دل نوشته های روزانه یک برنامه نویس
ذهن درگیر
هرچی میکشم از این عدم قدرت نه گفتم میکشم.
مشکل اصلیم تو این وضعیت این بود که نمیتونستم نه بگم و همیشه کارهای بقیه برام تو اولویت بودند.
یک کار خوب پیدا کردم و چند ماهی هست مشغولم اما به دلیل اینکه از بس صبح تا شب طلبکارام تماس میگیرن و توی محیط کار مجبورم جواب بدم آبروم رفته و ذهنی برای کار کردن ندارم
خیلی دلم گرفته ف کاش یه راهی برای این موضوع پیدا میشد
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوازده جهان که به انها سفر کردم
مطلبی دیگر از این انتشارات
به ۱+۱۰ دلیل ایدهها دزدیده نمیشوند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماجرای یک استعفا