خلاصه داستان 1400 من (آنچه گذشت و برنامه های سال بعدم)

امسال یکی از سال هایی بود که به جرات میتونم بگم اصلا نفهمیدم کی گذشت! امروز که داشتم از خونه میرفتم به سمت کتابخونه، یادم اومد که امروز آخرین روز کتابخونه از سال 1400 هست... جایی که شاید 90 درصد از تایم امسالم رو داشتم توش میگذروندم.

یک ساعت آخر کتابخونه توی سال 1400
یک ساعت آخر کتابخونه توی سال 1400


امسال خیلی عجیب و پر از اتفاقات مختلف بود. از اولش که داشتم واسه کنکور 1400 میخوندم، تایم زیادی رو توی همین کتابخونه گذروندم و بخاطر تغییر رشته ای که داده بودم و تایم کمتری که نسبت به بقیه داشتم زحمت چند برابری کشیدم...

میز من زمان کنکور :)
میز من زمان کنکور :)


یکی دو ماه آخر کنکور که مادربزرگ عزیزم به رحمت خدا رفت، خود جلسه کنکور، بعد از کنکور که کرونا زد به خانوادمون و همزمان نتایج کنکور اومد و من داشتم برای انتخاب دانشگاه تصمیم میگرفتم و مادرم که 60 درصد از ریه هاش درگیر این ویروس لعنتی شده بود و بخاطرش 5 شب بیمارستان میلاد بستری شده بود و خودمم کرونا امونمو بریده بود و.. هی پسر اون تایم واقعا بدترین تایم زندگیمو گذروندم.

شروع نیمه خوب 1400...

اما بعد از اون دوران سخت، اوضاع خیلی بهتر شد تا حدی که میتونم بگم 6 ماه دوم سال خیلی برام بهتر بود.یادمه که از اواسط شهریور بود که دوباره شروع کردم به کتابخونه اومدن و بچه هایی که از قبل اینجا بودن همه تعجب کرده بودن که بابا کنکور که تموم شد الان تا دانشگاه نیست برو تفریح و اینجور چیزا و کفشون بریده شده بود که منو دوباره داشتن چیزی کمتر از 2 ماه بعد از کنکور دوباره میدیدن.

لپ تاپ نو و راه اندازی های اولیش :)
لپ تاپ نو و راه اندازی های اولیش :)


تازه لپ تاپ خریده بودم و اون تایم شروع کرده بودم به یادگیری برنامه نویسی. از چند ماه قبل از کنکور منتظر بودم که لپ تاپ بخرم و شروع کنم برنامه نویسی رو. این که چیشد اصلا اومدم سمت این حوزه رو بعدا توی یه مطلب جداگونه مینویسم چون خیلی طولانیه.هر روز میومدم و با داکیومنت های انگلیسی سایت codecademy.com داشتم یه چیزایی از html یاد میگرفتم. اون تایم تو پوست خودم نمیگنجیدم که بالاخره از شر کنکور لعنتی!!( بعدا مینویسم چرا لعنتی) رها شدم و دارم رودمپی که از چندین ماه قبلش تو سرم داشتم رو شروع میکنم :)) . بعد از اون، توی همون سایت شروع کردم به یادگیری css در حد بیسیک و خیلی سریع اون کورس رو هم از سایتی که گفتم گذروندم و...

یادگیری html و css
یادگیری html و css


بالاخره اولین زبان برنامه نویسی زندگیم یعنی جاوااسکریپت رو شروع کردم :)) مثل یه بچه ای که هیچی نمیدونه، وارد این دنیا شدم و کورس سایت usercode.ir رو گذروندم که اولین چیزارو از اونجا یاد گرفتم مثل متغیر و حلقه ها و عملگرا و ...

همه چیز داشت خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه از اواخر مهرماه دانشگاه شروع شد و با موجودی به نام استاد آشنا شدم؛ استادامون شروع کردن به تمرین دادنای زیاد. باید سر کلاساشون (با اینکه مجازی بود) شرکت میکردم و تایم خیلی زیادی از من رو همین دانشگاه میگرفت. من هدفم با دانشجو های معمولی فرق میکرد. میخواستم خودم "چیزایی که واقعا به دردم میخورن" رو یاد بگیرم، نه صرفا یه سری درس غیر کاربردی ( حداقل توی رشته ما). راجب دانشگاه حرف زیاد دارم که بعدا توی یه پست دیگه مینویسم.

