اپیزود دو: مثلاً آپتیموس


https://www.podbean.com/media/share/pb-8ypcu-123966b



در اپیزود دو در خدمت یه آقا پسر نه ساله هستیم که ساکن تهرانه، مادرشون مدرس دانشگاهه و پدرشون مهندس صداست. علت انتخاب این مهمونمون اینه که خیلی کتابخون و جدیه و ظاهر و رفتارش شبیه آدم بزرگاست.

سلام خیلی خوش اومدی به پادکست ما، ممنون که دعوتمون رو قبول کردی. امروز در خدمت یه آقا پسر چند ساله‌ایم؟ نه سال و نیم.

چرا اسم آپتیموس رو انتخاب کردی؟ چون که من شخصیتش رو خیلی دوست دارم و چند ماهی هست که رفتم تو کلاس رباتیک و از اونجایی که آپتیموس یه ربات بود من به خاطر همین آپتیموس رو انتخاب کردم، شخصیت خوب رو داره و با ربات‌های بد می‌جنگه داستانش ادامه دار و چند قسمتیه که کارتونش رو هم ساختن. وقتی بچه بودم یه بار فیلمش رو دیده بودم و کم‌کم بهش علاقه‌مند شده بودم و بعدش کم‌کم کارتونش رو ساختن و کارتونش رو می‌دیدم.

تو خودت دوست داشتی جای آپتیموس باشی؟ بله.

اگه جای آپتیموس بودی چیکار می‌کردی؟ کارهایی که همه دوست دارند انجام بدن، کارهای بزرگ. مثلاً کارهایی که توی تاریخ جا بگیره، آدم‌های بد رو شکست بدم.

آپتیموس هم همین کارهارو انجام میده؟ بله.

چه توانایی‌هایی داره به جز اینکه زورش زیاده؟ یه رباتِ مبدله که هم می‌تونه به کامیون تبدیل بشه هم می‌تونه به یه آدم رباتی جنگی و قوی تبدیل بشه و مثلاً کلی شاگرد مثلِ بامبلبی داشته که توی کارتونش هم خیلی زیاده.

چه کتاب‌هایی برامون آوردی؟ یکی یکی برامون معرفی کن و بگو چرا این‌ها رو انتخاب کردی؟ من الان سه تا کتاب آوردم: یکیش خانه‌ی درختی صد و هفده طبقه و چاپ دهم که خیلی کتاب قشنگیه و طنز و ماجراجویانه‌ست و مترجمش آنیتا یارمحمدی هست. تقریباً همه‌ی جلدهاش رو دارم یه جلدش هم هست که تازه چاپ شده. کتاب در مورد دو تا پسر هست که وارد یه جزیره میشن که اونجا ساختمون داره و آدم‌های دیگه هم توی اون جزیره زندگی می‌کنن. اینا چون خونه ندارن برای خودشون یه خونه درختی می سازن که توی هر جلدش سیزده تا طبقه به این خونه اضافه می‌کنن. کتاب بعدی که می‌خوام براتون تعریف کنم کتاب تاریخ جهان سه هست، تمدن هند و چین باستان این کتاب خیلی قشنگه و میگه که قبلاً لشکر چین به کجاها حمله کرده و از کجاها شکست خورده، ما رو با تمدن‌های مختلف آشنا می‌کنه مثلِ تمدن هند و چین باستان، تمدنِ یونانی‌ها.

کلاً کتاب‌های تاریخی دوست داری؟ بله خیلی دوست دارم. این کتاب کلی علم و دانش در اختیارمون میذاره.

کتاب بعدی چیه؟ یه کتابِ خیلی خیلی خنده دار هست، اگه این کتاب رو بخرید میبینین که کلی اسم داره یکیش مثلاً پسر لاغرو یکیش دفتر خاطراتِ پسر چلمن، حالا شاید براتون سوال باشه که چرا اینقدر اسم‌هاشون متفاوته شاید اصلاً کتاب‌هاش با هم فرق داره. اما این‌طور نیست این کتاب به خاطر اینکه ناشرهای زیادی داشته به خاطر همین اسم‌هاشونم تغییر کرده اما زیاد نگران نباشید داستان‌هاش مثلِ همدیگه‌ست و یه کتاب دیگه نیست.

