قمارباز چرخ گردون زندگی

کتاب قمارباز، شخصیت پردازی و روند داستان بسیار عالی هست و خب این نکته رو همه جا در مورد این کتاب میگند و درست هم هست، فقط یک نکته جالبی در این کتاب وجود داره:

چرخ گردون در بازی، این چرخ رو میشه همون زندگی در نظر گرفت، ی وقتایی قرمز میاد، ی وقتایی سبز، یک وقتایی هم صفر که حسابی برنده بشیم، ی وقتی هم کاری باهامون میکنه که هرچی بردیم رو ببازیم بدون اینکه حساب کتاب داشته باشه، هرچه هم بیشتر هیجان زده بشیم ممکنه تمام پولامونو بزاریم و زودتر همه چیمونو از دست بدیم، بخش بزرگی از این چرخونه هم شانسه و دست بازی کننده نیست و حساب کتاب نداره. ولی حداقل اونایی که بدون هیجان و با حساب کتاب بازی میکنن بیشتر تو بازی میمونن و احتمال اینکه همه پولاشونو از دست بدن کمتره ولی چون با حساب کتاب بازی میکنن قرار نیست حتماً برنده باشن. مثل زندگی!

آخرای کتاب هم ی حرف جالبی میزنه که عکس می‌زارم.


شاید مهم‌ترین نکته این حرف این باشه که آدمای دور و برمون رو بهتره چپ و راست قضاوت نکنیم، با معیارهای غلطی که داریم انقدر مرز بین آدم‌ها رو با موفق‌ها و شکست خورده‌ها جدا نکنیم، اون آدم هرچه که هست بخش بزرگی از این بودنش رو خودش انتخاب نکرده بلکه بهش تحمیل شده، این حرفی که میگن شرایط مهم نیست و هرچه براتون اتفاق میافته مسئولش شما هستید از مزخرف‌ترین جملات ممکنه، زر میزنن مثل خیلی حرفای دیگه! مثل این حرفا که پولداری خوشبختی نمیاره! حق به حق دار میرسه! و خلاصه از این مزخرفات... بله شرایط مهمه، بله خیلی مهمه، اون بچه‌ای که تو سیستان و بلوچستان میره مدرسه با اونی که تو ناف الهیه و سعادت آباد و تجریش میره مدرسه خیلی فرق داره، اون بچه بلوچ خودش سرنوشتشو انتخاب نکرده ... سرنوشتش بهش تحمیل شده... مجبوره به ادامه دادن انتخابی نداره... یا حتی اگر اونی که تو ناف تهران هست رو با اونی که تو کشورهای جهان اولی در حاله تلاشه رو یکی بدونیم ...

با هم خوب باشیم، چه اونی که با این معیارهامون موفق بنظر میرسه و چه اونی که شکست خورده، مرز بین موفقیت و شکست علاوه بر تلاش بخش بزرگیش به شانس و شرایط ربط داره... حتی در بسیاری از جاها تاثیر این دو از تلاش بیشتره ... حتی ممکنه بعضی‌ها فرصت و شرایط تلاش کردن رو هم نداشته باشند...