رنجِ مدام

بحث کردن با دیگران، فایده‌ای دارد یا نه؟ اصلن باید وارد بحث با دیگران بشویم یا نه؟

بگذارید ابتدا و براساس آن‌چه فکر می‌کنم هر بررسی را دقیق‌تر می‌کند، یعنی از راه توجه به معنی هر واژه، به موضوع ورود کنم. علامه‌ دهخدا در برابر واژه‌ی بحث، دو معنی را مهم‌تر از باقی معانی، ارائه می‌کند: مذاکره و گفت‌وگو؛ و من در این بین، گفت‌وگو را برای ادامه‌، مناسب‌تر می‌بینم چرا که بواسطه‌ی لزوم حضور حداقل دونفر برای گفت‌وگو، اهمیت موضوع مورد بحث، دو‌چندان می‌شود. حتمن دغدغه‌ای در متن آن موضوع هست که دونفر -حداقل- را بر آن داشته تا فکر کنند، در ذهن‌شان تئوری یا نظریه‌هایی طرح کنند و سرآخر همین اهمیت، دلیل آن شده که در برابر نظریه یا نظریه‌های متفاوت، حساسیت نشان دهند.

حساس بودن به اتفاقات، نگرش‌ها و آرای مختلف اطرف‌مان، مهم‌ترین مؤلفه‌ی انسان متفکّر است و امروز و آرام‌آرام در حال زوال است. از سوی دیگر تبلیغات و الهاماتِ مدام فضای مجازی، که این روزها تأکید بر دوری از اخبار، جریانات پیرامونی و سرکردن در خود دارد، بیش از هر زمان دیگری، انسان را از انسانیّت خود دور و او را تبدیل به عنصری منفعل در جهان زیستی خود کرده است.

بحث کردن، چیز ترسناکی نیست؛ به‌شرط آن‌که مسأله را بشناسیم و میزان اهمیت آن را هم درک کرده باشیم. حضور در بحث، حداقل سودش برای خود طرفین است تا تکلیف‌شان را در مقابل موضوع، روشن کنند. گذشتن ساده از کنار موضوعات زندگی، ما را به موجوداتی بی‌فایده برای جهان مبدّل می‌کند.  خود، حتمن مهم است ولی، مگر می‌شود خودی در دنیایی بوجود بیاید و ساخته شود که شناختی از آن در دست نیست؟ مگر می‌شود خود را شناخت درحالی که از کنار عوامل تأثیرگذار بر خود، بی‌تفاوت بگذریم.

بیایید بپذیریم که زندگی چیزی جز رنج نیست. امّا چگونه ساختن با این رنجِ‌مدام، اهمیّت زندگی ست. پس اگر قرار به مبارزه با رنج است، چه به‌تر که این مبارزه، جذاب باشد. جذابیّت این مبارزه در بحث کردن است.