اسم این که تو آوردی چیه؟ پسر لاغرو که از نشر چشمه‌ست. این کتاب در مورد یه پسر بسیار دست‌ و پا چلفتیه که خیلی اتفاقاتِ زشتی براش اتفاق میفته که اینا خیلی طنزه جالب و خنده‌داره.

تا حالا کتابی خوندی که حوصله‌ات سر بره، دوستش نداشته باشی؟ مثلاً یه کتاب‌هایی خوندم که خیلی گنده‌ان و اصلاً عکس ندارن من زیاد از اینا چیزی سر در نمیارم. یه سری کتاب‌هایی هستن که برای بزرگ‌سالاست مثلِ کتاب مرشد و مارگریتا که من خیلی این کتاب رو دوست داشتم ولی هیچی اَزش سر در نمی‌آوردم هی از مادرم می‌پرسیدم این ادامه‌اش چی میشه، این شیطونه آخرش چی میشه میمیره، هی می‌پرسیدم خیلی برام جذاب بود که ببینم چی میشه. یا مثلاً کتابِ خانواده تیبو، یواشکی مادرم یه صفحه‌اش رو خوندم و یه کوچولو اَزش فهمیدم و خیلی خوشم اومد از کتابش.

کتاب‌هات رو چطوری انتخاب می‌کنی؟ میرم کتاب‌فروشی می‌بینم چه کتابی خوبه چه کتابی بده، اول ورق می‌زنم یه کوچولو می‌خونم بعد مثلاً می‌بینم عکس‌هاش چطوریه مناسب سنِ من هست یا نه بعدش اگه دیدم خوب بود می‌خرم.

می‌دونی چندتا کتاب داری حدوداً؟ پنجاه‌تا، صدتا بیست‌تا؟ به طور تقربی فکر کنم صد تا.

آره تو خیلی کتاب داری، من از وقتی تو رو می‌شناسم داری کتاب می‌خونی.

اینا چیه؟ یه مدل تیرکسه که خودم دیده بودم اندازه‌ی بیست‌تا آدم میشه اندازه‌ی پدرم. اینم که بتمنه یه جنس خارجیه خیلی جنسِ خوبیه، خیلی‌ام گرون بوده دیگه خیلی کارها باهاش میشه کرد، آره انعطافش زیاده.

اگه کسی بتمن رو نشناسه براش یکم توضیح میدی که بتمن کیه و چیه؟ از بچگیش یه روز داشته با پدر و مادرش میرفته جایی که یه دزد اومده مادر و پدرش رو کشته بعد این بتمن میره به یه پلیسی خبر میده اما پلیس‌ها هر چی می‌گردن این رو پیدا نمیکنن بعد بتمن یه مردی میاد اَزش مواظبت می‌کنه که وقتی بتمن بزرگ میشه اون پیر میشه. بعد جوکر میاد میاد بهش گل میده قبلاً جوکر این بتمن دوست داشته اما وقتی بزرگ میشه جوکر اینقدر آدم بدی میشه با هم دشمن میشن.

اون دایناسوری که گفتی دیدم بیست برابر یه آدم بزرگ بوده، کجا دیدی؟ توی اینترنت دیدم.

می‌دونی دایناسورها چرا منقرض شدن، با اینکه اینقدر قوی بودن؟ بله. به خاطر آتشفشان البته به خاطر آتشفشان نه به خاطر این سنگ‌های گنده که از فضا میان، من طبقِ اطلاعاتی که دارم می‌دونم که وقتی این سنگ‌ها اومدن خوردن زمین دیگه آب و اینا رفتن اول حیواناتِ گیاه خوار از بین رفتن چونکه اول گیاه و آب از بین رفتن بعد دایناسورهای گیاه خوار هم کم‌کم منقرض شدن دایناسورهای گوشت‌خوار بعدش منقرض شدن چونکه اونا غذا داشتن از دایناسورهای گیاه خوار تغذیه می‌کردن، بعدش دیگه همشون مردن و نسلشون منقرض شد.

چه کارتونی دوست داری؟ یکی ... ، یکی خانواده دکتر ارنست، یکی هم بینوایان.