اینجا کلاس فیزیک 1 داشتم ولی داشتم کارای خودمو میکردم :))
اینجا کلاس فیزیک 1 داشتم ولی داشتم کارای خودمو میکردم :))


به خاطر دانشگاه سرعت پیشرویم خیلی کمتر شد ولی من کورس هایی که داشتم میگذروندم رو ادامه میدادم. توی تمام این مدت من داشتم از راهنمایی های آقا اشکان از کانال یوتوب Happy Developer استفاده میکردم و یک جلسه مشاوره خصوصی هم باهاشون داشتم که به شدت مفید بود. از همون موقع خیلی دوست داشتم که بیشتر باهاشون در ارتباط باشم و یه جورایی با همدیگه رفیق بشیم و ازشون بیشتر یاد بگیرم به عنوان کسی که یه بار این مسیر رو رفته. یادمه دقیقا قبل از شروع امتحانات ترم 1 دانشگاه بود که آقا اشکان توی اینستاگرامشون گفتن کسایی که پریمیر بلد هستن و علاقه مند به حوزه تولید محتوا هم هستن به من پیام بدن و منم از این فرصت استفاده کردم و بهشون پیام دادم و قرار شد که یه ویدیوی دمو براشون بسازم. منم خب از قبل پریمیر بلد بودم ( داستان یادگیریشو میگم باز :)) ) و هرچی که بلد بودم رو توی اون ویدیوی 1 دقیقه ای پیاده کردم. چند وقت بعد دیدم توی تلگرام بهم پیام دادن که کی وقت داری یه جلسه با هم بزاریم و بووووم!!!! من اون تایم خوشحال ترین پسر کل این دنیا بودم :)) الان هم داریم با همدیگه کار میکنیم و من حس خیلی خوبی از کار کردن با آقا اشکان دارم. این قطعا یکی از مهمترین و بزرگترین اتفاقاتی بود که امسال برای من افتاد.

اینجا داشتم همون ویدیویی که گفتم رو ادیت میکردم.
اینجا داشتم همون ویدیویی که گفتم رو ادیت میکردم.


برنامه های من برای تعطیلات نوروز و بعدش...

من تقریبا 3 هفته تعطیل دارم که تا دانشگاه نیست میخوام نهایت استفاده رو ازش ببرم :)) . این روزای آخر سال فول تایم مشغول ساختن چند تا پروژه تمرینی جدی توی جاوا اسکریپت بودم که با کمک کانال یوتوب نئون لرن زدمشون. توی این تعطیلات میخوام فریمورک React.js رو شروع به یاد گیری کنم. در کنار یادگیری ری اکت، میخوام Bootstrap هم یاد بگیرم. بعد از عید هم میخوام با Restful APIs آشنا شم. یه کار دیگه که حتما در کنار این مسائل فنی میخوام انجام بدم، اینه که از همین الان تایپ 10 انگشتی انگلیسی رو هم تمرین کنم تا مثل فارسی که چند ماه پیش این کارو براش کردم، یادش بگیرم. این مورد خیلی تو کارم و لذتی که ازش توی برنامه نویسی میبرم تاثیر داره :)). در کنار همه این ها، میخوام برای زبان هم وقت بذارم و یه سری چیز ها رو مرور کنم. برای هپی دولوپر هم کلی برنامه خفن داریم که امیدواریم وقت شه همه اشو انجام بدیم :)) .

از 6 ام فروردین تا 11 ام هم قراره بریم شیراز یه هوایی عوض کنیم :)) اما رفیقم (لپ تاپم) همیشه همراهمه و امکان نداره بزارم از کارام عقب بمونم. شده از صبح میرم میشینم توی حافظیه کارامو انجام میدم تا شب. بعد از تعطیلات چند تا پروژه تمرینی دیگه با چیزای جدیدی که یاد گرفتم میزنم، و بعدش به طور جدی میرم سراغ پیدا کردن موقعیت های کارآموزی فرانت اند :))

بعد از اینکه کارآموزی رفتم و یک جایی مشغول به کار شدم، میخوام که کانال یوتوبم رو هم استارت بزنم با یه موضوع جدیدی که تا الان آنچنان چیزی راجبش ندیدم توی یوتوب فارسی. به هنر هم بیشتر میخوام بپردازم و از گیتار زدنم ویدیو ضبط کنم و توی اینستاگرامم بزارم. از لحاظ وزنی هم میخوام که حداقل 10 کیلو کم کنم :))

اینارو اینجا نوشتم که اگر یه روزی حس کردم کم کار شدم و برنامه هام آشفته شدن، بیام و بخونمشون تا یادآوری شه برام.




این یه خلاصه ای از امسال من بود. اتفاقات خیلی خیلی بیشتری افتادن که خب توی این مطلب نمیگنجن.خلاصه که سال بدی نبود؛اما برای سال جدید از خودم انتظار بیشتری دارم. توی سالی که گذشت خیلی چیزا یاد گرفتم، خیلی چیزای جدیدی رو تجربه کردم. با آدمای خوب و بد زیادی آشنا شدم و بالا پایین های زیادی داشتم. اما برای سال بعد برنامه های خیلی زیادی دارم و فکر میکنم که خیلی درگیر تر از همیشه باشم :)) به امید اینکه امسال از فضای کتابخونه ها کنده بشم و برم جاهایی کار کنم که آدمای مثل خودم اونجا باشن و هرکسی رو راه ندن :))

از این به بعد هم بیشتر اینجا هستم و مینویسم، چون من عاشق این کارم و ازش خیلی لذت میبرم..;)

سال نو هم پیشاپیش مبارک :)

پ.ن: این مطلب رو روز آخر کتابخونه (سه شنبه) نوشتم و بخاطر مشغله هایی که بود، امروز (شنبه) دارم منتشرش میکنم.