، چون خیلی در بحر کتاب فرو میرم و برای همین تا مدتها حال خوشی ندارم که چرا پایانش اینگونه بود؟ یا حتی بعضا برای رهایی از دست افکارم یک پایان دیگه براش رقم میزنم.
برای همین همیشه اول انتهای کتاب رو میخونم و اگر از پایانش خوشم اومد کتاب رو شروع به خوندن میکنم و با همین فلسفه، کتابهای عاشورایی هم نمیخوندم چون به هر حال پایان داستان کربلا واقعا تلخه ...
ولی این کتاب رو معلم محبوب ادبیات سال کنکورم معرفی کرده بود و ازمون خواسته بود تا بخونیمش.
من با کتاب کمی دیرتر با سید مهدی شجاعی آشنا شدم و حقیقتا جذب اون کتاب و سید مهدی شجاعی و قلمش شدم، ولی از کتاب پدر، عشق، پسر خوشم نیومد.
این کتاب همون طور که از اسمش پیداست درمورد شهزاده علی اکبره، و عشق بین پدر و پسر رو توصیف میکنه.
داستان با یک ایدهی جدید از زبان اسب حضرت علی اکبر نقل میشه که وقایع رو برای لیلا مادر علی اکبر که در جریان جنگ نبوده روایت میکنه.
کتاب کوچکی که خیلی زود تمام میشه و پر از آرایههای ادبی. و دقیقا نکتهای که باعث شد از کتاب خوشم نیاد حجم بسیار زیاد آرایههای ادبیش بود.
مهارت آقای سید مهدی شجاعی در نوشتن آرایهها واقعا زبانزده ولی برای من کمی حوصله سر بر بود برای همین نیمه دوم کتاب رو فقط سر سری خوندم و رد شدم.
ولی هیچ کدام از اینها از مهارت نویسندگی آقای شجاعی و زیبایی عشق بین این پدر و پسر کم نمیکنه.
من فکر میکنم وقتی از کربلا سخن میشه صرفا نباید به داستان پردازی توجه کرد. بهترین کار اینه که از طریق داستان یک سری مفاهیم رو منتقل کنیم و حتی یک سری مسائل رو به صورت غیرمستقیم بیاموزیم و مخاطب رو به تفکر واداریم. چکن مفهوم کربلا چیزی بیشتر از جنگ و اسارت و عشق و محبت بین پدر و پسر بوده. به هرحال کم و بیش همه ما داستان کربلا رو تو روضهها شنیدیم.
این کار رو به نظرم کتاب نامیرا خیلی خوب تونست انجامش بده.
برای همین اگه بخوام به کسی کتابی پیشنهاد کنم در درجه اول کتاب نامیرا رو پیشنهاد میکنم و این کتاب رو بیشتر برای کسایی که دوست دارن نویسندگی و به خصوص ادبینویسی یاد بگیرن پیشنهاد میکنم.
.
.
.
اگه رفتید کربلا خیلی التماس دعا :)
پستهای مرتبط:
مطلبی دیگر از این انتشارات
قصه ی ما به "سر" رسید ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
بِاَبی اَنتَ و اُمی
مطلبی دیگر از این انتشارات
سربازان در تردید