این‌ها چه چیزی داره که جالبه برات؟ غم‌انگیز نیست بعضی‌هاش؟ جدی نیست؟ یه سری‌هاش مثلِ بینوایان یه کوچولو غم‌انگیزه اما خیلی جذابه الان من تا آخرش رو دارم می‌بینم.

اهل بازی کامپیوتری هم هستی؟ نه من بازی‌های کامپیوتری نمی‌کنم، بازی‌های تو گوشی می‌کنم البته خیلی کم روزی یک ربع، این روزا هم که امتحانه اصلاً وقت نمی‌کنم بازی کنم. یه بازی‌های دیگه هم می‌کنم، اسباب‌بازی‌هایی که خیلی بهش علاقه‌مندم رو برمی‌دارم بعد یه فیلم بزرگسالان رو قبلاً دیده بودم که زامبی‌ای بود یه اسباب بازی سرباز دارم که تو ذهنم میارم که اونم توی جنگ هست و میره زامبی‌ها رو می‌کشه.

خودش شبیه سازی می‌کنی؟ بله.

ببین ما اینجا گوشی نداریم، میخوایم با هم یه بازی کنیم که گوشی و تبلت نداریم. اینجا توی یه اتاقی گیر افتادیم، در هم قفل شده و حوصله‌مون سر رفته. تو بازی‌ای بلدی که با هم بازی کنیم؟ نون کباب بِبَر، یکی دیگه هم هست با ماژیک که داریم نه تا دایره بکشیم بعدش یه تیکه کاغذ برداریم سه تا برای من سه تا برای شما اگه سه تا ردیف بزنی شما برنده‌ای.

آهنگ گوش میدی؟ بله، تو ماشین خیلی دوست دارم آهنگ گوش بدم.

مثلاً چی؟ ابی، حمید هیراد

یکی از آهنگ‌های ابی که دوست داری میگی بهم؟ اسم‌هاشون رو یادم نمیاد.

شعرش رو بخون، یادت نمیاد؟ یه قسمت از آخرش رو می‌خونم. (بخشی از ترانه را اجرا می کند)

ابی چقدر خوش به حالشه که اینقدر خوب خوندی. ممنون.

بلدی برقصی؟ بله، وقتی خوشحال میشم میرقصم.

با آهنگ هم می‌رقصی؟ برات چه آهنگی بذارم به رقصی باهاش؟ نمی‌دونم

وقتی میرقصی خودت راضی هستی؟ مثلاً نمیگی چقدر خنده دار می‌رقصم؟ چون من وقتی میرقصم انگار آدم آهنی داره می‌رقصه. نه من خودم خوشحال میشم مثلاً وقتی یه اتفاقِ خوشایندی میفته می‌رقصم، شونه‌هام رو تکون میدم، تکون بده ببینم؟ واقعاً؟ آره اینجا که دوربین نیست. (شانه‌هایش را می لرزاند)

دلتون بسوزه من دیدم که آپتیموس شونه‌هاش رو چقدر قشنگ می‌لرزوند.

ماشین دوست داری؟ به ماشین‌ها توجه می‌کنی؟ بله، من ماشین‌ها رو دوست دارم.

چه ماشینی به نظرت خیلی باحاله؟ یه مدل ماشین‌هایی هست که خیلی گنده ان بعد داخلش فرش پهن می‌کنن. درازه و یخچال داره.

از نزدیک هم دیدی یا تو فیلم‌ها دیدی؟ تو فیلم‌ها دیدم.

دیگه چی؟ یه ماشین‌هایی هم هستن خارجی‌ان به اسم فراری، خیلی دوست دارم.

فرض کن الان یه ماشین داری بهت اجازه هم دادن که رانندگی کنی، رانندگی هم بلدی کجا میری؟ باهاش میرم لب دریا، توی جنگل.

کی رو با خودت می‌بری؟ اینکه پرسیدن نداره پدر و مادرم.

من بودم تنها می‌رفتم آهنگ ابی میذاشتم... من خودم خیلی دوست دارم تنها باشم قبلاً می‌ترسیدم.

الان دیگه نمی‌ترسی؟ این روزا خیلی دوست دارم تنها باشم.

حیون خونگی هم داری؟ نه، اما خیلی دوست دارم حیون خونگی‌ها رو.

چی دوست داری؟ سگ، گربه؟ همه‌ی حیون‌ها رو دوست دارم.

تو پارک سگ ببینی میری سمتش یا می‌ترسی؟ نه، میرم سمتش.

سگ رو بیشتر دوست داری یا گربه؟ سگ، چون سگ خیلی معرفت داره ولی گربه فقط می‌خوره و می‌خوابه.

باغ وحش هم رفتی؟ خیلی، یه بار یه شیر رو از نزدیک دیدم، کنار شیشه و سرش سمت ما بود منم سرم رو آورده بودم به سمت اون، خواب بود. یه خاطره تلخی هم دارم. رفته بودیم باغ وحش یه ببر سفید دیده بودیم ماده بود که خیلی قشنگ بود، چند ماه پیش اومده بودیم زده بودن این ببر سفیده مرده. زدیم ببینیم علتش چیه؟ گفته بود فصل جفت گیری بود یه ببر خیلی خیلی گنده قرمز کنارش بود، شیشه رو شکسته بود اومده بود تو و ببر رو کشت.

پس یه حیوانات علاقه داری؟ بله.

چه حیونی رو خیلی دوست داری؟ شیر و ببر.

تا حالا کرم شبتاب دیدی؟ از نزدیک نه.

(مجری) سخته پیدا کردنش ولی خیلی بامزه‌ست.

(آپتیموس) من یه کاری رو یاد گرفتم این روزا بلد شدم زنبور بگیرم، چند سالیه که بلد شدم زنبور بگیرم یه طوری که حتی نمی‌تونه نیش بزنه.

با دست؟ بله. چه‌جوری؟ ببینین وقتی زنبور میاد شهد گل‌ها رو بگیره ما از پشت آروم میریم بالش رو می‌گیریم دیگه نمیتونه سرش رو بچرخونه و نیش بزنه بعد یاد هم گرفتیم چطوری نیشش رو بکنیم.

نیشش رو بکنی چی‌کار کنی باهاش؟ هیچی. همین طوری یاد گرفتیم انجام بدیم ولی من زیاد انجام نمیدم دوست ندارم.

تا حالا زنبور نیشت زده؟ نه.

میگن نیش زنبور خیلی مفیده، شنیدی؟ بله. مثلاً دایی مادرم یه بار خودش زنبور گرفت که زنبور پاش رو نیش بزنه براش درد هم نداشت. ولی ممکنه آدم حساسیت داشته باشه، آره اگه حساسیت داشته باشن و زنبور نیششون بزنه می‌میرن.

پدرم تعریف کرده وقتی بچه بوده معلمش به زنبور حساسیت داشته، زنبور نیشش زد و مرد.

من یه بار توی اصفهان خونه‌ی مادربزرگم رفته بودم توی حیاط دنبالِ زنبور می‌گشتم زنبور گاوی پیدا کردم، گنده بود و قرمز گفتم من این رو بگیرم چیکار ولش کردم.

تا حالا روستا رفتی؟ بله روستای دولت آباد، خرم آباد و شمال.

اونجا خونه‌ی کسی رفتی؟ نه، اونجا فقط باغ داره، زمین‌های مردمه اونجا خیلی سرسبزه.

چطوره روستا به نظرت؟ روستا خیلی قشنگه یه حسِ خیلی خوب به آدم دست میده. از نظر من شهر خیلی بده. از نظر امکانات خیلی خوبه اما صدای بوق، دود و ترافیک خیلی بده. روستا یه جای آرامش بخشه، خیلی خوبه.

حوصلت سر نمیره اگه یه هفته روستا بمونی؟ دلت تنگ نمیشه برگردی تهران؟ از تهران متنفرم.

دریا رفتی تا حالا؟ بله.

دریای شمال یا جنوب؟ شمال رفتم جنوب هم خیلی خوب بود خانوادگی رفتیم با مادربزرگم، داییم همه‌ی خانواده مادرم اومده بودن. رفته بودیم بندر عباس از اونجا هم سوار کشتی شدیم ماشین‌هامون هم توی کشتی بود، رفتیم تو جزیره قشم. آبش خیلی زلال بود من و پدرم قلاب ماهی‌گیری آورده بودیم اینقدر زلال بود که بابام دسته‌ی قلاب رو نگاه نمی‌کرد توی آب معلوم بود که ماهی میومد، یه بار خودم همزمان دو تا ماهی گرفتم. شترهاش خیلی قشنگ بود سوار شتر و اسب شدم. یه ماشین‌هایی هم هست لب ساحل خودم تنهایی سوار شدم.

اونایی که شبیه موتوره و چهار تا چرخ داره؟ آره.

تنهایی؟ خودم تنهایی بلدم برم، دست فرمونش خیلی ساده‌ست.

توی دریا شنا کردی؟ خیلی. یه بار من جلیقه نجات پوشیده بودم و رفته بودم دریا بعد موج‌ها من رو قِل میداد میوفتادم توی ساحل.

تا حالا کافه رفتی؟ بله.

اگه یکی نرفته باشی و بهت کافه چه جور جایی هست، چه تعریفی می‌کنی؟

میگم یه جای آرامش بخشیه یه فضای نه خیلی بزرگ نه خیلی کوچیک، داخلش کلی میز و صندلی هست که توی کافی شاپ قهوه می‌ریزن میدن مردم بخورن، اونجا جای خیلی آرامش بخشیه.

قهوه رو توی خونه هم میشه خورد، چرا توی خونه قهوه نخوریم؟ توی خونه هم میشه قهوه خورد. راستش من بیشتر از همه ترجیح میدم داییم واسم قهوه درست کنه، قهوه‌هاش خیلی خوبه.

قبلاً وقتی بچه بودم الان زیاد نمیرم اصفهان داییم برام قهوه درست می‌کرد وسطش یه چیزای سفید مثلِ علامت قلب میذاشت.

تا حالا برای کسی نامه نوشتی؟ خیلی خیلی بچه بودم نمی‌دونم سر چی مادرم قهر کرده بود از دستم میومدم نامه می‌نوشتم با کلی غلط املایی. مادرم رفته بود توی اتاق و در رو بسته بود نامه رو از زیر در می‌کشیدم بیرون بعدش که با هم آشتی می‌کردیم مامانم می‌گفت در ضمن اینا رو غلط نوشته بودی زیرش خط کشیدم.

با عیدی‌هات چیکار میکنی؟ جمعشون می‌کنم می‌خوام وقتی خیلی زیاد شد طلا بگیرم بعد اونا رو به قیمت خیلی زیادی بفروشم.

طلا چه‌طوری باشه؟ سکه، انگشتر یا زنجیر باشه به اینش فکر کردی؟ نمی‌دونم.

شمشِ طلا می‌دونی چیه؟ آره، مستطیله خیلی می‌ارزه. شمشِ طلا خیلی خوبه.

یه کم در مورد مدرسه صحبت کنیم. تو وقتی رفتی کلاس اول کرونا نبوده، درسته؟ بله. اول مدرسه بود بعد آخرهای مدرسه آلودگی هوا شد و بعد مدرسه کم‌کم تموم شد، بعد کلاس دوم رو آنلاین بودیم به خاطر آلودگی هوا بعدش کم‌کم آنفولانزا اومد و بعدش کم‌کم کرونا اومد.

الان هم که مدرسه‌ها باز شده؟ راستش مدرسه‌ای که ما هستیم آنلاینه ولی بعضی از امتحاناتش حضوریه، مثلاً امتحانِ هدیه‌های آسمانی چون خیلی مهم نبود آنلاین گذاشتن ولی بعضی از امتحانات مثلِ ریاضی، املا و علوم حضوریه.

آنلاین بیشتر دوست داری یا اون موقعی که مدرسه بازه میری سر کلاس؟ هر دوتاش.

اگه می‌خواستی انتخاب کنی که مدرسه حضوری بری یا آنلاین بری کدوم رو انتخاب می‌کردی؟ حضوری هم خیلی خوبه، حال میده میری توی حیاط.

هیچ کدوم از درس‌هاتون هست که به نظرت مهم نباشه؟ مثلاً با خودت بگی برای چی این درس رو گذاشتن ما بخونیم چه فایده‌ای داره آخه؟ راستش همه‌ی درس‌ها که یه فایده‌هایی داره اما از نظر من هدیه‌ها و اجتماعی زیاد به درد نمی‌خوره چون که وقتی آدم بزرگ میشه بیشتر علوم و ریاضی مهمه مثلاً می‌خوای پزشک بشی علوم باید خوب بشه.

چندتا دوست خوب داری؟ اصلاً دوست نزدیک داری یا ترجیح میدی تنها باشی؟ دوست خیلی نزدیک دارم یکیش داییم، داییم خیلی جونه با هم میریم عشق و حال می‌کنیم. قبلاً خانوادگی پدربزرگ و مادربزرگم میومدن خونمون بعد من و داییم می‌رفتیم نزدیک یه کبابی کباب می‌خوردیم بعد عکس می‌گرفتیم می‌فرستادیم توی گروه.

الان تهرانه؟ نه اصفهانن.

بخوای ببینیش باید بری اصفهان؟ بله.

از تفریحاتی که می‌کنید یکم دیگه میگی؟ داییت رانندگی می‌کنه؟ بله، داییم هم ماشین داره هم موتور با موتور کنار هم می‌نشستیم می‌رفتیم عشق و حال.

به جز داییت چی؟ پسر خاله‌ام.

چند سالشه؟ چهارده سال.

با پسر خالت چه عشق و حالی می‌کنید؟ با اون واقعاً خیلی حال می‌کنیم. قبلاً تو گوشی پدرم بازی ؟ نصب کرده بودیم بعد دو نفره هم میشه بازی می‌کنی محمد به من دعوت به بازی میداد با هم می‌رفتیم بازی می‌کردیم.

تا حالا تو خونه تنها موندی؟ بله. زیاد یا کم؟ زیاد.

خوشت میاد تنهایی؟ بله. چیکار می‌کنی؟ یه کوچولو کتاب می‌خونم اگه تکلیف‌هام رو ننوشته باشم می‌نویسم یه کوچولو هم فیلم می‌بینم.

شده تو خونه تنها باشی، بترسی؟ نه.

(آپتیموس) یه بار خیلی بچه بودم رفته بودم دستشویی مادرم هم رفته بود بیرون بعد منم بلد نبودم خودم رو بشورم، خلاصه گریه و زاری نیم ساعت، یک ساعتی توی دستشویی مونده بودم. مادرم اومد میگه چی شده چی شده تا دیگه ما رو نجات دادن.

اگه یه وقت توی خونه گرسنه‌ات بشه بری سر یخچال ببینی هیج خوراکی آماده‌ای نیست چیکار می‌کنی؟ اگه روز باشه برای خودم یه نیمرو یا املتی درست می‌کنم اگر هم شب باشه و نودل داشته باشیم نودل درست میکنم.

شب‌ها که می‌خوای بخوابی به چی فکر می‌کنی معمولاً؟ راستش به چیز خاصی فکر نمی‌کنم.

سریع خوابت میبره؟ سریع که خوابم نمی‌بره نیم ساعتی طول می‌کشه.

خوب قبلش چیکار می‌کنی؟ فکر می‌کنی، بازی می‌کنی یا کتاب می‌خونی؟ کتاب می‌خونم و بازی می‌کنم.

خواب هم می‌بینی؟ بله.

خواب‌هات یادت می‌مونه؟ یکمی. مثلاً شده صبح بلند شی بری برای مامانت خوابت رو تعریف کنی؟ بله، یه روز خواب دیدم یه گربه سفید که توی اصفهان بهش غذا می‌دادیم همون گربه توی تهران بود بعد اومده بود از من تشکر کنه بهش که غذا داده بودم یهو من رو بوسم کرد. میگن خوابه گربه زشته خوب نیست.

عروسک داری؟ نه.

به نظرت پسرها عروسک داشته باشن بده؟ آره، به نظر دخترونه میاد.

بچه هم بودی عروسک نداشتی؟ بچگیم رو نمی‌دونم اما وقتی بزرگ شدم این روزا دختر خالم یه عروسک داره خرسه گاهی اوقات باهاش بازی می‌کنم. بعضیا هستن شب‌ها با عروسک می‌خوابن.

از چی می‌ترسی؟ چی تو رو می‌ترسونه؟ از یه سری از حیوانات می‌ترسم که واقعاً خجالت آوره من از ببر و شیر نمی‌ترسم اما از موش و سوسک می‌ترسم.

از سوسک می‌ترسی یا بدت میاد؟ هم می‌ترسم و هم بدم میاد چونکه سوسک کوچیکه یهویی پیداش میشه.

خوب اگه یه روز بگن امروز همه کار آزاده هر کی هر کاری دلش بخواد امروز می‌تونه انجام بده، فردا دوباره همه برگردیم سر جامون، تو اون روز چیکار می‌کنی؟ من واسه خودم یه ماشین می‌گیرم یه قرار داد هم امضا می‌کنم که واسه فردا بگن نمیشه این ماشین رو اَزش گرفت، با ماشین برم کیف کنم یه موتور همین‌طوری راحت بگیرم بدون هیچ پولی یه خونه‌ام بگیرم بدونِ هیچ پولی تموم بشه بره. اونم قرار داشته باشه؟ آره دیگه نخوان بگیرن اَزمون.

اگه بگن تو توی خونتون قانون بذار تو چه قانونِ جدیدی میذاری یا چه قانونی رو تغییر میدی؟ مثلاً یه قانون میذارم که هر کس باید چیکار کنه، مادرم باید غذا بپزه حال رو مرتب کنه منم واسه خودم یه مقرراتی میذارم که اتاق و وسایل‌هام رو مرتب کنم، پدرمم بره کارکنه.

هیچ وقت دوست نداشتی بابات خونه بمونه مامانت کار کنه فقط؟ دوست داشتم پدرم همیشه خونه بمونه.

درآمدتون کمتر بشه اشکال نداره؟ نه، مثلاً یه طور که بهمون پول بدن بابام بازنشسته باشه اما پیر نباشه.

با بابا که خونه هستید چیکار می‌کنید؟ چه خوبی‌ای داره که بابا خونه باشه؟ هیچی با هم حال می‌کنیم.

قبلاً دوست داشته کلی شغل داشته باشم وقتی خیلی بچه بودم دوست داشتم بتمن باشم هی می‌گفتم آقای دکتر من بتمن هستم یه کوچولو بزرگتر شدم دوست داشتن بروسلی باشم یه کوچولو بزرگتر شدم دوست داشتم جنگل‌بان بشم یه کوچولو دیگه بزرگتر شدم دوست داشتم رئیس جمهور بشم بعدش دلم می‌خواست دانشمند بشم الانم دوست دارم سازنده‌ی ربات‌ها بشم.

اگه رئیس جمهور بشی چی‌کار می‌کنی؟ فرض کن الان رئیس جمهوری چه دستوری میدی؟ میگم به افغانستان حمله کنن چون یه آدم‌هایی هستن که افغانستان رو گرفتن که افغانستان رو بگیرن بعد مردمش بیان توی افغانستان. هر چی فقیر هست بیان ما بهشون پول میدیم یه کار هم براشون انتخاب می‌کنیم برن کار کنن یه خونه هم بگیرن.

از همون طلاهات هم بهشون میدی؟ می‌خوام پول‌هام رو به بقیه بدم طلا بگیرم بعد اونا رو به قیمت خیلی بالاتری بفروشم.

با پولش چیکار کنی؟ هر کاری که دلم بخواد. مثلاً چه کاری؟ راستش من دوست دارم هی طلا جمع کنم بزرگ که میشم این‌ها رو بفروشم یه خونه خیلی خیلی گنده فقط برای خودم بخرم، استخر هم براش بذارم بعدش بزرگ‌ترین طبقه‌اش رو برای خودم بذارم بقیه‌اش رو بدم برای اجاره.

اگه یه روز ببینی یه گربه‌ای که خیلی هم گرسنه‌ست، می‌خواد یه گنجشکی رو شکار کنه قایم شده گنجشک هم حواسش نیست، گربه آماده‌ست که بپره گنجشک رو بخوره، تو چیکار می‌کنی؟ هیچی.

تماشا می‌کنی؟ بله. چونکه آفریده‌ی خداونده، خداوند گربه رو آفریده که بره شکار کنه غذاش رو گیر بیاره و بخوره مثلاً خداوند شیر رو آفریده که خودش بره غذاش رو گیر بیاره و گرنه خدا حیوانات گوشت خوار رو نمی‌آفرید. منم می‌گم این رسمه جنگل و حیواناته نمی‌شه این قانون رو شکست.

اگه بهت صد هزار تومن بدن و بگن این رو هدیه بده به یه نفر به کی هدیه میدی؟ به کسی که گرفتار باشه کار هم داشته باشه، مثلاً اگه خودم یه کارخونه‌ای داشتم فقیر رو دعوت میکردم بیاد اونجا کار کنه.

دوست داری چه کاره بشی وقتی بزرگ شدی؟ سازنده ربات باشم.

دوست داشتی الان چند سالت باشه؟ دوست داشتم یه طور باشه گذشته باشه قبلاً جون بودم کلی ربات ساختم الان پیر و بازنشسته باشم.

پول‌هات هم جمع کرده باشی؟ بله.

این روزا توی کلاس رباتیکم کلی ربات درست کردم یکی رباتِ رالی یکی رباتِ انبار‌دار که وسیله‌هارو جا‌به‌جا می‌کنه کنترلی هم هست خودم درست کردم.

فرض کن بزرگ شدی و بچه هم داری، چه کاری برای بچه‌ات می‌کردی که خیلی کار خاصی باشه؟ بهش ادب و احترام یاد می‌دادم، توی کارهاش بهش کمک می‌کردم و بهش یاد می‌دادم چه‌طوری پس‌انداز کنه.

اسمش رو چی میذاشتی؟ فکر کردی تا حالا؟ اسمش رو گاهی وقت‌ها دوست دارم بذارم آریا یا راستین. راستین چون بیشتر به معنای راست می‌خوره اما آریا میگن آریا برزن توی جنگ اسکندر و داریوش سوم که شجاعانه با اسکندر جنگید و مرد البته آریو بود.

خرابکاری کردی؟ یه بار بچه بودم مادرم یه عروسکی داشت برای بچگی‌هاش بود بهش دست زده بودم و موهاش رو کنده بودم خودم خیلی ناراحت بودم، کچل شده بودم. یه خاطره‌ی خنده‌دار دارم وقتی خیلی بچه بودم خونه‌ی خالم دوست نداشتم برم یه روز برای اینکه نرم خیلی بچه بودم یکی دو سالم بود رفتم بالای میز آرایش مامانم یه چادر هم برداشته بودم هی این‌طوری می‌کردم الله و اکبر بعد مامانم می‌گفت پاشو بریم دیر میشه بعد می‌گفتم نماز می‌خونم. یه بار بچه بودم عمموم سرش کچل بود رفته بوذم روی سرش تنبک می‌زدم. یه بار رفته بودم روی سر پدربزرگ خدا بیامرزم پامم گداشته بودم روی سرش بعد می‌گفتم من تخم طلا گذاشتم.

تا حالا شده یه جایی خنده‌ات بگیره که نباید بخندی بعد دعوات کنن بگن اپتیموس نخند الان جای خنده نیست؟ کلاس اول بودم آشنایی با معلم بود معلم اومده بود بچه‌ها اَزش سوال بپرسن بهش گفتم خانم اجازه من یه سوال دارم گفت بپرس عزیزم، گفتم خانم ببخشید وقتی ما می‌ریم دستشویی خدا ما رو می‌بینه.

چی گفت؟ یه کوچولو نگاهِ چیزی کرد و گفت آره دیگه می‌بینه.

چه اتفاقی بیفته گریه می‌کنی؟ یادت میاد آخرین بار کی گریه کردی؟ زیاد نمی‌دونم. اما مادرم یه سریال‌هایی می‌بینه گریه آوره گریه می‌کنه می‌گم خوب مادر من وقتی گریه‌ات می‌گیره نبین این‌هارو مگه مجبوری یه صحنه‌هایی هست خودم می‌بینم اما دست میذارم روی چشم مادرم نبینه.

مگه گریه کردن بده؟ نه، بد نیست. یه بار وقتی مادرم من رو به دنیا آورد گریه می‌کرد، دکتر گفت چرا گریه می‌کنی باید خوشحال باشی بعد مادرم می‌گفت این گریه‌ی خوشحالیه.

تا حالا شده از خوشحالی گریه کنی؟ نه.

خوب اینم از گفت‌وگوی ما با جناب آپتیموس.